مورلوا آثارش را که تا کنون بیش از ٣٠ کتاب بوده و به ٢٠ زبان ترجمه شده در ژانرهای مختلفی مینویسد و زبان نوشتاریاش بسیار موزون و آهنگین است. او داستانهایش را بر بستری از دانش، افسانهها و قصههای عامیانه میسازد و با برداشتی جدید، روایتهای خودش را پدید میآورد. مجموعه دوجلدی «رودخانه واژگون» با ترجمه نوید عطار شرقی و زهره ناطقی، «صورت زخمی» با ترجمه لیلا علیخانی و «کودک دریا» با ترجمه زهره ناطقی از جمله آثاری است که از این نویسنده غیرانگلیسیزبان، در زمینه ادبیات کودک و نوجوان در ایران ترجمه و از سوی نشر محراب قلم منتشر شده است.
ویژگیای که تمام کتابهای این نویسنده را به هم وصل میکند، علاوه بر حضور نوجوانهایی عمیق، جهانی است که برپایه صلح و آرامش بنا شده است. شخصیتهای داستانهای مورلوا، نوجوانانی هستند که میخواهند جهان را جای بهتری برای زندگیکردن کنند. مجموعه دوجلدی «رودخانه واژگون» ازجمله آثار موفق اوست که در سال 1998 نوشته شد و در سال 1394 با ترجمه نوید عطار شرقی و زهره ناطقی از سوی انتشارات محراب قلم منتشر شد و در سال 1396 بهدلیل آفریدن فانتزی صلحآمیز، انسانی و متفاوت، پیوند و گفتوگوی شرق و غرب در داستان، حضور کنشگرانه نوجوانان و دعوت به آرامش و عشق در دنیای پرخشونت به عنوان تنها برنده نشان طلایی پنجمین دوره لاکپشت پرنده در ایران معرفی شد.
این مجموعه دوجلدی -که به زودی چاپ سوم آن منتشر میشود- ماجرای سفر شگفتانگیز و افسانهای دو نوجوان به نامهای تومک و هانا را بازگو میکند که به دنبال آب رودخانه «کجار» که عمر جاویدان به فرد میدهد به صورت جداگانه به سفری پرماجرا میروند و در بخشی از مسیر با هم برخورد دارند. فضاهای خیالانگیز و ماجراجوییهای قهرمانان نوجوان این داستان بهگونهای است که میتواند جذابیت بالایی برای نوجوانها داشته باشد و از سویی برایشان آموزنده باشد. مورلوا درباره این مجموعه میگوید: «من این کتاب را در شرایط خاصی نوشتم. وقتی که در سال 1998 مشغول نوشتنش بودم، قصد داشتم داستانی ماجراجویانه، بدون پیچیدگی و خیلی شاد بنویسم؛ ولی در این سال پدرم فوت کرد و روند نوشته من تغییر کرد. رمانی که قرار بود بدون پیچیدگی، ساده و ماجراجویانه باشد، به رمانی با مفاهیم عمیق و غمگین درباره زندگی و مرگ تبدیل شد. این رمان تلفیقی از مفاهیم ساده و پیچیده بود و همین باعث شد نظر خوانندگان را جلب کند.»
نوید عطار شرقی
مورلوا سبکی خاص و نمایشی دارد
نوید عطار شرقی، مترجم مجموعه «رودخانه واژگون» درباره دلیل انتخاب این کتاب به ایبنا میگوید: چند سال پیش، چند کتاب را برای ترجمه بررسی میکردم، یکی از آنها مجموعه «رودخانه واژگون» بود. کمی که گذشت، این کتاب تاثیر خودش را بر من گذاشت و حس کردم این همان رمانی است که در جستوجویش بودم و نخستین جلد آن با عنوان «تومک» را ترجمه کردم. همکار خوبم، زهره ناطقی هم جلد دوم با عنوان «هانا» را ترجمه کرد و همزمان با هم چاپ شدند.
این مترجم و استاد دانشگاه میافزاید: ژان کلود مورلوا نویسنده صاحب قلمی است که ابتدا مدرس زبان آلمانی بوده و سپس به عنوان بازیگر، کارگردان و مدرس به تئاتر روی آورده و سرانجام به نوشتن رمانهای کودک و نوجوان پرداخته است. او سبکی خاص و نمایشی دارد؛ چون در نمایشنامهنویسی و آموزش زبان و ادبیات کار کرده است؛ به جزئیات میپردازد و فضاسازی بصری دارد و خواننده را جذب میکند.
مورلوا خواننده را به ژرفای وقایع و حوادث داستان میکشاند
عطار شرقی معتقد است هم کودکان و نوجوانان و هم بزرگسالان در سنین مختلف میتوانند با داستانهایش ارتباط برقرار کنند و میگوید: آثار مورلوا کشش و تعلیق داستانی بالا و نیز شخصیتپردازی دقیقی دارند. شخصیتهایی که غالبا بر خلاف جریان آب و روزمرگی حرکت میکنند.
او همچنین به ویژگی شاخص آثار این نویسنده اشاره میکند و میگوید: مورلوا، داستانها، اسطورهها، آئین و رسوم، فرهنگ عامه، عشق و نفرت و ماجراجویی را با تخیل خود در بطن وقایع داستان و با کنش شخصیتها و قهرمان داستان و حتی در قالب شخصیتهای حیوانی، در فضایی فانتزی در هم میآمیزد و به زمان حال پیوند میزند و خواننده را با خود به ژرفای وقایع و حوادث داستان میکشاند.
عطار شرقی درباره ترجمه سایر آثار این نویسنده در ایران نیز توضیح میدهد: در حال حاضر در حال ترجمه کار دیگری از این نویسنده هستم.
افشای راز یک جنایت در «صورت زخمی»
«صورت زخمی» کتاب دیگری از مورلوا است که با ترجمه لیلا علیخانی، در سال 1397 منتشر شد و به زودی چاپ سوم آن از سوی انتشارات محراب قلم راهی کتابفروشیها میشود. این کتاب، داستان پسر نوجوان جستوجوگری به نام اولیویه را روایت میکند که راوی داستان است و نمیتواند از کنار وقایع به راحتی عبور کند. او از خانهشان در شهر به روستای لاگوپیل آمده است. در آنجا جنایتی رخ داده و اولیویه سرنخهایش را دنبال میکند. او از زندگی در این روستا راضی نیست. یک روز در مسیر بازگشت به خانه سگ بزرگ همسایه را میبیند. صدای واقواقهای سگ او را میترساند. بعد دختر کوچکی میبیند که در حال بازیکردن با سگ است؛ اما خانوادهاش به او میگویند که خانه همسایه متروک است و سگ یا دختر کوچولویی وجود ندارد. اما این دو او را رها نمیکند. او از طریق روزنامههای قدیمی تاریخچه لاگوپیل و خانه متروک را پیگیری میکند و به دورهای میرسد که در آن بسیاری آدمها هموطنهای خود را به جرم یهودیبودن لو میدادند؛ و متوجه میشود خانه متروک همسایه متعلق به پزشکی یهودی بوده است.
لیلا علیخانی
قلم و سبک ژان کلود مورلوا برای مترجم چالش برانگیز است
لیلا علیخانی، تاکنون پنج اثر از این نویسنده ترجمه کرده که از بین آنها رمان «صورت زخمی» به چاپ رسیده و چهارکتاب دیگر زیر چاپ است و در حال حاضر نیز مشغول ترجمه کتاب دیگری از این نویسنده است.
او معتقد است قلم و سبک ژان کلود مورلوا بسیار خاص و برای مترجم، چالشبرانگیز است و دراین باره به ایبنا میگوید: مورلوا پیش از پرداختن به نویسندگی، در حوزه نمایشنامهنویسی و تئاتر فعالیت داشته و این را به خوبی میتوان در کتابهایش دید. بهتصویرکشیدن فضای داستان با کوچکترین جزئیات و حتی میمیک صورت شخصیتها، به طوری که خواننده میتواند کاملا خود را در آن فضا احساس کند. پرداختن به موضوعاتی چون عشق، نفرت، هیجان و ماجراجویی و ... که موضوعاتی ملموس و همیشگی برای انسانها هستند و به همین دلیل خواننده نوجوان تا بزرگسال با آن ارتباط برقرار میکند و گاه با قهرمان داستان همذاتپنداری میکند. من هم هنگام ترجمه یکی از داستانهایش، در قسمتی از آن، چنان غرق در فضای داستان شده بودم و لحظههایش برایم ملموس بود که همزمان با نوشتن، اشک میریختم و قلبم فشرده میشد.
این مترجم میافزاید: مورلوا در فضایی فانتزی،گاه نقبی به تاریخ میزند، گاه شما را به دنیایی دیگر، در کنار دنیای خودتان، با فضا و آدمهای متفاوت میبرد و شجاعت دختری را به تصویر میکشد که برای یافتن خواهرش تا مرگ پیش میرود. گاه قدرت سحرآمیز کلام را از زبان مردی میگوید که هر بار داستانی متفاوت از نقص جسمانیاش روایت میکند. گاه تاثیر اتفاقهای ناگوار دوران کودکی و مدرسه را به ما نشان میدهد که چگونه یک انسان بزرگسال و تحصیلکرده را به نفرت اندوختن و انتقام وامیدارد و چگونه محبت، گذشت و نفرت در تقابل با هم قرار میگیرند.
مورلوا در «کودکِ دریا» نیز که در سال 1394 با ترجمه زهره ناطقی از سوی انتشارات محراب قلم منتشر شده و به سومین چاپ رسیده، داستان کودکی به نام «یان» را بیان میکند که جثه ریزی دارد و حرف نمیزند و همین امر موجب عصبانیت پدر و مادرش شده. او عاشق درس و کتاب است و معلمانش فکر میکنند که باهوش است؛ اما پدر و مادرش چنین اعتقادی ندارند. او یک شب، شش برادر بزرگتر خود را بیدار میکند و به آنها میگوید که باید فرار کنند؛ چون پدرشان آنها را تهدید به مرگ کرده است. آنها که به شدت شیفته اقیانوساند، با هم راهی دریا میشوند؛ جایی که فکر میکنند در آنجا امنیت دارند. ماجرای یان و برادرانش از اینجا آغاز میشود. مادر، پدر، هریک از برادران، مددکار اجتماعی که میان راه جلوی آنها را میگیرد، ژاندارمی که از ناپدیدشدن آنها با خبر میشود، نانوایی که به آنها نان میدهد و ... هریک داستانی از این گروه شگفتانگیز روایت میکنند؛ اما تنها کسی که داستان را کامل میداند، یان است.
مورلوا داستانهایش را از افسانههای شرقی مایه میگیرد
زهره ناطقی، که علاوه بر «کودکِ دریا» جلد دوم مجموعه «رودخانه واژگون» با عنوان «هانا» را نیز ترجمه کرده، معتقد است ژان کلود مورلوا در ادبیات فرانسه خاص است و در این باره به ایبنا میگوید: داستانهای مورلوا با این که طنزآمیز هستند؛ اما در نهایت به موضوعاتی مثل تنهایی، رهاشدگی و خشونت میپردازند. او در داستانهایش از افسانههای شرقی مایه میگیرد و این بسیار جذاب است.
به گفته این مترجم، هر یک از شخصیتهای داستانهای مورلوا دنیای خاص خودشان را دارند. مثلا در «کودک دریا» شخصیت «یان» -کودکی که نقص عضو دارد- خواننده را جذب خودش میکند. راویهای این داستان هرکدام از زبان خود، قهرمانهای داستان را -که شش کودک دوقلو هستند- روایت میکنند. در این داستان نویسنده نتیجه نمیگیرد؛ اما نشان میدهد چگونگی وضعیت نابسامان خانواده «دوترلو» و بهطبع آن اوضاع دردناک پسربچهها، نتیجه ساختاری است که نهتنها فقر و حاشیهنشینی را عادی و طبیعی جلوه میدهد بلکه همواره سعی بر نادیدهگرفتن و به رسمیتنشناختن آن نیز دارد.
ناطقی در ادامه به مجموعه «رودخانه واژگون» اشاره میکند و درباره آن توضیح میدهد: این کتاب از زبان پسر و دختری است که به دنبال آب حیات رودخانه «کجار» هستند و در این سفر با افراد و اتفاقات مختلفی مواجه میشوند. این داستان اشاره به افسانههای شرقی دارد که این نویسنده از آنها وام گرفته و داستانی ماجراجویانه و پرکشش دارد.
جمعبندی
با نگاهی به آثار فوق و نظر مترجمان آنها درمییابیم برنده جایزه آسترید لیندگرن 2021 در این کتابها ضمن اینکه مخاطب را سرگرم میکند و با خود به دنیای پررمز و راز فانتزی میبرد، با او از عشق و محبت و صلح و نوعدوستی سخن میگوید و ناخودآگاه روح مخاطبش را با آنها پیوند میزند تا او را به نوعی آرامش برساند و وارد دنیایی کند که به تمام انسانها و موجودات روی زمین احترام بگذارد و طبیعت برایش ارزشمند باشد. خواننده در رمانهای مورلوا همگام با قهرمان داستان سفر میکند و همراه با او تغییر میکند و کاملتر میشود و درمییابد برای بهدستآوردن آنچه که میخواهد، باید تلاش کند و پیگیر باشد تا بتواند لذت پیروزی را حس کند و این احساس هم در قهرمان داستان و هم در مخاطب وجود دارد.
نظر شما