وی که در روز تولدش (22 فروردین) با ما گفتوگو میکرد، در ادامه به اثر دیگرش که برای انتشار به نشر نیماژ سپرده شده است، اشاره و تصریح کرد: این مجموعه داستان «خوکچه بادنما» نام دارد که پنج داستان بهنامهای «حفره»، «آن سه نفر»، «خوکچه بادنما»، «خانه اچو» و «لطفا منو نکُش، سُندُل» دربرمیگیرد.
آرام در خصوص ماهیت این مجموعه داستان توضیح داد: این پنج داستان با پنج موضوع مختلف روایت میشود که پشت آنها اضطراب، ترس و نگرانی قرار دارد. اغلب داستانها به زمانهای دور میرود و خاطرات آن دوران وارد چرخه روایی میشود، بیآنکه داستان در دام خاطرهگویی اسیر شود. خاطره در واقع یک پیرنگ ناقص است که با عناصر داستانی میآمیزد و کامل میشود. هر موضوعی شیوه روایی خود را دارد و سعی کردهام صدای واقعی شخصیتها در قالب راوی اول شخص از پویایی خاصی برخوردار باشد. بیشتر تلاش کردم خودم را تکرار نکنم تا بتوانم به فضاهای مطلوب بروم، از این روی تکنیک روایی این مجموعه تازه و بدیع خواهد بود.
این نویسنده و کارگردان تئاتر همچنین از انتشار فیلمنامه «سایه دریا» به همت انتشارات هلیله خبر داد و گفت: موضوع این متن بومی در مورد سنت قدیمی است که هر زنی که همسرش در دریا غرق میشود، نمیتواند با فرد دیگری ازدواج کند و طبق سنت آن آبادی، زن شویمرده باید به خیل بیوهزنها بپیوندد تا شبهای چهارشنبه روبهروی دریا یک ترانه بومی بخوانند. از آن پس شوهر آن زن، دریا میشود. چنانچه زن، عاشق فرد دیگری شود باید از آن آبادی برود. این فیلمنامه قرار بود به همت زندهیاد خسرو سینایی ساخته شود.
آرام در پایان به تکمیل رمان جدیدش به نام «مرگامرگ» در روزهای اخیر اشاره و تصریح کرد: داستان این رمان در یک شهر فرضی اتفاق میافتد و رویکردی مدرن دارد. این داستان فضای وهمآلودی در مورد مرگ و زندگی است.
یادآوری میشود، احمد آرام، نویسنده، نقاش، فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر اسفندماه سال گذشته مجموعهداستان «بهچشمهای هم خیره شده بودیم» را نیز به همت نشر نیماژ منتشر کرده بود.
احمد آرام، داستاننویس و نمایشنامهنویس و مدرس تئاتر و سینما در 22 فروردین 1330 در بوشهر به دنیا آمد. در سال 1348 اولین داستان آرام در مجله فردوسی چاپ شد. در سال 1357 به استخدام اداره فرهنگ و هنر درآمد. سپس کار را رها کرد و برای تحصیل سینما به ایتالیا رفت. پس از بازگشت به عنوان کارشناس آمار در دانشگاه علوم پزشکی مشغول به کار و نهایتا نیز از همین دانشگاه بازنشسته شد. او فارغالتحصیل دوره کارشناسی بازیگری- کارگردانی از دانشگاه آزاد و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری است. آرام طی دوره اشتغال خود در دانشگاه علوم پزشکی، به عنوان مدرس تئاتر و ادبیات نمایشی نیز در آنجا به صورت فوق برنامه تدریس کرده است. او هماکنون در تعدادی از مدرسههای هنری، بازیگری و فیلمنامهنویسی تدریس میکند و در عین حال به نوشتن نیز میپردازد.
احمد آرام دارای لوحتقدیر از نخستین دوره جایزهی ادبی یلدا (۱۳۸۰)، رتبه سوم در بخش داستان کوتاه هفتمین دوره جایزه ادبی اصفهان (۱۳۸۸) و برنده بهترین مجموعه داستان در سومین دوره جشن فرهنگ فارس برای مجموعه داستان غریبه در بخار نمک، است.
وی در داستانهایش با بهكارگیری روایتی وهمآلود، آمیختن رویا و واقعیت و عناصری از فرهنگ مناطق بومی جنوب ایران صداها و تصاویر تازهای خلق کرده است. غریبه در بخار نمک (مجموعه داستان- نیمنگاه، 1380)؛ مردهای که حالش خوب است (رمان- افق، 1383)؛ آنها چه کسانی بودند؟! (مجموعه داستان- افق، 1387)؛ همین حالا داشتم چیزی میگفتم (مجموعه داستان- چشمه، 1389)؛ این یارو، آنتیگونه (نمایشنامه- نوح نبی، 1389)؛ به چشمهای هم خیره شده بودیم (مجموعه داستان- کتابسرای تندیس، 1390)؛ حلزونهای پسر (رمان- افق، 1393)؛ بیدار نشدن در ساعت نمیدانم چند (مجموعه داستان- نیماژ، 1395) و باغ استخوانهای نمور (رمان- نیماژ، 1396)، بخشی از آثار احمد آرام است.
نظر شما