محمود جعفریدهقی، استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایرانشناسی کتابی درباره «تیشتر در انتظار باران» دارد که این کتاب سرودههایی آمیخته با اسطورههای ایرانی است.
به تازگی «تیشتر در انتظار باران» سروده محمود جعفریدهقی از سوی انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعهای است که بیشتر برگرفته از اسطورههای ایرانی است. در این اثر اسطورهها با درگیریهای عاطفی شاعر درآمیختهاند. ویژگی ساختاری این مجموعه نشان میدهد که هنرمند میتواند از گنجینه اسطورهها و اندیشههای ایران باستان در آفرینش درون مایههای تازه بهره گیرد.
آذر، آمیختگی، مینوی پارسایان، نگاه کن، اردیبهشت، البرز: هرای بلند، امرداد: ماه بیمرگی، روزها به شبانگاه آمد، برسمن، آرزوی محال، پری خشکسالی، دئنا، دیوان درون، سپندار، ستارهها دنبالهدار میشوند، شهریوران، اعجاز عشق، فراخگرد، گوسانها، میلاد سالها، سرودخوانان، هزارهی چهارم، در جستوجوی هوم، پساخت، انتظار، ایرانویج، نیای بزرگ، بر فراز حجرهی آتش، در کدامین چرخه این اسبریس؟، قرنطینه، ماه، در ناکجای این سیاهی، همسپاهی، تیشتر در انتظار باران و دوزخیان نام سرودههای این مجموعه شعر است.
دکتر محمود جعفریدهقی، استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران و فرنشین انجمن ایرانشناسی افزون بر فعالیتهای دانشگاهی، سرودن شعر را از نوجوانی آغاز کرد. نمونههایس از سرودههای او در مجلات فردوسی، امید ایران و برخی نشریات از سال 1355 به بعد منتشر شده است.
مجموعه «به کوتاهی آه» که در سال 1399 از سوی انتشارات اقلیما منتشر شده سرودههایی کوتاه است که شاعر در نهایت کوتاهی ایجاز به بیان حالات و شگفتیهای روزگار خود پرداخته است و به گفته خودش عصر قصیده در طلب نان گذشته است، باید سخن به رسم زمان اختصار گفت. موضوع اصلی سروده های جعفری دهقی در این اثر، عشق، مرگ، آزادی، حیرت، دریغ از گذر تند زمان و اغتنام فرصت است. او بر این باور است که نیاز انسان امروز بازگشت به هویت راستین خود و دوری از پدیدههایی است که ما را از خودشناسی دور میکند.
تیشتر در انتظار باران
چنان رفت
که اپوش، پری خشکسالی
با درفش خونین
ایستاده بر گردونهاش
زمین را و زمان را در تاریکی دیوی فرو برد
تدبیرها همه بر ما تباه شد
و روشنی در بیغولهی سیاهی فرو مرد.
اباختران مرگآور هرزه
بر اختران روشنی تاختند
و باد و ایزدان مینوی بارانساز
رنگ رخ باختند...
سرودهای از مجموعه «به کوتاهی آه»:
ایمان بیاوریم به خورشید نیمروز
ما در حصار باور بیگانه ماندهایم
رگبار تندی بود و تو هرگز ندیدی
من چتر خیسی قطره قطره در کنارت
پرندگان غزل در هوا گرفتارند
بیان عشق در این روزگار ممنوع است
بیغولههای دوزخ بی انتهاست آن،
جایی که عشق ماهی از آب مانده است
سیارهای جداشده از کهکشان عشق
ما در چنین ستاره گمگشته ماندهایم
نظر شما