یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۵
اقبال شرق‌شناسان به آثار سهروردی بیشتر به نوشته‌های رمزی و تمثیلی او است

حسن سیدعرب گفت: اقبال شرق‌شناسان به آثار سهروردی بیش از همه به نوشته های رمزی و تمثیلی او است و آثار جدی او کمتر در بین مستشرقان و دوستداران اندیشه سهروردی در نظر گرفته شده است. 

به گزارش خبرگزاری کتاب‌ایران (ایبنا) مراسم بزرگداشت شیخ شهاب‌الدین سهروردی به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شنبه نهم مردادماه 1400 در فضای مجازی برگزار شد.

در‌این نشست علمی‌، حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، غلامرضا اعوانی عضو پیوسته فرهنگستان علوم‌ایران، سیدحمید طالب‌زاده استاد فلسفه دانشگاه تهران، ان‌شاءالله رحمتی استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی‌واحد تهران مرکزی و حسن‌ سیدعرب عضو هیات‌ علمی‌ دانشنامه جهان اسلام سخنرانی کردند.

حسن بلخاری در ابتدای‌ این برنامه گفت: یکی از رسالات عرفانی شیخ اشراق که در مجموعه رسائل او آمدهف رساله‌ الطیر یا همان رساله پرندگان است. در تمدن اسلامی‌رساله‌ الطیرهای مختلفی داریم که مشهورترین آنها منطق الطیر عطار است و رساله الطیر ابن سینا نیز جزو اولین رساله الطیرها است و همان‌طور که می‌دانید خود ابن سینا نیز متاثر از رسائل اخوان الصفا است. 

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ادامه داد: اما تاثیرپذیری ابن سینا از اخوان الصفا در بیان رساله الطیر خودش یک امر کاملا جدی است و بعد رساله الطیری که امام محمد غزالی نوشته را نیز داریم. بنابراین چند رساله الطیر داریم که یکی نیز منسوب به شیخ اشراق است. 

تصرفات سهروردی در فلسفه
دومین سخنران‌این برنامه غلامرضا اعوانی بود. او طی سخنانی گفت: روز هشتم مردادماه روز بین‌المللی سهروردی حکیم بزرگ‌ایرانی و یکی از حکمای بزرگ جهان است. به نظر من با وجود‌اینکه ما بسیار از سهروردی تجلیل می‌کنیم؛ بازهم سهروردی بزرگ‌تر از آن است که ما فکر می‌کنیم. برخی می‌گویند که بشنوید بهتر از‌این است که ببینید و برخی می‌گویند ببینید بهتر از‌این است که بشنوید، سهروردی از آن‌هایی است که عظمت او بدون اغراق بیشتر از آن است که از او گفته می‌شود و کمتر نیست. 

او افزود: من می‌خواهم به‌ این مساله توجه بدهم که او چه تصرفی در فلسفه‌ ایجاد کرده است که چشمگیر و بی نظیر است و مهم‌تر‌ اینکه او به حل مسائل فلسفی امروز چه کمکی می‌کند. من گمان می‌کنم بشر امروز و فلسفه امروز به سوی راهی که سهروردی رفته، می‌رود. اگر ما فلسفه غرب و مسائلی را که در آنجا مطرح می‌شود را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که جهان فلسفه و دپارتمان‌ها و مکاتب فلسفی از روی تفنن، تفلسف نمی‌کنند.

به گفته اعوانی، فلسفه راه فکر است و جهان فکر را به خود مشغول کرده است از طرفی ما هم‌این اندیشه را می‌خوانیم و به خوبی با‌این مسائل آشنا نیستیم و فکر می‌کنیم‌این‌ها چه هست و چه نیست. مثل دکتری که تمام طب را خوانده است ولی مریض را ندیده و نمی‌داند مساله چیست؟! مساله ما‌این است ما‌این‌ها را می‌خوانیم ولی نمی‌دانیم کاربرد آن‌ها چیست؟ اگر غربی‌ها هم در مسائلی که گیر کرده اند، به‌این نکته توجه داشته باشند بسیار استقبال می‌کنند و دیالوگی بین ما و غرب‌ایجاد می‌شود که متاسفانه‌ایجاد نشده است. 

استاد بازنشسته دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: البته کسانی مثل مرحوم کربن تا اندازه‌ای با‌این مسائل آشنا بودند و مساله محور به طرف ما آمدند و مقداری را تعریف کردند و مقداری هنوز مانده است. امروز جهان غرب به طرف سهروردی آمده است چون غرب فکر می‌کرد فلسفه همان مشاء و حکمت بحثی است. حکمت بحثی بدون حکمت ذوقی به تشکیک می‌خورد. کانت و امثال کانت می‌آیند و در حکمت بحثی را تشکیک می‌کنند و آن را مورد شک قرار می‌دهند. 

عضو پیوسته فرهنگستان علوم ‌ایران تاکید کرد: اندیشه غربی خیال می‌کرد فلسفه صرفا یونانی است و سهروردی اولین کسی بود که با استدلال اثبات کرد که فلسفه یونانی نیست و به سادگی هم‌این مطلب را گفته است که اگر فلسفه یونانی بوده آیا قبلی‌ها فکر نداشتند؟!‌این بسیار اشتباه است! در هر کسی نور معرفت هست، چه درشرق باشد و چه در غرب. 

او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: شما یک فیلسوف را پیدا کنید که وجودشناسی را بر مبنای نور تاسیس کرده باشد.‌این را میتوان در شیخ اشراق پیدا کرد. او میگوید کسانی که میخواهند فلسفه را براساس حکمت بحثی بخوانند باید به سراغ شفا و . . . بروند اما در‌اینجا باید مبانی اشراق رعایت شود. فلسفه بحثی بر مبنای تصور و تصدیق است که درست هم هست اما‌ایا خدا نیز تصور و تصدیق دارد؟ خیر. بنابراین اگر بخواهیم‌این تصور و تصدیق را در مورد خدا نیز جاری کنیم غلط است. اما در فلسفه تالهی نور و اشراق هست و باید‌این نور را دید و تاله به معنای دیدن عالم از سقع شامخ ربوبی است. در‌اینجا دیگر تصور و تصدیق راه ندارد. بنابراین شیخ میگوید اگر نزد من می‌آیید باید بر مبنای اشراق نگاه کنید. 



پاسخ به تعارضاتی در حکمت مشاء
درادامه‌این نشست سیدحمید طالب زاده به‌ایراد سخن پرداخت و گفت: یکی از مباحث مهم در فلسفه بحث وساطتت و عدم وساطتت است.‌اینکه آیا شناخت از امر بی واسطه آغاز می‌شود یا شناخت موسس بر امر با واسطه است. آنچه که در حکمت مشاء و نظر ابن سینا ظاهر است‌این است که در حکمت مشاء علم حضوری یا علم بی واسطه صرفا علم ذات به ذات است. یعنی کما‌اینکه انسان بی واسطه نفس خود را به علم حضوری در میابد ذات الهی نیز بی واسطه نزد خودش حاضر است و خود را به علم حضوری دریافت می‌کند اما در حکمت مشاء دیگر علم بی واسطه به سایر اشیا و اشیای عالم هستی تعلق نمی‌گیرد بلکه فقط علم ذات به ذات است که علم حضوری است. 

او افزود: در‌ اینجا مساله‌ای مطرح می‌شود که فلسفه مشاء را دچار تزلزل می‌کند؛ وقتی علم حضوری و غیر ذات ممکن نیست ادراک حسی مبدل به امری با واسطه می‌شود. انطباق محور ادراک حسی است یعنی آثاری که از اشیا منتقل می‌شود، در اندام حسی حلول پیدا می‌کند و تا‌این حلول اتفاق نیافتد هیچ امر حسی و محسوسی دریافت نمی‌شود. دریافت حسی یک امر باواسطه است وقتی امری با واسطه شد و ادراک از امر با واسطه آغاز شد در‌اینصورت غلبه با مفهوم است. چراکه اساسا مفهوم است که امر با واسطه است. هر جا امر با واسطه آمد مفهوم هم آنجا صدرات پیدا می‌کند. پس ما اشیا قالب رایج را نمی‌توانیم در حکمت مشاء بی واسطه دریافت کنیم، بنابراین در حکمت مشاء غلبه با مفهوم است و مفهوم اشیا است که اصالت پیدا می‌کند و هیچ ادراک حضوری و شخصی از اشیا اصالت ندارد و فاقد اعتبار و بلا ارجاع است. 

طالب زاده ادامه داد: اما ادراک اشیا از حس آغاز می‌شود. ادراک اشیا به واسطه حس است اما در عین حال چنانچه گفته شد حس در ذات خود امری بی واسطه نیست. و با واسطه است و بلافاصله به مفهوم تبدیل می‌شود. مثلا شخص، پرنده‌ای مثل کبوتر را مشاهده می‌کند و حس‌این صورت محسوس را با واسطه ادراک می‌کند و آن صورت در اندام حسی مثل چشم حلول می‌کند. اما شناخت، به فرد تعلق نمی‌گیرد بلکه شناخت حتما به وجه کلی تعلق می‌گیرد.‌این شناخت با واسطه در ذات خود دچار تعارض است یعنی شناخت حسی دچار تعارض می‌شود. 

استاد دانشگاه تهران تاکید کرد: ‌این تعارضی است که در مفهوم شناخت در حکمت مشاء خود را نمایان می‌کند و حکمت مشاء هرگز از چنین تعارضی گریزی پیدا نمی‌کند. کاشف‌این تعرض شیخ اشراق است. شیخ اشراق به درستی متوجه‌این تعارض شده و مفهوم حد و فصل را به درستی مورد انتقاد قرار داده است. 

او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: شیخ اشراق یک فیلسوف پدیدار شناس است و اشیاء را در پدیدار شدگی آنان مورد مطالعه قرار می‌دهد و‌این نکته بسیار مهمی‌است که کربن آن را کشف کرد. او متوجه حیث پدیدار شناسی اندیشه سهروردی شد چراکه کربن با‌هایدیگر مانوس بود و پدیدار شناسی را می‌فهمید و عمیقا درک کرده بود و شیخ اشراق را به‌عنوان یک فیلسوف پدیدار شناس دریافت کرد و شناخت و فهمید.

او در پایان گفت: کربن به آنچه که فلسفه اسلامی‌نیاز داشت توجه نکرد بلکه به آن چیزی توجه کرد که به نظر او گمشده فلسفه غرب بود ما نیاز داشتیم از طریق شیخ اشراق و فلسفه پدیدار شناسی او مجددا علم را تعریف کنیم و مجددا شناخت طبیعت را بفهمیم و ما بعد الطبیعه تازه‌ای را بر‌این اساس تاسیس کنیم. 

سهروردی از دیدگاه‌هانری کربن
چهارمین استادی که دراین برنامه به‌ایراد سخن پرداخت ان‌شاءالله رحمتی بود. او طی سخنانی گفت:‌ هانری کربن فیلسوف و مستشرق فرانسوی معاصر بود که تحقیقات مهمی‌ را در مورد فرهنگ ‌ایرانی اسلامی‌ انجام داده است. او به شخصیت‌های مختلفی مانند ابن سینا، ابن عربی، ملاصدرا، میرداماد و . . . میپردازد و جوانب مختلف فرهنگ ما را به نیکی و با ژرفای کم نظیری کاویده است.

اما در میان همه ‌این افراد سهروردی برای او جایگاه ویژه‌ای دارد. ‌اینکه کتابی که زندگی نامه خودنوشت کربن است به نام از ‌هایدگر تا سهروردی به چاپ رسیده است اتفاقی نیست. ‌این کتاب مصاحبه بلندی است که کربن با فیلیپ نمو داشته و در آن سوالات بسیار خوب و خواندنی در مورد اندیشه کربن مطرح می‌شود و او به‌این سوالات پاسخ می‌دهد. در بخش دوم کتاب نیز کربن توضیحات تکمیلی مفصلی به آنها افزوده است. 

استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی‌ ادامه داد: بنابراین می‌توان گفت که‌این کتاب بیانگر زندگی نامه فکری او است و در آنجا هم کربن در مورد جایگاه سهروردی تصریح می‌کند. «از‌هایدگر تا سهروردی» بیانگر سلوک کربن است که چطور به‌عنوان زائری از غرب روی به شرق آورده و جهت دهنده‌این سیر کربن نیز در وهله اول درباره سهروردی بوده است و جالب‌اینکه تا پایان هم‌این توجه را به سهروردی حفظ می‌کند. 

او افزود: البته کربن در آثار مختلف خود اشاراتی به سهروردی دارد اما اگر کسی بخواهد به سهروردی از دیدگاه کربن پی ببرد و در‌این زمینه مطالعه کند خوب است که کتاب روابط حکمت اشراق و‌ایران باستان و کتاب ارض ملکوت را بخوانند و مهم تر از‌اینها جلد دوم اسلام‌ایرانی است. در ‌این جلد به سهروردی و افلاطونیان پارس پرداخته و فکر می‌کنم اگر‌این مفهوم افلاطونیان پارس را در‌اینجا توضیح دهم تا حد زیادی تصور کربن از حکمت سهروردی و اهمیت او برایش روشن می‌شود.
 
رحمتی تاکید کرد: اینجا وقتی که صحبت از افلاطونیان پارس می‌کند؛ البته ممکن است ابهامی‌ داشته باشد ‌اینکه چه نسبتی بین ‌ایران و افلاطون وجود دارد اما باید توجه کنیم که افلاطونی در ‌اینجا به معنای تاریخی نیست و در اصطلاح کربن، افلاطونی کسی نیست که پیرو افلاطون تاریخی باشد بلکه منظور از افلاطون و افلاطونی و افلاطونیان کسانی هستند که نماینده تفکر آنها در غرب افلاطون تاریخی بوده است. این نگاه در وهله اول به اعتقاد کربن‌ایرانی است و آن‌اینکه‌ایرانیان جهان را در دو ساحت می‌دیدند و می‌گفتند ‌این جهان یک ساحت مینوی و غیرمجرد نیز دارد. تدبیر عالم ما به دست موجوداتی است که در عالم دیگری وجود دارند. 

او اضافه کرد: به تعبیری می‌شود گفت از نظر کربن ‌ایرانیان نخستین کسانی بودند که ‌این نبوغ را داشتند که جهان را منحصر در گیتی ندانند بلکه مینوی عالم را نیز تشخیص دهند. یعنی به جهان غیب و غیب جهان باور داشتند. جهان غیب یعنی عوالم برتر از‌این عالم؛ یک نوع غیب متعالی است که به آن اعتقاد داشتند اما علاوه‌ بر‌این برای‌این عالم دنیا نیز به یک ساحت غیبی برایش باور داشتند و به همین دلیل اهل تاویل بودند و پدیده‌ها را تأویل می‌کردند و از ظاهر به باطن می‌بردند. بنابراین نگاه افلاطونی که مورد نظر او است در نگاه اول یک نگاه‌ایرانی است. اما به هر حال در غرب هم افلاطونیان همانند شرق وجود داشتند که با افلاطون تاریخی شروع شده و ادامه یافته و در میان نوافلاطونیان در دوره‌های مختلف مطرح شده است. 

رحمتی ادامه داد: این نگاه افلاطونی یک نگاه یونانی نیست بلکه اول از همه یک نگاه‌ایرانی است و خود افلاطون تاریخی نیز از احیاکنندگان‌ این تفکر است. اما اهمیت سهروردی برای کربن ‌این است که توانسته نگاه افلاطونی را در‌ایران پس از اسلام احیا کند یا به نحوی در خود سهروردی ‌این حکمت افلاطونی احیا شده است. 

او تأکید کرد: سهروردی برای او از ‌این حیث اهمیت دارد و پس از سهروردی نیز حکمت افلاطونی در‌ایران باقی مانده است. بنابراین وقتی در کتاب اسلام ‌ایرانی تعبیر سهروردی و افلاطونیان پارس را به کار می‌برد؛ ‌این افلاطونیان پارس را در مقابل افلاطونیان غرب قرار می‌دهد؛ تفاوت آنها در‌این است که افلاطونیان مغرب زمین حیاتشان در تاریخ ظاهری فلسفه در جهان ما خاتمه یافته یا بسیار کمرنگ شده است در صورتی که‌این نگاه افلاطونی در تفکر‌ایرانی در حاشیه نیست. البته کربن امر‌این را بیش از همه مرهون سهروردی می‌داند.

رهیافت فکری غربیان به فلسفه اشراق
در پایان ‌این برنامه نیز حسن سیدعرب به ‌ایراد سخن پرداخت و گفت: سهم عمده شناخت فلسفه اشراق در غرب مربوط به کوشش‌ها و تلاش‌های علمی‌ایرانیان اهل تحقیق و تالیف است که به واسطه آثار آنها طیف وسیعی از غربیان با فلسفه اشراق آشنا شدند.

او افزود: از جمله دکتر سیدحسین نصر که آثار انگلیسی ‌ایشان در مورد اشراق مورد توجه زیادی قرار گرفت و به نحوی رویکرد غربیان به اندیشه‌های سهروردی را به ‌این فلسفه هدایت کرده است. باید از شادروان دکتر سیدحسین ضیایی تربتی یاد کنم که نقش مهمی‌ در تصحیح و ترویج اندیشه‌های سهروردی داشت. ایشان شرح حکمت الاشراق شهرزودی را برای نخستین بار تصحیح کردند که در‌ایران، اروپا و آمریکا مورد توجه قرار گرفت. 

سیدعرب ادامه داد: اما رهیافت فکری غربیان به فلسفه اشراق بدون نسبت آن با جریان شرق شناسی ممکن نیست. یعنی تمام درک غربیان از اندیشه‌های سهروردی مسبوق به جریان شرق شناسی است و‌ این جریان هنوز هم متداول است و بسیاری از آثار و کتاب‌ها و مقالات، امروزه در مورد فلسفه سهروردی برگرفته از‌این جریان است. 

 او افزود: به نظر می‌رسد کارنامه شرق شناسی در رهیافت به فلسفه اشراق بسیار بسیار مهم و قابل بررسی انتقادی نیز هست، به لحاظ منشأ زمانی و نخستین دوره‌ای که به فلسفه اشراق نظر شده است، می‌توانیم از شخصی به نام «مکس فورتر» یاد کنیم. ‌اینکه عرض می‌کنم شخصی به نام مکس فورتر به‌این سبب است که او را بسیار بسیار کم می‌شناسند. حتی کسانی که به تصحیح آراء سهروردی در غرب و در‌ایران اشتغال دارند با آرا و اندیشه‌های مکس فورتر درباره سهروردی ناآشنا هستند. او نخستین کسی است که ظاهرا شرح قطب الدین شیرازی بر حکمت الاشراق سهروردی را به دست آورده است و مطالبی درباره آن نوشته است. بخشی از اسفار ملاصدرا را به آلمانی خلاصه کرده است.

عضو هیأت علمی‌دانشنامه جهان اسلام ادامه داد: در پایان اثری که به طور مشترک درباره سهروردی و ملاصدرا دارد به بخش‌هایی از بررسی مقایسه‌ای ‌این دو متفکر بزرگ مسلمان پرداخته است و در واقع منشأ رویکرد او برگرفته از اندیشه‌ای است که ما امروزه آن را پدیدار شناسی می‌نامیم. او تلاش می‌کند کمتر از جریان‌های سطحی نگر شرق شناسی به فلسفه متاثر باشد و‌این تلاش او به ثمر نشسته است به‌این دلیل که کسانی که به نوشته‌های او مراجعه می‌کنند به واقع در می‌یابند که تلاش او برای درک اصول فلسفه اشراق سهروردی و تا اندازه زیادی در درک اصول حکمت متعالی ملاصدرا در واقع منشا فکری و فلسفی دارد.

سیدعرب در پایان گفت: او نخستین جریان سهروردی‌پژوهی در اروپا را در آلمان آغاز می‌کند؛ مستشرق دیگری در انگلستان هم آثاری از سهروردی را به انگلیسی ترجمه می‌کند و همینطور آثاری از سهروردی به زبان‌ایتالیایی و هلندی ترجمه شده است و می‌توان گفت اقبال شرق شناسان به آثار سهروردی بیش از همه به نوشته‌های رمزی و تمثیلی او است و آثار جدی او کمتر در بین مستشرقان و دوستداران اندیشه سهروردی در نظر گرفته شده است. 

 


 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها