در نشست بررسی کتاب «شاخصهای مکتب شهید سلیمانی» مطرح شد؛
شهید سلیمانی دلبسته اهلبیت (ع) و شاگرد عملی امام و رهبری بود
حجتالاسلام علی شیرازی، گفت: حاج قاسم شاگرد عملی امام و رهبری بود. او چهل سال در مکتب رشد بود. این رشد در سایه عشق به اهلبیت (ع) اتفاق افتاد. این عشق و عنایت پیغمبر (ص) و اهلبیت (ع) بود که حاج قاسم را «حاج قاسم» کرد.
او تافته جدابافته نبود
در بخش ابتدایی این نشست، حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی؛ جانشین سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و نویسنده کتاب، درباره انگیزه نوشتن این اثر و دلیل اهمیت آن، گفت: از سال 1369 و بعد از جنگ با حوزه هنری و ادبیات دفاع مقدس ارتباط دارم و با شناختی که از سردار سلیمانی داشتم، سعی کردم به طریقی عظمت او را تبیین کنم. اما خود سردار، چه در برنامههایی که در کرمان برگزار میکرد و چه بعدتر در همایشها و رویدادهای دیگر تمایلی نشان نمیداد. هرچه اصرار میکردم که حداقل خاطراتش را بنویسد و منتشر کند، قبول نمیکرد. حتی تا یکشنبه هشتم دیماه 98 هم که آخرین دیدار ما با ایشان بود، همچنان تمایلی نداشت. اما او فرمانده دو عملیات مهم در دفاع مقدس ازجمله کربلای پنج بود و پرداختن به او ضرورت داشت. بعد از شهادتش و پس از اینکه بحث «مکتب سلیمانی» از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد، این ضرورت برای من به تکلیف تبدیل شد و بر خودم که از نزدیک و برای سالهای طولانی سردار سلیمانی را میشناختم، واجب دانستم که کاری دربارهاش انجام بدهم. چندی بعد همزمان با ماه رمضان کار تدوین «مکتب سلیمانی» را برای توزیع بین نیروها شروع کردیم و بعد از ماه مبارک هم پیگیر شدیم تا اینکه سرانجام برای سالگرد شهید، به کتاب تبدیل شد.
وی افزود: صبح شهادت سردار سلیمانی در مصاحبهای گفتم که فاصله من با حاج قاسم از زمین تا آسمان است. نه فقط من، که هزاران نفر باید درباره عظمت حاج قاسم کتاب بنویسند تا شاید برخی زوایای این شخصیت روشن شود. مقام معظم رهبری حتی پیش از شهادت سردار سلیمانی هم عشق و علاقه بسیاری به او داشت و روزی به سردار گفتم ترجیح میدهم بهجای شما کشته شوم، چون میدانم نبودنتان برای رهبری چقدر سخت خواهد بود. کار من، یعنی نوشتن چند کتاب درباره سردار سلیمانی در قیاس با کاری که او برای انقلاب کرده، چیزی نیست. نزدیک به چهل سال او را میشناختم و این کتاب و کتابهای دیگر را هم برای آشنایی جوانان کشور با این شهید بزرگوار نوشتم. این کتابها شمایی از حاج قاسمی است که از بسیاری جهات مثل ما بود، اما تفاوتهای زیادی هم با ما داشت. میخواست اوج بگیرد و گرفت. او تافته جدابافته نبود، روستازاده بود، در کرمان بنایی کرد، در هتل کار کرد و خودش را بالا کشید. سختی کشید. بعد به انقلاب پیوست و از آغاز جنگ در میدان بود. رشد کرد. از پلههای پلکان رشد بالا رفت و به عرفان رسید. او هم عارف و هم عالم بود.
بعید بود در جلسهای حضور داشته باشد و حرفهای تکراری بزند
سردار حسن رونده؛ مشاور اسبق فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و همرزم شهید حاج قاسم سلیمانی نیز در آغاز صحبتهایش، بیان کرد: شهادت حاج قاسم، اتفاق مهمی بود و من به چشم دیدم که در دمشق سوریه و جاهای دیگر چه احترامی برایش قائل بودند. جهان او را میشناخت و بزرگ میدید، زیرا وقتی خدا بخواهد کسی را بزرگ و سرشناس کند، حتما آن فرد در چشم مردم دنیا عزیز میشود. یادم هست در سفری به سوریه، برنامه ریخته بودم که از زمانی که در هواپیما نشستهایم استفاده کنم و برخی مسائل کاری را با حاج قاسم مرور کنم. اما همین که هواپیما بلند شد، دیدم که حاج قاسم کتاب شعری، از فریدون مشیری درآورد و شروع به خواندنش کرد. او در موضوعات مختلف کتاب میخواند و شعر هم یکی از علایق او بود. این دو بیت را خواند که «گفت دانایى که گرگى خیره سر/هست پنهان در نهاد هر بشر//... لاجرم جارى است پیکارى بزرگ/روز و شب مابین این انسان و گرگ» و بعد، چون با شعر ارتباط گرفته بود ادامه داد «هرکه گرگش را دراندازد به خاک/ رفته رفته مىشود انسان پاک// هرکه با گرگش مدارا مىکند/ خلق و خوى گرگ پیدا مىکند» و میخواست بازهم به خواندن شعر ادامه بدهد که به اصرار از او خواستم کتاب را کنار بگذارد تا فرصت صحبت داشته باشیم.
وی ادامه داد: من کارم جمعآوری اطلاعات برای او بود و گاهی پیش میآمد که اطلاعاتی را که جمعآوری میکردیم 30 تا 40 صفحه میشد. حاج قاسم همه این 30 تا 40 صفحه را کامل و به دقت میخواند و از روی تحلیلی که براساس خواندههایش داشت صحبت میکرد و با ذهن خلاقی که داشت همیشه حرفهایش نو بود. به عرفان و اخلاق بیشتر از سایر موضوعات علاقه داشت. هم میخواند و هم میفهمید و هم سعی میکرد آنچه را فهمیده است به دیگران منتقل کند. بهنظرم درباره همین موضوع، یعنی کتابخوانی حاج قاسم میتوانیم کتابی آماده کنیم.
او عاشق کتاب بود و زیاد میخواند
حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی نیز در ادامه سخنانش، با اشاره به علاقه سردار سلیمانی به کتاب و کتابخوانی، گفت: او عاشق کتاب بود و زیاد میخواند. اما کتاب خواندنش با ما متفاوت بود. میدانم که گاهی پیش میآمد روزانه 22 ساعت کار کند. مثلا در سفری پانزده روزه به سوریه، به گفته شهید پورجعفری در کل آن پانزده روز حتی 10 ساعت هم نخوابید، اما مطالعهاش قطع نمیشد. بیشتر کتابهای اخلاقی میخواند، مثل آثار شهید مطهری و آیتالله جوادی آملی و آیتالله مصباح را خوانده بود. سریع میخواند اما به دقت و بسیاری از کتابهای مرتبط با حوزه دفاع مقدس را مطالعه کرده بود. بهویژه کتابهایی را که رهبری بر آنها تقریظ مینوشتند، حتما میخواند. بیشتر وقتها در حاشیه کتابهایی که میخواند نکتههایی مینوشت و موارد را یادداشت میکرد که نشان میدهد چقدر با دقت و تأمل این کتابها را میخواند.
وی تصریح کرد: شهید پورجعفری تعریف میکرد که شبی حاج قاسم گفت میروم یک ساعت برای رفع خستگی بخوابم، اما نخوابید؛ میگفت خوابم نبرد و بهتر دیدم که کتابی بخوانم. درباره دقت او در مطالعه این خاطره را هم اضافه کنم که یادم هست کتاب دستاوردهای چهل ساله انقلاب را که ما فکر میکردم جامع و کامل است با حوصله خواند و بعد نکاتی را برای افزودن به آن پیشنهاد کرد. میگفت این دستاوردها و موفقیتها را ناگفته گذاشتهاید. آنقدر مطالعه داشت و ذهنش خوب کار میکرد که بعید بود در جلسهای حضور داشته باشد و حرفهای تکراری بزند. همین ویژگی او، اینکه همیشه حرفهای تازه برای گفتن داشت، نشاندهنده دقت و تفکر و تدبر اوست.
نویسنده کتاب «شاخصهای مکتب شهید سلیمانی» در توضیح این موضوع که آیا آثار مربوط به سردار سلیمانی به زبانهای دیگر هم ترجمه شدهاند، اظهار کرد: بهجز آثاری که من تألیف کردم، حداقل 10 عنوان کتاب دیگر آماده شده یا در حال آمادهسازی است، ازجمله کتاب «اسرار سلیمانی» که مجموعه مقالاتی است که مسئولان روحانی و غیرروحانی کشور درباره این شهید نوشتهاند و همچنین کتاب «ققنوس عشق» که مجموعه شعر شاعران با موضوع سردار دلهاست. همچنین دو جلد رمان در مراحل نهایی آمادهسازی است که مخاطب اصلی آنها قشر جوان جامعه ماست. بسیاری از کتابها به زبانهایی مثل عربی و ترکی و روسی و پشتو ترجمه و در 14 تا 15 کشور مختلف از عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان و لبنان گرفته تا گرجستان و اوکراین و ترکیه و روسیه و نیجریه منتشر شدهاند. اینها را ما خودمان ترجمه نکردیم و طبق فرمایش مقام معظم رهبری لازم بود که زبان مادری مترجم، زبان کشور هدف باشد و طبق مقررات و موازین و شرایط همان کشور و از سوی ناشری از همانجا منتشر شود. بسیاری از این ناشران، خودشان دنبال آثار مرتبط با زندگی و افکار سردار سلیمانی آمدند و این کتابها، بدون حمایت ما در آن کشورها ترجمه و چاپ منتشر شدند، در حالی برخی از کتابهای دیگر (با موضوعاتی غیر از حاج قاسم) با حمایت ما ترجمه و منتشر شده بودند.
دلبسته اهلبیت (ع) و شاگرد عملی امام و رهبری
حسن رونده نیز با یادآوری خاطراتی از شهید سلیمانی، از خلوص این شهید در همه عرصهها صحبت کرد: حاج قاسم همیشه، حتی در دورههایی که سپاه قدس از نظر بودجه با مشکلاتی مواجه بود از برنامههای معنوی پشتیبانی میکرد. بسیار به برگزاری دورههای بصیرتافزایی تأکید میکرد، چون خودش خوب میدید، دوست داشت دیگران هم بتوانند خوب – و نه فقط با چشم ظاهر – دیدنیها را ببینند. هرچند همیشه سرش شلوغ بود و وظایف و مسئولیتهای زیادی بر عهده داشت، برای چنین برنامههایی وقت میگذاشت و از خودش هزینه میکرد.
وی افزود: مصمم به انتقال بصیرت به محور مقاومت بود. البته میدانید که او مردی چندوجهی بود و فقط با یک یا دو ویژگی، مثل عدالتخواهی یا کتابخوانی شناخته نمیشد. مثلا بسیار مردمی بود تا جایی که در کرمان، در ورودی لشکر اتاقی را برای دریافت درخواستهای مردم تعیین کرده بود. مردم هم خواستههای خودشان را - که از آب و برق و کشاورزی تا مشکلات در دادگاه بود - مینوشتند و به آنجا تحویل میدادند. پایان روز کاری این نامهها را میگرفت و میخواند و دستور میداد که پیگیری شوند. مسئولان کرمان هم به حرفهای او گوش میکردند و کاری را که او گفته بود انجام میدادند. همین میدانداری و مردمی بودن و بسیاری ویژگیهای دیگر بود که او را تک میکرد. حاج قاسم شاگرد عملی امام و رهبری بود. او چون محبت خدا را داشت، میتوانست محبت دیگران را هم به خودش جلب کند. او حتی به زیردستترین زیردستان هم احترام میگذاشت و به آنها توجه میکرد. همهچیز را جهاد میدید و بین «جهاد» و «جنگ» فرق میگذاشت. چه زمانی که در سوریه بود و چه زمانی که در کرمان کار مردم عادی را پیگیری میکرد، فکرش و باورش جهاد بود.
او با همه داشتههایش به دفاع از حرم اهلبیت (ع) رفت
حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی هم در این زمینه، گفت: او با همه داشتههایش به دفاع از حرم اهلبیت (ع) رفت و این رفتن جز با عشق به اهلبیت (ع) ممکن نمیشد. عشق او به اهلبیت (ع) در کرمان به واسطه پدر و مادرش و نیز شهید کامیاب رشد کرد. شهید کامیاب بود که حاج قاسم را با امام آشنا و به انقلاب وصل کرد. همچنین برخی از علما، از همه بیشتر آقا سید کمال موسوی در پرورش این عشق نقش داشتند. این سید کسی بود که در عرفان و اخلاق با امام جلسه خصوصی داشت و خبر وفات او در تصادف – به روایت حضرت آقا - بسیار امام را متأثر کرد. اگر بخواهیم جزئیتر به ارتباط سردار سلیمانی و اهلبیت (ع) بپردازیم، باید به شب عملیات والفجر 8 برگردیم. شبی که بنا بود نیروها برای رسیدن به فاو از اروند عبور کنند. حاج قاسم در چند سخنرانی میگوید که آن شب دیدم که با این سرعت آب، امکان عبور نیروها از رود وجود ندارد، پس اروند را به فاطمه زهرا (س) قسم دادم و مطمئن بودم که بچهها به سلامت از آن عبور میکنند. همه از آب رد شدند. جلوتر، برای رسیدن به فاو، خاکریز را هم به فاطمه زهرا (س) قسم دادم که مواظب بچهها باش که آسیبی نبینند.
وی افزود: سردار سلیمانی کسی بود که هیچ سالی جلسات عزاداری حضرت زهرا در خانهاش ترک نمیشد. جلسات روضه هفتگی در خانهاش، برای خودش و همسر و فرزندانش ترک نمیشد. من چندبار در جلسات خانگیاش شرکت کردم، اشکی که در خانه میریخت با اشکی در مراسمهای رسمیتر میریخت بسیار تفاوت داشت. در خانه با صدای بلند و پهنای صورت اشک میریخت. میگویند حاج قاسم چهل سال لباس رزم به تن داشت، او چهل سال در مکتب رشد بود. این رشد در سایه عشق به اهلبیت (ع) اتفاق افتاد. این عشق و عنایت پیغمبر (ص) و اهلبیت (ع) بود که حاج قاسم را «حاج قاسم» کرد.
نویسنده کتاب «شاخصهای مکتب شهید سلیمانی» در بخش پایانی سخنانش درباره تبیین شاخصهای مکتب حاج قاسم در بطن جامعه و الگوسازی از شاخصههای او، بیان کرد: حاج قاسم برای نسل جوانی که او را قبول دارد، الگو است. وقتی شما کسی را قبول دارد، علاقهمند به خواندن و شنیدن دربارهاش هستند. نویسندگان ما باید درباره حاج قاسم بنویسند. باید برای او برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی ساخته شود. باید در مطبوعات از او گفت و مکتب او را در حوزه و دانشگاه و مدرسه تدریس کرد. نه اینکه هر سال، به مناسب سالگرد چند برنامه اجرا کنیم و تمام. متولیان باید توضیح دهند برای شناساندن قهرمانی در حد و اندازه سردار سلیمانی و شناساندن مکتب او چه کارهایی کردهاند.
نظر شما