گفتوگوی ایبنا با نویسنده کتاب «دلپلاس» را در ادامه میخوانیم.
از آخرین اثر شما یعنی «دلپلاس» شروع کنیم. موضوع آن چیست؟ و چه شد که به سراغ نوشتن این اثر رفتید؟
این کتاب مجموعهای از خاطرات افرادی است که در دوران کرونا یک سری کارهای جهادی در زمینههای مختلف مثل کمک به کادر درمان و تولید ماسک انجام دادند یا جهادگرانی که داوطلبانه در غسالخانهها و آرامستانها میتهای کرونایی را غسل میدادند و کفن میکردند و افرادی گه در قالب گروههای مختلف، برای بیماران کرونایی آبمیوه تهیه میکردند. نکته قابلتوجه این است که بسیاری از اقدامات صورت گرفته، وظیفه این افراد نبوده و آنها بهصورت جهادی این فعالیتها را انجام میدادند. همین برای من انگیزهای شد تا با این افراد به گفتوگو بپردازم، پس از گردآوری مصاحبهها آنها را جمعآوری و در کتابی با عنوان «دل پلاس» تدوین کردم.
چه ویژگیها و مولفههایی را در این اثر درنظر گرفتید برای اینکه تبدیل به اثری جذاب و خواندنی شود؟
این اثر، یک تصویر واضح و روشن از سبک زندگی ایرانیها و حس نوعدوستی و ازخودگذشتگی ایرانی را به ما نشان میدهد. بهعنوان مثال بانوانی که در غسالخانهها حضور یافتند و غسل میتها را برعهده گرفتند، درصورتیکه تا قبل از این اتفاق از مرده میترسیدند، غیر از اینکه در شرایطی که بهوجود آمده بود، افراد از بیم جان خود و خانودهشان حتی جرأت نمیکردند، برای کارهای ضروری از خانه بیرون بیایند، اما آنها تغسیل اموات را انجام میدادند.
خاطراتی که در کتاب «دلپلاس» ذکر شده، مربوط به 6 ماه اول شیوع بیماری کروناست، ایامی که همه در خانه بودند و در قرنطینه بهسر میبردند و مثل الان که تقریبا برای مردم عادی شده، ترسش یک مقدار ریخته و مردم زندگی عادی را انجام میدهند و نهایتا یک مواظبت بهداشتی دارند، نبود. در ابتدای شیوع ویروس کرونا، مردم از خانه خیلی کم به بیرون میآمدند و حتی کارهای اولیه زندگی مختل شده بود. در چنین شرایطی این جهادگران مشغول ارائه خدمات بودند و در این مسیر با چالشهای مختلفی مواجه بودند. یک دغدغه آنها این بود که خودشان مبتلا نشوند و از آن مهمتر نگران خانوادههای خود بود که با فعالیت خود باعث ابتلای آنها نشوند. در واقع میتوان گفت کار این جهادگران سختتر از کار رزمندگان دوران دفاع مقدس است، چون شهدا که به جبهه میرفتند، فقط جان خودشان در خطر بود، ولی در رابطه با کرونا، این افراد با ترس از دست دادن خانوادههایشان نیز مواجه بودند.
روند مصاحبه با راویان کتاب به چه صورت بوده است؟
مصاحبهها معمولا در ایامی گرفته میشد که این بزرگواران مشغول کار بودند، بنابراین با هر کدام از افراد در فضای کاری خودشان مصاحبه انجام شد. مثلا برای گفتوگو با افرادی که در زمینه دوخت ماسک فعالیت میکردند، به کارگاههای مربوطه مراجعه کردم یا با جهادگرانی که در آرامستان و بخش تغسیل اموات کرونایی خدمات ارائه میکردند در آرامستان مصاحبهها انجام شد و با افرادی که داوطلبانه به بیمارستانها میرفتند و به کادر درمان کمک میکردند طی چند روز در بیمارستان مصاحبهها گرفته شد. درکل شرایط دشواری بود و برای خود من هم رفتن به محیطهایی که کمتر کسی جرأت داشت در این مراکز حضور پیدا کند، سخت بود و خودم هم در مسیر نگارش این کتاب با چالشهای مختلف روبهرو بودم، اما خطرش را به جان خریدم و همه مصاحبهها در محل فعالیت افراد انجام شد، چون شرایطی وجود نداشت که جایی بیرون از محل کارشان قراری برای گفتگو بگذاریم.
به نظر شما شیوع ویروس کرونا چه آثار مثبت و منفی در حوزه ادبیات بهجای خواهد گذاشت؟
متأسفانه نسبت به همین تولیداتی هم که انجام شده، خیلی توجه نشده، درصورتی که این آثار باید بهخوبی معرفی شوند و به دست مخاطب برسند، اما متأسفانه این اتفاق نیافتاده است. آنچه که قصه مواجهه مردم ایران با این ویروس را در مقایسه با بقیه دنیا متمایز میکند، همین نوعدوستی، ایثار و گذشت مردم است. در ایامی که در کشورهای غربی، مردم برای تأمین لوازم بهداشتی، خوراکی و غیره به روی هم اسلحه میکشیدند، در ایران مردم شروع کردند به آماده کردن بستههای معیشتی و افرادی که مشکل پیدا کرده بودند را حمایت میکردند. در بیمارستانها با توجه به این که حجم کار پرسنل زیاد شده بود، جهادگرانی داوطلبانه به کمک آنها شتافتند. انتقال این ادبیات و گفتمان خیلی مهم است، زیرا نوع مواجهه فرهنگی ما و مردم ما با این ویروس خیلی خاص بود و به همین دلیل ضرورت دارد که روایت شود و بهعنوان سند تاریخی مکتوب ثبت و ضبط شود تا نسلهای بعد بدانند که مردم ما چگونه با این ویروس مواجه شدند و تهدیدهایی که ایجاد شده بود را چگونه به فرصت تبدیل کردند.
همبستگی مردم در دوران کرونا دقیقا مانند اقداماتی است که ما در دوران دفاع مقدس از سوی مردم شاهد بودیم و حال آنها را بهعنوان ادبیات پایداری مطرح میکنیم. همان از خودگذشتگیها و ایثارها را در شهدای مدافع سلامت شاهد هستیم. نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که همانطور که با گذشت زمان، گرد فراموشی خاطرات دوران دفاع مقدس را فراگرفته است، این قصهها نیز به مرور زمان گم میشود و لازم است ثبت و ضبط و مکتوب شوند تا برای تاریخ بماند.
من لابهلای مصاحبهها و گفتوگوها بارها شنیدم که خیلی از کشورهای دیگر از نهادهای مختلف در ایران خواستند که مدل مواجههای که با این بیماری در حوزههای مختلف انجام شده و اقدامات مردمی صورت گرفته در ایران برای آنها ارائه شود تا بتوانند در کشورشان اجرا کنند. در واقع همدلی و پای کار بودن مردم ایران در مواجهه با کرونا یک نمونه شاخص بود و همگان شاهد بودیم که در آن ایام مردم چگونه پای کار آمدند. ایامی که نیاز بود خیابانها را ضدعفونی کنند، بسیاری از این کارها را جوانان و نیروهای جهادی انجام میدادند. از این دست کارها بسیار میتوان نام برد که هیچکدام از آنها از سوی نهاد دولتی انجام نشده و اگر قرار بود دستگاههای مربوطه این کار را انجام دهند قطعا نمیتوانستند.
نظر شما