همانطور که شما در مقدمه کتاب اشاره کردهاید، نوام چامسکی از اندیشمندان مشهور و پرآوازه معاصر است که در حوزههای گوناگون به بحث پرداخته، اندیشمندی که اتفاقا در ایران هم مورد اقبال بوده است؛ آیا شما موافق هستید که ایرانیان به چامسکی در مقایسه با بسیاری از متفکران معاصر روی خوش بیشتری نشان دادهاند و اگر پاسخ مثبت است، علت را چه می دانید؟
بله از آن روز که ایرانیان هم مانند اکثر قریب به اتفاق مردم جهان فشارهای ناشی از سلطه «خرد» و «صنعت فرهنگ» را با گوشت، پوست و استخوان حس و لمس و درک میکنند. مساله محدود به یک کشور نیست؛ فارغ از انواع تفاوتهایی که جوامع گوناگون با یکدیگر دارند، تمامی آنها از سه مفهوم مطرحشده در نظریه انتقادی رنج میبرند. بی سبب نیست که عمدتا اندیشمندان آلمانی چون «ماکس هورکهایمر»، «تئودور آدورنو»، «یورگن هابرماس» و بعدها کثیری از اندیشمندان سرتاسر دنیا آمریکاییانی چون «تورشتاین وبلن»، «سی رایت میلز» و «هربرت مارکوزه» به سوی هواداری از نظریه انتقادی کشیده شدهاند. شرح مبسوط سه مفهوم یادشده و ساز و کار و خویشکاری آنها در مجال یک مصاحبه کوتاه نمیگنجد؛ ولی میتواند راه برخورد علمی و عملی با فساد و مصائب اجتماعی را نشان دهد. از آنجایی که رگ و ریشه و خاستگاه نظریه انتقادی آلمان است این نظریه «نظریه فرانکفورت» یا «دبستان» فرانکفورت نیز خوانده میشود که البته پس از فراگیرشدن محتوای بینش و اندیشههایش ابعادی جهانشمول به خود گرفته است. نوام چامسکی هم علاوه بر دستاوردهای چشمگیری که در زبانشناسی و چند شاخه دیگر علوم انسانی و اجتماعی داشته، چشمگیرترین کارش انتقاد از وضع موجود Status quo است که چون در سراسر دنیای معاصر کارکرد دارد، خیلیها از جمله ایرانیان را هم بر آن داشته نسبت به افکار این اندیشمند نستوه و ستیهنده روی خوش بیشتری نشان دهند.
کتاب اربابان بشریت مجموعهای از مقالات و سخنرانیهاست، چامسکی در این مجموعه چه هدفی را دنبال می کند و پیوند این مطالب با هم در کجاست؟
کتاب «اربابان بشریت» افشاگر و منتقد سلطه چندین دههای آمریکا بر جهان، به ویژه طی دو سه دهه اخیر است که با استفاده یا بهتر است گفته شود با سوءاستفاده از «خرد ابزاری» و «صنعت فرهنگ» به جهانخواری پرداخته است. اهل فن میدانند که این کار با پیادهکردن Pillar Politics صورت پذیرفته و سهم منطقه خاورمیانه هم حمایت و تقویت کشور اسرائیل بوده که مبتنی بر یهودیت و صهیونیسم ایجاد شده و چامسکی علیرغم یهودیبودن شاید به پیروی از وجدان علمی یا صداقت یا به هر علت دیگری در نقد فعالیتهای توسعهطلبانه چه آمریکا و چه اسرائیل از هیچ انتقادی فروگذار نکرده؛ تا جایی که آمریکا و اسرائیل وی را یهودی از خود بیزار میخوانند. بسیاری از مقالات و سخنرانیهای وی که در این مجموعه آورده شدهاند، مصداق بارز این انتقادات هستند.
جهانبینی و طرز تفکر چامسکی منحصر به منطقه خاورمیانه نیست؛ چنانکه درباره مسائل جاری در منطقه آمریکای لاتین، جنوبشرقی آسیا، سایر مناطق جهان از شدت و حدت انتقادات او کاسته نمیشود، نمونه گویا، بخشهای چهارم و پنجم کتاب زیر عناوین «رضایت بدون رضایت» و «حقایق ساده، مسائل سخت» است، هرچند نگرش چامسکی تنها روی Pillar Politics متمرکز نیست؛ بلکه مسائل بسیار اساسیتر و بنیادیتر ساختار خود جامعه آمریکا و جهان را مورد نقد و بررسی قرار میدهد، که نمونهای از آن در بخش سوم کتاب زیر عنوان «جواز آسمانی برای کشتن» به چشم میخورد که دولت رفاه شرکتی آمریکا، مبانی تئوریک و پراتیک آن و فجایع ناشی از آن را زیر سوال میبرد.
اگر بخواهیم از منظر چامسکی به آینده بنگریم، چه سرنوشتی در انتظار جهان انسانی است؟
در این مورد که چه سرنوشتی در انتظار جهان است، واقعبینی چامسکی وی را بر آن میدارد تمامی ساختهای جامعه رفاه شرکتی آمریکا را به شلاق انتقاد بندد؛ چه حرص و آز پایانناپذیر کورپوراسیونها و شرکتهای غولآسای صنعتی-نظامی یا همان اربابان بشریت که به استثمار طبیعت و انسانها(حتی انسانهای آمریکایی) و تمامی آنچه در سیاره ما وجود دارد، سیری ندارد. پیامدهای آن هم بلایای طبیعی مانند افزایش دمای گلخانهای جهان، وقوع سونامیها، آتشسوزیهای پی در پی جنگلها و کاتاستروفهایی است که همهروزه در اخبار دنیا منعکس است. تا سلطه سامانهای از این دست ادامه دارد، از نظر چامسکی نمیتوان به بهروزی انسان در آینده امیدوار بود؛ چراکه با قدرتیابی و تحکیم مواضع نئولیبرالها در آمریکا و جوامع زیر نفوذش؛ خرد ابزاری و صنعت فرهنگ روز به روز اوضاع را وخیمتر میسازند. چراکه نئولیبرالیسم بر طبل «توسعه بازار-محور» میکوبد که در اکثر موارد و مناطق نیز توانسته نقش توسعه «علم-محور» را کمرنگ سازد. آمریکای پشتیبان توسعه بازار-محور نیز قدرت دهشتناک خویش را بیش از پیش «قائم به قداره» میکند. حال اگر علم خاصه علوم انسانی بتواند در جایگاه شایسته و بایستهاش قرار گیرد و تلطیف فرهنگی به غایت مورد نیاز را به انجام رساند، شاید بتوان با جایگزین ساختن «دولتهای رفاه ملی» به جای «دولتهای رفاه شرکتی» به آینده امیدوار شد. همه اهل علم و فرهنگ برآنند که رشد خرد، عدالت، معنویات و اخلاقیات در گرو اعتلای علم است و فرهنگ.
و سخن آخر؟
و اما در مورد نکته از قلم افتاده، نهتنها یک یا چند نکته بلکه هزارانهزار نکته ناگفته میماند که بحث و روشنگری درباره آنها میتواند مفید باشد؛ ولی بازکردن سر صحبت از آنها در این فرصت و در این مقال نمیگنجد.
نظر شما