طرزی معتقد است که رمان میدل مارچ درباره ضرورت درک جهان است و میگوید: «الیوت با چیرهدستی تمام مکنونات قلب آدمیان را میخواند، زیر پوستشان میخزد و جهان را از دریچه چشم آنان میبیند. او از همان نخستین آثارش در پی درک و همدلی بود. میدل مارچ با ریزبینی و ظرافت آمال و ایدهآلهای والای شخصیتهای خود را در برابر واقعیتهای پیچیده زندگی روستایی انگلیسی محک میزند.»
مترجم آثاری همچون «یخ داغ»، «ارواح ماشیننشین»، «کریبدس»، «آسیاب کرانه فِلاس» و «تا آنگاه که مرگ جدایمان کند» میگوید: «دوروتیا قهرمان اصلی رمان که در ابتدا دیدگاهی آرمانی و غیرواقعی نسبت به زندگی دارد خیلی زود با حقیقت حیات و واقعیت زندگی دیگران آشنا میشود و کمکم به بلوغ فکری میرسد. او قدیسه ترزای جامعه روستایی خویش است و حاضر است برای بهتر شدن زندگی کشاورزان فقیر از بسیاری از مواهب زندگی مرفه خود بگذرد.»
در ادامه این گفتوگو بیشتر از جورج الیوت و «میدل مارچ» که بسیاری آن را بزرگترین رمان به زبان انگلیسی میدانند، میخوانیم:
کتاب «میدل مارچ» نوشته جورج الیوت به تازگی با ترجمهای از شما و از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است. ابتدا کمی درباره این کتاب و ویژهگیهای ادبی آن بگویید.
رمان میدل مارچ (1871- 1872) جامعه روستایی دوره ویکتوریایی انگلستان را به تصویر میکشد. جورج الیوت نویسنده این رمان و برخی از هنرمندان آن عصر تلاش میکردند مرزهای آگاهی طبقه متوسط را گسترش دهند. آنان با ثبت داستان زندگی طبقات فرودست و مطرود جامعه آینه تمامنمایی از واقعیتهای زندگی جامعه انگلستان دوره ویکتوریایی را پیش چشم خوانندگان قرار میدادند. هرچند نگارش زندگینامه و خودزندگینامه در این دوره رواج و محبوبیت تام داشت، ولی این رماننویسان بودند که عرصههای جدید تجربه را به خدمت گرفتند تا آثارشان مخاطبان بیشتری پیدا کنند. شاید به همین دلیل جورج الیوت در سال 1856، پس از سالها فعالیت در عرصه ترجمه و نقد و ویرایش، به نوشتن رمان روی آورد. هدف او از همان آغازِ داستاننویسی این بود که به مردم کمک کند تا اقشار پنهان و مهجور جامعه را بشناسند و با آنان همدلی کنند.
او در آثارش همواره به دو پرسش اساسی بازمیگشت: مردم چگونه جهان را درک میکنند و چه ارتباطی میان فرد و جامعه وجود دارد؟ الیوت درصدد کشف ارتباط جزء و کل بود. در رمان میدل مارچ ضرورت درک جهان و دشواری این امر در همه سطوح روایت به تعادل رسیدهاند. راوی نقش بسیار حیاتی و مهمی در این اثر دارد. او چنان قدرتمند است که به آسانی از نظرگاهی وسیع و بیرونی به شناختی درونی، و از دیدگاهی تاریخی به حدیث نفسی که اندیشه و احساسات شخصیتهای رمان را شکل میدهد، پردهگردانی میکند. این تغییر نظرگاه یکی از ویژگیهای ضروری کسب آگاهی و همدلی است. راهکار مهم دیگری که الیوت برای بررسی جامعتر زندگی روستایی آن عصر به خدمت میگیرد این است که 40 سال به گذشته و زمان تصویب اولین لایحه اصلاحات در سال 1832 باز میگردد. در آن دوره مرزهای طبقات اجتماعی دستخوش تغییر شدند و جلوههای اصلاحات در همه زمینهها ازجمله سیاست، علم طب، دانشپژوهی، نقاشی، اکتشافات و احداث راهآهن، نمایان شد. با اینهمه نکته جالب توجهی که درباره رمان میدل مارچ وجود دارد همانا ساختار منحصر بفرد آن است. ما در این رمان با چند خانواده از طبقات مختلف جامعه روستایی انگلستان آشنا میشویم، خانوادههایی بسیار متفاوت که هر یک جهان خاص خود را دارند. این ساختار منحصر بفرد معلول نحوه آفرینش غیرمعمول این اثر است. الیوت در نسخه اولیهای که در ذهن داشته و عنوان «بررسی زندگی روستایی» را برای آن برگزیده بود، تمرکز خود را بیشتر بر خانوادههای وینسی و فیدراستون قرار داده بود، ولی چون نگارش آن را دشوار یافت موقتا آن را کنار گذاشت و در دسامبر 1870، داستان دیگری را با عنوان «دوشیزه بروک» آغاز کرد. نوشتن این داستان دوم به سرعت پیش رفت و الیوت ظرف دو ماه ده فصل از آن را نوشت و در سال 1871 تصمیم گرفت هر دو داستان را با هم ادغام کند و به این ترتیب ده فصل نخست رمان دوشیزه بروک به ده فصل اول رمان نهایی که میدل مارچ نام گرفت، تبدیل شد.
شخصیتهای این رمان برای خود فلسفههای شخصی و پنهانی دارند که بوسیله آن جامعه روستایی پیرامون خود را کشف و درک میکنند. با اینهمه شخصیتهای اصلی داستان آنهایی هستند که دیدگاهشان از جهان هنوز درحال شکل گرفتن و چالش است. دوروتیا قهرمان اصلی رمان که در ابتدا دیدگاهی آرمانی و غیرواقعی نسبت به زندگی دارد خیلی زود با حقیقت حیات و واقعیت زندگی دیگران آشنا میشود و کمکم به بلوغ فکری میرسد. او قدیسه ترزای جامعه روستایی خویش است و حاضر است برای بهتر شدن زندگی کشاورزان فقیر از بسیاری از مواهب زندگی مرفه خود بگذرد.
رمان میدل مارچ درباره ضرورت درک جهان است. الیوت با چیرهدستی تمام مکنونات قلب آدمیان را میخواند، زیر پوستشان میخزد و جهان را از دریچه چشم آنان میبیند. او از همان نخستین آثارش در پی درک و همدلی بود. میدل مارچ که مشهورترین رمان الیوت است و بسیاری آن را بزرگترین رمان به زبان انگلیسی میدانند، با ریزبینی و ظرافت آمال و ایدهآلهای والای شخصیتهای خود را در برابر واقعیتهای پیچیده زندگی روستایی انگلیسی محک میزند.
دوروتیا زنی است که سعی دارد برخلاف نگاهی که جامعه به زنان دارد، در مسیری روبهرشد گام بردارد. آیا میتوان میدل مارچ را روایتی از زندگی ماری آن ایوانس دانست؟ آنچه از دوروتیا روایت میشود چه نسبتی با زندگی نویسنده دارد؟
خیر. برخلاف، الیوت فداکاریهای دوروتیا را نامعقول و غمانگیز و نتیجه واکنشهای نجیب و جوانی میداند که با شرایط اجتماعی نامناسب عصر خود دستوپنجه نرم میکردند. او دوروتیا را قدیسه ترزای جامعه روستایی و کوچک خود میداند. البته الیوت نظر جالبی درباره اطرافیان چنین شخصیتهای فداکاری دارد، او میگوید: ما آدمهای معمولی با گفتار و کردار هر روزمان زمینه ظهور دوروتیاهای دیگر را فراهم میکنیم.
با توجه به اینکه ماری آن ایوانس نام مستعار جورج الیوت را برای جلب اعتماد مخاطبانش انتخاب کرده است، آیا این مساله بر مضامین و نوع روایت داستان نیز تاثیرگذار بوده است؟ از این جهت کارهای جورج الیوت در دغدغهها و نوع پرداختن به آن آثاری مردانه است یا زنانه؟
خیر. دغدغههای او فراتر از جنسیت و بشری است. الیوت از همان نخستین آثارش در پی درک و همدلی میان همه انسانها اعم از زن و مرد بود.
«میدل مارچ» روایتی از زندگی مردم یک شهر در اقشار مختلف از کارگری، طبقه متوسط و ثروتمندان را به تصویر میکشد. فضای اثر چه نسبتی با زندگی در جامعه دوران ویکتوریایی در انگلستان دارد؟
جامعه روستایی و سنتی میدل مارچ هم از تحولاتی که در سراسر کشور پیش آمده بود بینصیب نماند. اصرار شخصیتی مثل آقای بروک برای ورود به پارلمان و احراز کرسی مستقل نشانه نسیم تحولی است که بر آن جامعه روستایی وزیده بود. بروک در راستای نیل به هدفش حتی حاضر میشود روزنامهای بخرد و به رغم مخالفت اطرافیانش اداره آن را به ویل لادیسلا که اهالی سنتی و محافظهکار منطقه ییلاقی تیپتون نظر خوبی دربارهاش نداشتند بسپارد و نشستهای سیاسی برگزار کند. با اینهمه هریک از شخصیتهای داستان در راستای تحولات و اصلاحات ملی سودای دیگری در سر میپرورد. مثلا دکتر لیدگت برای بهبود وضعیت بهداشت و درمان میدل مارچ بهشدت تلاش میکند بیمارستان جدید و دانشکدهای برای تحقیقات و مطالعات پزشکی در میدل مارچ راهاندازی کند تا آن جامعه کوچک را از شهرهای بزرگی چون لندن بینیاز کند.
جورج الیوت ضمن ارائه داستان اصلی، از مشکلات و معضلات اجتماعی آن روزهای انگلستان میگوید. این مساله چه نقشی در پیشبرد داستان ایفا میکند؟
میدل مارچ رمانی تاریخی است. الیوت هم در مقام نویسنده فرد دغدغهمندی است. طبیعیست که از مشکلات کشور و جامعهای که در آن زندگی میکند تاثیر بپذیرد. درواقع او از قالب داستان استفاده میکند تا مشکلات و معضلات ساده و گاه بسیار پیچیده فردی و اجتماعی را پیش روی خوانندگان قرار دهد. با اینهمه آثارش از جانبداری به دور بوده و این هم یکی دیگر از لطایف آثار اوست.
الیوت، فیلسوف، مترجم زبانهای آلمانی و ایتالیایی و روزنامهنگار بود. تجربیات الیوت چه تاثیری بر ادبیات، طرز نگاه و نوع نگرش او به مسائل روز جامعه در آثارش داشت؟ و نسبت آن با شخصیتپردازی و فضاسازی داستان چه بود؟
طبیعیست که تاثیر بسزایی داشته. پیشتر اشاره کردم که در آن دوره مردم اقبال فراوانی به زندگینامهها و خودزندگینامه نشان میدادند. هنرمندانی همچون الیوت که سالها در عرصههایی همچون ترجمه و نقد فعالیت کرده بودند، با علم به اینکه داستان و رمان مقبولیت بیشتری دارند تجربیات خود را به عرصه داستاننویسی منتقل کردند و از قضا موفق هم عمل کردند.
قرن نوزدهم انگلیس با نام نویسندگان زن موفق و مشهوری چون جین آستین و خواهران برونته گره خورده است. برخی معتقدند که از آن میتوان به عنوان یکی از ویژگیهای ادبیات انگلستان یاد کرد. تحلیل شما در این باره چیست؟
به گفته ویرجینیا وولف بانوان نویسنده قرن نوزدهم بر شانه زنان گمنامی ایستادهاند که از اواخر قرن هجدهم دست به کار نوشتن شدند و دریافتند میتوانند از طریق نوشتن داستان و ترجمه درآمدی کسب کنند. شاهکارهای هنری به تنهایی و در تنهایی خلق نمیشوند. آنها محصول سالها همنشینی هنرمند با بدنه مردماند. به عبارتی در پس هر صدای واحد تجربیات توده مردم خوابیده است. زنان نویسنده قرن نوزدهم با مشاهده و تحلیل دیدگاهها، عواطف، احساسات و رنجهای اطرافیان خود نوشتن رمان را آغاز کردند و آثاری آفریدند که در ادبیات جهان جاودان شدند.
نظر شما