شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۳
زبان بومی، مقاومت سنت پیرامون در برابر هژمونی مرکز است

حمید موذنی، نویسنده، روزنامه‌نگار و جامعه‌پژوه بوشهری معتقد است: زبان بومی، مقاومت سنت پیرامون در برابر هژمونی مرکز است. زبان بومی متاثر از تاریخ محلی، مراودات، ریشه‌های قومی و ناخودآگاهی است که در برابر خودآگاه زبان معیار ملی، خود را بروز می‌دهد. زبان در این وضعیت پناهگاه و هویت مردمان یک منطقه است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر، زبان مهم‌ترین ابزار گفتمان‌ساز و بسترساز برای مراودات بشر است. زبان در حقیقت ابزاری برای معناسازی معانی و مفاهیمی است که از ذهن نشات می‌گیرد و برای تفهیم مقصود و نیت انسان‌ها کاربرد موثری دارد.

ایران در گستره خود زبان‌ها، گویش‌ها و لهجه‌های متعدد و دلنشینی را جای داده است که هر کدام زیبایی‌های خاص خود را دارند و از حیث تلفظ و واژگان بومی منحصربه‌فرد هستند و با زبان‌های دیگر متمایز. در این میان، زبان بومی مردمان بوشهر، زبانی گرم، صمیمی و گوش‌نواز است؛ به‌گونه‌ای كه اغلب غیربومیان وقتی لهجه شیرین و شوخ بوشهری‌ها را می‌شنوند، جذب دنیای یكرنگ آن می‌شوند و مصرّانه می‌كوشند كه واژگانی از این زبان را در ذهنشان جاودانه کنند به یادگار از این دیار.

لهجه بوشهری اما به عقیده جامعه‌شناسان، زبانی مطیع و فرمانبردار است كه گاه این ویژگی از اقتدار آن می‌كاهد. در این رابطه با حمید موذنی، نویسنده، روزنامه‌نگار و جامعه‌پژوه در بوشهر به گفت‌وگو نشستیم. او مولف آثاری مانند «بازنگری انتقادی»، «تاریخ سینمای بوشهر»، «سینما در بوشهر»، «تاریخ عکاسی در بوشهر»، «فوتبال و سینما»، «پاشنه اسفندیار و چشم آشیل مدرن» و خالق مجموعه عکس «لنگرگاه همیشگی‌ام بوشهر» است. مصاحبه با این مولف و پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی از نظر مخاطبان می‌گذرد.

آقای موذنی نخست برای مخاطبان ما از اهمیت زبان بومی بگویید؟

یکی از بسترهای گفتمان‌ساز در هر اجتماعی، زبان است. زبان نقس بسزایی در ایستایی یا تحولات اجتماعی دارد. تا زبان، پذیرای تغییر نشود، گفتمان جامعه حتی در صورت تغییرات، بستر‌ساز شرایط پیشین در وضعیت حاضر است. گفتمان‌های محلی، ذیل گفتمان ملی دچار تحولات می‌شوند؛ اما این به معنای این نیست که گفتمان‌های محلی، به‌صورت تام و تمام پذیرا می‌شوند. گفتمان‌های محلی در برخی موضوعات، مقاومت می‌کنند و در بعضی موضوعات پذیرا می‌شوند. مقاومت و پذیرا بودن نیز گاه رویکرد حداقلی و گاهی نیز اکثری دارد. زبان بومی، بستری است که می‌توان با تاثیر و تاثر از آن به مقاومت یا پذیرا شدن گفتمان‌های ملی و دیگری (غیر) پی بُرد.

زبان بومی، مقاومت سنت پیرامون در برابر هژمونی مرکز است. زبان بومی متاثر از تاریخ محلی، مراودات، ریشه‌های قومی و ناخودآگاهی است که در برابر خودآگاه زبان معیار ملی خود را بروز می‌دهد. زبان در این وضعیت پناهگاه و هویت مردمان منطقه است. تمدن و فرهنگ مردمان بومی در زبان بومی خود را عیان می‌سازد. دال و مدلول‌های زبان بومی گاه تشابهاتی با زبان معیار دارد؛ اما به‌صورت کلی به دلیل خاستگاه‌های متفاوت و چکش‌کاری‌های تاریخ از سر گذشته، محل بروز تفاوت است تا تشابه.

اگر نظام سیاسی حاکم، چتر رواداری خود را بر سر همه‌ی تکثرات قومی و نژادی بکشاند، زبان بومی و گفتمان منطقه‌ای همگون‌سازی بیشتری با گفتمان رسمی پیدا می‌کند؛ اما اگر نظام سیاسی تمرکز‌گرا و مستبد باشد، یا اینکه وجهی توتالیتر داشته باشد، زبان بومی، بخش‌های ستیزه‌جوی خود را غالب کرده و جامعه بومی در برابر نظام سیاسی قد علم می‌کند.

از دید شما با فرهنگ‌کاوی زبان، آیا می‌توان به نظام فکری و فرهنگی یک منطقه رسید؟

زبان ماده مهمی برای شناخت فرهنگ و تمدن یک قوم و نژاد است. همه افراد یک قوم یا یک نژاد ذیل یک زبان با هم اتحادی نانوشته پیدا می‌کنند. زبان در این وضعیت به‌گفته ژاک لاکان، فیلسوف و روانکاو فرانسوی، «دیگریِ بزرگ» است. این دیگریِ بزرگ عامل پیوند و تعصبات و پیوستگی افراد کنونی قوم با درگذشتگان است. از این‌رو، کارکردی چنان قوی دارد که می‌تواند آنها را ذیل سایه خود قرار داده؛ تا آنجا که جان خود را فدای این دیگریِ بزرگ کنند.

در باب زبان مردم بوشهر چه نظری دارید؟

زبان مردم بوشهر ذیل همان تعبیر و توصیفات به‌صورت کلی جای می‌گیرد؛ اما یک نکته است که باید عرض کنم آنکه نظام سیاسی، اقلیم و اقتصاد نیاکان در زبان بومی و محلی خود را بروز می‌دهد و برخی مواقع زبان بومی گرچه در برابر زبان غالب و معیار مقاومت می‌کند، اما این مقاومت نمود بارز و پویایی ندارد. این زبان، زبان ابژه است. زبانی است که به‌جای ستیزه و ‌رقابت بیشتر در پذیرا بودن و سرسپردگی خود را نمایان می‌سازد. این زبان با نوستالژی میانه دارد، اما به زمان حال نمی‌پردازد. این زبان، عزت نفس کافی ندارد و بیشتر نظاره‌گر است تا فعال و پویا.

زبان بوشهر به گمان من، یکی از این زبان‌هاست. من کاری به زیبایی و شیرین سخنی این زبان ندارم. بحث من در باب زبان و قدرت است. در زبان بوشهر، فَتحه کاربرد کمی دارد و در اغلب استفاده‌ها نیز کسره به جای فتحه استفاده می‌شود. این بهره‌وری بیشتر در کاربرد نام اشخاص دیده می‌شود. برای مثال در زبان بوشهری، حَمید، حِمید خوانده می‌شود. سَعید به سِعید؛ مَجید به مِجید و... تغییر تلفظ داده می‌شود.

این شیفت کردن زبانی از تلفظ فتحه به کسره و استمرار نسلیِ آن به‌نظرم نشان‌دهنده‌ی ضعف فردی-جمعی است که خود را در زبان نشان می‌دهد. آب و هوای شرجی و گرمای طاقت‌فرسا از سویی با فرود آوردن کلمات به کسره از صرف انرژی می‌کاهد و از سویی نیز این تغییر فتحه به کسره نشان از یک روابط عمودی و ارباب رعیتی دارد که در این وضعیت رعیت با تخفیف و کاستن از طنین صدای خود، مغلوب و رعیت بودن خود را نشان می‌دهد. شما به تلفظ  فتحه نگاه کنید. رسا و بلند و غرش دارد، حکایت از اعتماد به نفس دارد، عزت نفس را از خود بروز می‌دهد، اما کسره از طنین کلام می‌کاهد. گویا اعتماد به نفس در فرد وجود ندارد و نشان از ضعف و بیماری دارد. انگار توانی در کلام نیست. زمانی که این وضعیت از فرد به جامعه منتقل شود و زبان منطقه‌ای یا بومی شود، در نتیجه آن جامعه چنین خصیصه یا رفتار جمعی را گفتمان غالب خود می‌کند و در این برساخت اجتماعی به زیست خود ادامه می‌دهد.

تا چه میزان جبر اجتماعی در شکل‌گیری این زبان نقش داشته است؟

جبر اجتماعی از جمله مواردی است که در شکل‌گیری زبان نقش دارد و زبان از جمله مواردی است که در جبر اجتماعی نقش دارد. زبان در واقع برسازنده و استمراربخش این وضعیت است. میراث و ماترک آن است. شما به منطقه خاورمیانه نگاه کنید. زبان این منطقه ذیل وضعیت استراتژیک و اکونومیک و جنگ‌های داخلی و تعصبات از سر زبان مقدس، همیشه محل درگیری و نزاع است. قدرت‌های بزرگ سیاسی جهان، مبتنی بر همین زبان بسته، همیشه راهکار لازم برای ایجاد تنش در منطقه را دارا هستند. مردم این منطقه جغرافیایی ذیل زبان مقدس خود تمام تلاش‌های معطوف به رهایش‌شان با سد و بن‌بست مواجه می‌شود. زبان خاورمیانه نیاز به هرمنوتیک دارد. نیاز به پالایش شدن از تقدس دارد. بر اساس قدرت این زبان و مقاومت آن در برابر تاویل است که این جغرافیا مادام دچار محنت، جنگ، خشونت، غصه و توسعه‌نیافتگی است. یکی از راهکارهای نیل به توسعه در این منطقه حساس، روادار شدن زبان است. در کشور ما هم اگر نظام سیاسی چتر تکثر حقوق شهروندی را بر سر همه اقوام و زبان‌ها گسترش ندهد، زبان‌های پیرامون علیه زبان مرکز و گفتمان رسمی دست به مقاومت و شورش می‌زنند.

آیا ضعف‌های راه‌یافته به زبان‌های بومی بوشهر (زیر سلطه بودن) ناشی از نظام ارباب و رعیتی و همچنین متاثر از حضور استعمارگران در جنوب کشور بوده که در حکومت‌های قبل نمود چشمگیری داشته است؟

بوشهر، شهر مدارا هم بوده است. در این شهر، زبان‌های گوناگون در کنار هم به رواداری زیست می‌کرده‌اند. کلیسا و کنشت و مسجد در جوار هم بوده‌اند و درهای خانه‌هایی با باورهای متفاوت در یک کوچه روبه‌روی یکدیگر باز می‌شده‌اند. در این بندر، هم اروپاییان حضور داشته‌اند و هم آسیا‌یی‌ها و آفریقایی‌ها و هم اینکه اقوام مختلف، ساکن این شهر بوده‌اند. از همین رو، زبان این شهر آنچنان بسته و صُلب نبوده است؛ بلکه همین دلیل باعث رونق تجارت و بازرگانی و توسعه این شهر بوده است.

جنگ‌ها و نزاع‌ها و اشغال هم در تاریخ این بندر بوده است، اما در وضعیت حاضر بایستی نگاه کرد که زبان غالب یعنی قدرت رسمی، کدام زبان را سرکوب و کدام زبان را ترویج می‌دهد. زمانی که زبان توهم توطئه و دشمن‌پنداری دیگری مدام ترویج شود، در نتیجه زبان مدارا سرکوب می‌شود و به پسِ پُشت می‌رود و زبان خشونت و حذف دیگری غالب می‌شود. این تاثیر سیاسی بر گفتمان اجتماعی تاثیر خود را می‌گذارد تا اینکه زبان مدارا و زبانی دیگر از نو در برابر این شرایط دست به مقاومت بزند. مقاومت زبان، گام اول مقاومت جامعه در برابر توتالیتاریسم است.

آیا شما با حل شدن زبان محلی در زبان رسمی و زایایی آن موافق هستید؟

از بین رفتن به توافق و موافقت و مخالفت ارتباطی ندارد. چون زبان و گویش محلی، نماد هویت است و هویت، موجب غرور و عزت نفس و چسب روابط اجتماعی در مناطق پیرامونی و محلی است و از بین بردن آن کاری سخت و عبث است. زبان‌های محلی، هم ذیل زبان به معنای کلی به‌صورت خودکار پیش می‌روند؛ برخی، کلمات و اصطلاحات جدید را پذیرا هستند و با آن خود را بالنده می‌سازند و در برابر برخی کلمات عاریتی و جدید و واردشده نیز مقاومت می‌کنند. زبان اگر باز باشد، عمر طولانی‌تری دارد و خود را روزآمد می‌کند و موجب باز شدن جامعه و دموکراتیزاسیون می‌شود؛ اما زبان بسته نیز در درون خود با مقاومت در برابر کلمات و صلب‌بودگی خود از دموکراتیزاسیون و رهایش خودداری می‌کند. زبان در برخی جوامع، محل مقاومت در برابر آزادی و تکثر است و‌ در برخی جوامع، محل رهایش و دموکراتیزاسیون. زبان در واقع به پالایش نیاز دارد. پالایش معطوف به تعامل جامعه، قانون و قدرت.

ویژگی‌های منحصربه‌فرد زبان بومی بوشهری‌ها کدام است؟ از دید شما این زبان از نظر زیبایی‌های کلامی و معنوی چه وضعیتی دارد؟

زبان بوشهر، زبانی شیرین و بذله‌گوست. زبان بوشهر همچنین زبانی باز و پذیراست. در زبان بوشهری اصطلاحات ترکی، انگلیسی، فرانسوی، روسی، عربی و هندی فراوان است. این نشانه‌ی پذیرا بودن این زبان است. این زبان خود را در معماری و موسیقی محلی این اقلیم نیز بروز داده است. گرچه می‌توان روابط عمودی ارباب-رعیتی و مردسالاری و پاتریمونیال هم در این زبان یافت، اما گفتمان سیاسی هر کدام را که سرکوب کند، آن دیگری بیشتر خود را بروز می‌دهد. در دوران معاصر به‌ویژه نیم‌قرن کنونی زبان مدارا، سرکوب و زبان تخاصم، تقویت شده است. از این‌رو، بوشهر برخلاف روح خود دچار سردرگمی و استیصال شده است. البته این وضعیت ذیل گفتمان سراسری و ملی هم هست. در نتیجه بروز آن بیشتر است.

زبان بومی بوشهر از زیبایی‌های کلامی خیلی بالایی برخوردار است و این وجه از بالندگی این زبان را در مجالست با مردم بومی یا شعر محلی این دیار می‌توان احساس کرد. محمد بیابانی، کمالی، شمسی‌زاده و... به‌صورت زیبایی‌شناختی، زبان بومی را شاعرانه کرده‌اند. حتی در ادبیات نیز نویسندگان و شاعران بوشهری همچون صادق چوبک، منوچهر آتشی، منیرو روانی‌پور، رسول پرویزی، محمدرضا صفدری، احمد آرام و حسین دهقانی، زبان بومی بوشهر و اقلیم این جغرافیا را به زبان معیار پیوند زده و از آرایه‌ها، مکان‌ها، اشخاص و اصطلاحات محلی برای آهنگ و معناها، وجه زیبایی‌شاختی داده‌اند. از سوی دیگر، صدا و سیمای بوشهر با تقلیل زبان بومی و محلی، تنها به جوک و لودگی و استهزا از قدرت و زیبایی‌شناختی این زبان کاسته است. برخی هنرمندان نیز با دمیدن به نوستالژی و طنز و افسانه‌های شخصی این مردمان، برای خود نمد شهرت و سلبریتی ساخته‌اند. با همه این احوال زبان محلی بوشهر، به مقاومت و حیات خود ادامه می‌دهد.

زبان‌های بومی در عصر حاضر تحت تاثیر رشد فزاینده تکنولوژی و ورود نسل نو به عرصه زندگی دارند کاربرد خود را از دست می‌دهند. شما این را نشانه تکامل زبانی می‌دانید؟

تکنولوژی‌های نوین و شبکه‌های اجتماعی به‌نظر من موجب تقویت زبان بومی و بازاحیای آن شده‌اند. اگر تا پیش از این قدرت و خلاقیت در دست برخی از افراد بود، با دموکراتیزاسیون شبکه‌های اجتماعی و البته بی‌ در و پیکر شدن آن از دیگر سو، صدای بی‌صداها هم شنیده شده‌ است. این وضعیت هم مزایا دارد و هم معایب؛ اما در این وضعیت، صدای خنده‌های جوکر هم در کنار صدای «بتمن» شنیده شده‌ است. در نتیجه، تنها راهکار لازم این است که کاری کنیم که جوکرها هم به اندازه‌ی «بتمن» اجازه بروز خلاقانه داشته باشند تا شهرها و کشورها به «گاتهام سیتی» مبدل نشوند. زبان محلی بوشهر در حال مرگ و احتضار نیست و اتفاقا در حال تقویت است. تنها بایست توجه کنیم که بالندگی زبان محلی به هر سمت ستیزه‌جویی نرود و زبان بسته را تقویت نکند.

چرا نسل امروز تمایلی ندارند که با لهجه بوشهری صحبت کنند؟

من این‌طور فکر نمی‌کنم. به‌نظرم از دهه هفتاد به این سو رویکردهای محلی قوی‌تر شده‌اند، از جمله لهجه. نگاه کنید! هر چه نظام سیاسی وجه تمامیت‌خواه خود را گسترش و شدت بیشتری بخشد، مردم از کارهای ایدیولوژیک سیستم فاصله می‌گیرند و به کالاهای فرهنگی، ملی و محلی با اقبال عمومی بیشتری روبه‌رو می‌شوند. در واقع، محدودیت در هر عرصه‌ای منجر به تقابل ذهنی و زبانی و رویکردی می‌شود. در بوشهر هم گرچه زبان معیار برای ارتباطات و گسترش روابط در سطح ملی مورد نظر مردم قرار می‌گیرد، اما در کنار آن نیز در لهجه بوشهری از یک وضعیت تحقیرآمیز به موضوعی افتخارآمیز تبدیل شده است.

شما نگاه کنید به افزایش کمّی گروه‌های موسیقی محلی، روایات داستانی و نمایش و سینمایی با گویش محلی، سلبریتی‌های مجازی که یکی از دلایل مورد اقبال قرار گرفتن‌شان بهره‌وری از زبان محلی بوده است، مجری بوشهری در صداوسیمای مرکز که تفاوت و نقطه قوتش سخن گفتن با اصطلاحات بوشهری است. من فکر می‌کنم استفاده از زبان محلی و بالا آمدن آن نسبت به زبان معیار دو مرحله‌ای بوده است؛ در مرحله‌ی اول به ویژه در دهه پنجاه و شصت به‌واسطه اینکه مدیران و مسئولان کشوری و مناطق، اکثرا از پیرامون به مرکز گسیل شده بودند و روستایی بودن و شهرستانی بودن نوعی قُرب و منزلت در سیستم داشت و به‌نوعی نظام ایدیولوژیک نیز در پی دگرگونی در ذهن و زبان نظام پیشاخود در جامعه بود، مردم به‌تبع برای کاستن از آسیب به زندگی و شغل خود به زبان محلی گرایش پیدا کردند.

از اواسط دهه هفتاد تا اواسط دهه نود از نو یک گفتمان جدید سر برآورد که ملی‌گرایی، دموکراسی، شایسته‌سالاری را ترویج می‌داد. در این وضعیت پوشش‌ها و گویش‌ها به سمت زبان معیار و مناسبات پیشادهه‌ی پنجاه کشیده شد. از اواخر دهه هشتاد تاکنون که جامعه متوجه شد از زیر بار شرایط سخت راهی به تعادل و ثبات و شایستگی نیست، زبان و لهجه نیز ذیل مقاومت حوزه عمومی به سمت سویه‌های محلی کشیده شد. به‌‌هر صورت، همان‌گونه که گفتمان‌ها در حال اصطکاک هستند، زبان نیز به‌عنوان یکی از بسترهای مهم گفتمان‌ساز در حال اصطکاک است. البته یک حقارت تاریخی متاثر از پیرامون-مرکز همچنان در ذهن و زبان ما وجود دارد که آن نیز دچار چالش‌های برخورد کوه‌های یخ گفتمانی است.

برخی بر این باورند که برای جلوگیری از نابودی زبان‌های بومی (مادری)، آنها باید در نظام آموزشی به کار گرفته شوند، در مقابل برخی معتقدند که این مسئله موجب از بین رفتن اتحاد ملی در حوزه زبان می‌شود. نظر شما در این باره چیست؟

نظام آموزشی تنها منبع زبان مردم یک کشور نیست، اما گفتمان رسمی بایست اجازه دهد که زبان‌های بومی از طریق هنر و ادبیات و مراودات آزاد، خود را بالنده سازد. این وضعیت بستر تعامل و هم‌گرایی هر دو زبان معیار و محلی را در کنار هم قرار می‌دهد. جامعه مدنی یک راهکار مناسب و مدرن برای در جوار هم‌ بودن زبان‌ها و تعامل مثبت است. با سرکوب جامعه مدنی و از بین‌ رفتن نهادهای مدنی، زبان محلی نیز سرکوب می‌شود و اینجاست که تیزی زبان محلی در برابر زبان معیار و مقاومت زندگی روزمره در برابر گفتمان رسمی بروز پیدا می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها