همهی اینها باعث میشود که نویسندگان نوقلم با مسیر دشواری روبه رو باشند. این دشواری برای یک نویسنده تازهکار بسیار فرسایشی است اما «فاطمه کنعانی» جوان خوشذوق دهه هفتادی، از نوقلمان داستاننویس مشهد که چند سالی است پا به عرصه نویسندگی گذاشته است، توانسته کتابهایی را هم چاپ کند و حالا هم چند کتاب در دست ناشران برای چاپ دارد. با او که چند سالی را هم در خبرگزاریها و نشریات معتبر استانی قلم زده، درباره آثارش به گفتوگو نشستیم.
از خودتان بگویید. کی تصمیم گرفتید در عرصه ادبیات داستانی قلم بزنید؟
متولد 72 از مشهد، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامی از دانشگاه فردوسی هستم و حدود 5 سال پیش به صورت حرفهای کار نویسندگی را شروع کردم. ابتدا در باشگاه خبرنگاران جوان و سپس در ضمیمه فرهنگی روزنامه خراسان و روزنامه قدس قلم زدم. در ادامه بحث نویسندگی و داستاننویسی را نزد استاد سعید تشکری در جبهه مطالعات فرهنگی انقلاب اسلامی شروع کردم.
چرا وارد این عرصه شدید؟ انگیزهتان برای انجام کار نویسندگی چه بود؟
دغدغهها و مسائل فرهنگی من از سنین نوجوانی و آشنایی با مجمع جوانان شهید چمران آغاز شد، بعد از آن دغدغههای زیادی نسبت به مسائل دفاع مقدس داشتم و این ماجرا باعث شد در این حوزه قلم بزنم، این انگیزه باعث شد با بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس در حوزه نویسندگی در بحث تاریخ شفاهی وارد همکاری بشوم.
از آثارتان بگویید.
«زنبقهای تکریت» اولین اثر مستقل من بود که توسط بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، سال گذشته به چاپ رسید (تاریخ شفاهی از زندگی آزادههای اردوگاه تکریت است که در کربلای 4 اسیر شدهاند) مصاحبه و نگارش این کار حدود یک سال طول کشید. دومین اثرم «مجموعه خواهرانه» روایتهای خواهرانه از سه خواهر شهید به نامهای شهیدحسین محرابی، شهیدجواد جهانی و شهید حیدری است، تدوین و نگارش این کار را انجام دادم، مصاحبهها بهصورت خاطرات مینیمال در قالب یک جلد کتاب چاپ شده است. البته در در حین آموزشهای نویسندگی همزمان، مشغول تهیه یک رمان جمعی با موضوع «قیام گوهرشاد» شدم که هنوز به چاپ نرسیده است و در کتاب «به صرف عصرانه» که مجموعه داستانیهایی با موضوع زیارت است، داستانی از من منتشر شد.
در کنار نویسندگی به چه فعالیتی مشغول هستید؟
آنچه در حوزه ادبیات برایم حائز اهمیت است، مسئله تدریس نویسندگی و داستاننویسی است که این فعالیت را از حدود سه سال پیش شروع کردم و چهار دوره آموزش داستاننویسی را در دانشگاه فردوسی مشهد، فرهنگسرای انتظار و «کتاب تریای ستارهها» در مشهد برگزار کردم. برای فعالیت تدریس داستاننویسی دینی اصالت و اهمیتی جدا از بحث داستاننویسی قائل هستم چون نیاز است به آموزش این امر مهم، به طور جدی پرداخته شود. دومین دغدغه من درعرصه ادبی تشکیل یک حلقه ادبی بوده است که در این حلقهها همخوانی آثار ادبی انجام میشود. در تشکیل حلقههای ادبی با جمعی از افرادی که که در این کارگاهها حضورداشتند و دغدغهمند این حوزه بودند به جمع کوچکی رسیدیم، حدود 20 جلد کتاب را طی دوسال گذشته همخوانی کردیم و به موفقیتهایی رسیدیم.
به نظرتان تشکیل این حلقههای ادبی چه آثار مثبتی میتواند برای نویسندگان تازهکار داشته باشد؟
در این حلقهها تمرین میکنیم که چگونه یک کتاب در حوزه ادبیات را نقد و تحلیل کنیم. این جلسات یک فرآیند همافزایی دارد و باعث میشود تا سطح سواد ادبی مخاطب افزایش پیدا کند.
چه چشماندازی را برای آینده خود در نظر گرفتهاید؟
بعضی دغدغههای من مربوط به رشته تحصیلیام است، به دنبال این هستم که داستاننویسی فلسفی را شروع کنم و سعی دارم داستانهایی را که در حوزه فلسفه نوشته شدهاند، مورد پژوهش قرار بدهم تا بتوانیم تلفیق ادبیات و فلسفه را در فلسفه اسلامی داشته باشیم و هم شاهد آثاری باشیم که معرف مکاتب فکری جهان اسلام و شرق هستند.
در حوزه نشر و انتشارات گلایهمندم در دو کتابی که به چاپ رسیدند (زنبقهای تکریت و خواهرانه) طی یک جلسه رونمایی شد و دیگر پس از آن به مرحله نشر عمومی نرسید حتی به تعدادی نبود که به آزادهای که از آن مصاحبه گرفتم ارائه دهم. بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس هم علت نسخههای محدود را کمبود بودجه عنوان میکنند اما جای سوال است وقتی کمبود بودجه دارند چرا قراردادی را تنظیم میکنند و وقت نویسنده را میگیرند؟ نویسندهها یا باید به صورت سفارشی و یا اینکه اگر ایدهای دارند با ناشر در میان بگذارند. با توجه به بازارنشر و گرانی کاغذ برای ناشران ریسک است که به نویسندگان تازه کار و جوان اعتماد کنند و معمولا به سراغ نویسندگان مشهورتر میروند. فکر میکنم وضعیت حمایت ناشران از نویسندگان جوان در تهران بهتر از مشهد است، انتشاراتی مثل شهرستان ادب از نویسندگان جوان حمایت میکنند ولی در مشهد نشری که به نویسندگان تازهکار اعتماد کنند وجود ندارد.
شما هم سفارشی کار میکنید؟ به نظرتان این کار چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
در حال حاضر ناشران فقط در عرصه سفارشی نویسی ورود پیدا میکنند که بتوانند امرار معاشی داشته باشند من هنوز نتوانستم حمایتی از ناشری بگیرم که ایدههای خودم را پرورش دهم و در حال حاضر در حال نوشتن سفارشها هستم، طبعا سفارشنویسی نویسنده را بعد از مدتی از حالت عادی و آرمانی خودش دور میکند و تبدیل به نویسنده کارمندی میکند که به نظرم اگر نویسنده کارمندی باشد برای جامعه فاجعه است، چون نویسنده مثل دانشجو موذن جامعه است و اگر به خواب غفلت کارمندی فرو برود و مشغول سفارشی نویسی بشود کسی نیست که به جامعه تلنگر بزند.
وضعیت ادبیات داستانی در خراسان به چه صورت است؟
ادبیات خراسان به بزرگانی در حوزه شعر و ادبیات داستانی تکیه زده و خیلی از نویسندگان خراسانی ترجیح میدهند با ناشران تهرانی کار کنند و این جای سوال است که در حوزه نشر مشهد چه اتفاقی افتاده است که نویسنده ترجیح میدهد خارج از مشهد کتابش را منتشر کند. معمولا فضاهای ورک شاپ و محفلهای ادبی توسط ناشران انجام میشود تا از این طریق نویسنده تربیت شود و در پی آن آثاری در حوزه ادبیات خراسان خلق شود، این محافل اگر حالت خصوصی داشته باشند چاپ کتاب خیلی سخت انجام میشود و به جز تامین محتوا نمیتوانند در حوزه مالی نتیجهای داشته باشند، قاعدتا آثار نویسندگان تازهکار به جایی نمیرسد ناشران به افراد خاص و شناخته شده خود را محدود کردند متاسفانه گردش نخبگانی در نشرها و ارگانهای دولتی وجود ندارد و فردگرایی در حوزه ادبیات داستانی خراسان به چشم میخورد. به امید روزی که با وجود شاعران و نویسندگان بزرگ در خطه خراسان نهادهای مسئول از نویسندگان نوظهور حمایت کنند تا آنها هم بتوانند ایدههای خلاقانه خود را به منصه ظهور برسانند.
نظر شما