گفتوگو با لطیفه نجاتی، نویسنده کتاب «مرضیه» را در ادامه میخوانیم.
توضیح مختصری درباره کتاب «مرضیه» بفرمایید و اینکه چطور شد تصمیم گرفتید درباره شهید تقیپور بنویسید؟
پروژه نگارش کتاب درباره شهید تقیپور در راستای ماندگار کردن زندگینامه مدافعان حرم که از سوی دفتر مطالعات پیگیری میشود، انجام شد. اتفاق جالبی که افتاد، این بود که زمانی که برای نگارش زندگینامه شهید تقیپور مثل همه شهدا شروع به گرفتن مصاحبهها از اطرافیان مثلا همسر و خانواده شهید کردیم، حدودا دو جلسه که با مادر شهید مصاحبه گرفته شد، به نکات جالبی رسیدیم و متوجه شدیم که ایشان خیلی شبیه الگوی سومین زنی هست که ما در اسلام داریم؛ یعنی همان که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن اشاره کرده بودند، «نه شرقی، نه غربی، بلکه الگوی زن مسلمان»؛ یعنی زنی که نه خانه وی را محصور کرده و نه جامعه باعث شده که از خانه و خانواده خود غفلت کند و خانم میررضایی دقیقا همین خصوصیت را داشت. این موضوع به پروژه جهت داد و در همین اثنا بود که متوجه شدیم خانواده شهید هم به صورت اختصاصی در زمینه نگارش زندگینامه شهید تقیپور فعالیت میکنند و به این ترتیب پروژه با رویکرد الگوی زن مسلمان به سمت مادر شهید جهت داده شد و مصاحبههای اختصاصی با ایشان انجام شد و پس از طی شدن روند مصاحبهها، کار برای تدوین به من سپرده شد.
کار نوشتن کتاب «مرضیه» چه مدت طول کشید؟ و جمعآوری اطلاعات و مصاحبهها به چه صورت انجام شد؟
پس از انجام اولین گفتوگو با خانم میررضایی به این نتیجه رسیدیم که ایشان تمامی فاکتورهای زن مسلمان را دارا هستند و از لحاظ داستانی فکتهایی دارند که برای مخاطب ثابت میکند، منظور از زن مسلمان، یعنی چه؟ سپس به این جمعبندی رسیدیم که مصاحبهها به سرعت انجام شود، حدود پنج ماه کار گرفتن مصاحبهها به طول انجامید و البته قاعدتا برای اینکه کار به روال تدوین بیفتد، رفت و برگشتهایی انجام شد و در نهایت تدوین کتاب نیز پنج ماه زمان برد.
از کرامات شهید تقیپور برایمان تعریف کنید؟
این کتاب راجع به مادر شهید است. البته در کتابهایی که درباره مادر شهدا هم نوشته شده میبینم که بازهم محوریت شهید است؛ یعنی زندگینامه این زن از این جهت خوانده میشود که مادر شهید است و خودش به تنهایی نقطه توجه نیست. اما در کتاب «مرضیه» کاملا برعکس است و حرف بر سر مادر است و کاری به این نداریم که فرزندش شهید شده است. اتفاقا روند تدوین بهگونهای پیش میرود که تا فصل آخر مخاطب متوجه نمیشود که ایشان مادر شهید هستند و اگر دقت کنید روی جلد و مشخصات ظاهری کتاب هم هیچ اشارهای نشده که زندگینامه خانم میررضایی، مادر شهید تقیپور را میخوانیم و اصلا قرار نیست مخاطب اینقدر مستقیم مواجه شود با اینکه این خانم، مادر شهید است، بلکه این خانم را بهعنوان یک زن موفق معرفی میکند، البته یک زن موفق از نگاه اسلام نه معیارهای بسیاری که در دنیای امروز وجود دارد.
به کرامات شهید تقیپور هم در فصل آخر کتاب البته باز هم به عنوان پسر خانم میررضایی اشاره شده است. یک سری نکات اخلاقی بین همه شهدا یکسان است، ولی نکته خاصی که درمورد شهید تقیپور وجود دارد، بحث تأکید شهید روی سادهزیستی است. بهعنوان مثال مادر شهید از قول دوستان ایشان تعریف میکنند که شهید تقیپور زمانی که در خوابگاه بودند، روی موکت زبر میخوابیدند، در حدی که مادر ایشان میگویند، آخر هفته که برمیگشتند، کمر و پاهایشان درد میکرد. همچنین موقع انتخاب اتاق که میشده، همیشه ایشان بدترین اتاق را انتخاب میکرده، چون نظرشان این بوده که من اهل مشهد هستم و میتوانم پایان هفته به منزل بروم و آنها که دور از مشهد هستند، بیشتر به جای مناسب نیاز دارند. دیگر اینکه هماتاقیهای ایشان هر موقع پول میخواستند، میتوانستند از ایشان قرض کنند و به همین هم اکتفا نمیکردند و کلاهی داشتند که داخل کتشان قرار میدادند و همیشه مبلغی پول در آن میگذاشتند و میگفتند هر که نیاز دارد، میتواند بدون اینکه به من بگوید از آنجا پول بردارد و بعد که پول دستش آمد آن را سر جایش بگذارد تا دیگران هم بتوانند در صورت نیاز از آن استفاده کنند.
شاید شهدا خیلی معجزهوار زندگی نکرده باشند، چون از بین همین مردم بودند، اما یکسری نشانههایی در رفتارشان داشتند که همین نشانهها به آنها جهت داده و باعث سعادتشان شده است.
در مورد خانم میررضایی که راوی اصلی کتاب هستند، آنچه در مورد ایشان خیلی مطرح است این است که ایشان در هر جایگاهی که قرار گرفتند، الگوی مناسبی هستند، مثلا اگر معاون دانشگاه الزهرا بودند، فقط معاون نبودند و کمتر دانشجویی بوده که ایشان را نشناسد، زیرا ایشان سعی میکرده تا جایی که در توانش هست گره از کار بقیه باز کند. دقیقا آنچه ما درباره الگوی زن مسلمان در اسلام داریم که در فضا و بعد شخصی رشد داشته باشد، همسر و مادر خوبی برای فرزندانش باشد و از نظر اجتماعی نیز فعال باشد. اینها مواردی است که ما در خانم میررضایی میبینیم. ایشان علاوه بر اینکه شاغل بوده، فرزندانش را نیز به نحو احسن تربیت کرده است.
انتخاب اسم کتاب با عنوان «مرضیه» نیز به این دلیل بود که مرضیه نهتنها کسی هست که راضی به رضای خداست، بلکه همه تلاشش را میکند که خدا هم از وی راضی باشد. این چیزی است که تماما در خانم میررضایی تجلی دارد و بعد این قضیه زمانی است که با شهادت پسرشان در آن لحظه چگونه خودشان را آرام میکنند و حتی دست بقیه خانواده شهدا را میگیرند و کمک و حمایت میکنند، رفتارهایی که در دنیای امروز گم شده است و کارهای سادهای که شاید ما از اطرافیانمان دریغ میکنیم، اما ایشان با توجه به اشتغالی که دارند، حمایتهای خود را دریغ نمیکنند.
کمی به تجربههای شخصیتان درباره نوشتن درباره شهدای دفاع مقدس بپردازیم. در زمینه زندگی برخی از شهدا چون خانوادههای آنان بر اثر کهولت سن از دنیا رفتهاند، فقط با اسناد و پروندههای کاغذی روبهرو میشوید. با این مسائل چگونه برخورد میکنید؟
این موضوع در واقع یکی از معضلاتی است که معمولا در تاریخ شفاهی با آن مواجه میشویم؛ یعنی به دلیل فراموشی و فوتشدن افراد به خاطرات دسترسی نداریم و همین در کار ما ایجاد خلأ میکند. این که نویسنده قبل از این که شروع کند خودش را جای آن شخصیت بگذارد، حداقل با آن شخصیت برخوردی یا مواجههای داشته باشد، خیلی در روند کار کمک میکند. ولی باز هم اینگونه نیست که بگوییم چون آنها از دنیا رفتهاند، دیگر نمیتوانیم به این موضوعات بپردازیم. یکسری فاکتورهایی وجود دارد که به کمک آنها میتوانیم به ابعاد شخصیت شهید پی ببریم. مثل اینکه مادر شهید در بیان خاطراتشان به چه آداب و رسومی اشاره میکنند؟ چه گویشی دارند؟ و چه تکهکلامهایی بهکار میبرند؟ اینها نشانههایی است که تا حدی در شخصیتشناسی به ما کمک میکند.
از کتابهایتان که بگذریم این سؤال مطرح است که چگونه میتوانیم از زندگی شخصیتها و شهدای انقلاب و دفاع مقدس رمان زندگینامهای بنویسیم و در این عرصه تا چه اندازه میتوانیم وارد عالم خیال شویم و دست به تخیل بزنیم؟
در مدت کوتاهی که وارد این عرصه شدم به نکته خیلی جالبی رسیدهام و آن این است که تقریبا تمام زندگینامهها پتانسیل داستانی دارند و حتی به خاطرات معمولی اطرافیان که گوش میکنم، میبینم چه سوژههای جذابی برای نگارش وجود دارد؛ بنابراین بعد داستانیبودن در همه زندگینامهها هست، ولی اینکه تا چه حد میتوانیم وارد تخیل شویم، به نظر من، تخیل تا جایی که به اصل داستان لطمه نزند خوب است.
نظر شما