در نشست معرفی و بررسی کتاب «فرنگیس» مطرح شد؛
جلالی: فرنگیس به ما میگوید در قبال هویتمان مسئول هستیم / کامور بخشایش: فرنگیس، نماد غیرت زن ایرانی است
مریم جلالی با بیان اینکه مسأله فرنگیس، مسأله هویت است، هم هویت فردی و هم هویت اجتماعی، گفت: فرنگیس به ما مسئولیتپذیری را نشان میدهد، مسئولیتپذیری نشأت گرفته از وجدان؛ و به ما میگوید در قبال بسیاری چیزها ازجمله هویتمان مسئول هستیم.
نوشتن این کتاب را وظیفه و تکلیف خودم میدانستم
مهناز فتاحی بهعنوان سخنران نخست، درباره کتاب گفت: این کتاب روایت زندگی فرنگیس حیدرپور، از سالهای کودکی تا به امروز اوست. داستان دختری روستایی که در فقر و سختی رشد کرد و از همان سالها همراه پدرش سر کار رفت و در مزارع مردم کار کرد. دختری بود با ویژگیهای خاص که در گذر از این سختیها آبدیده شد. هنوز به 18 سالگی نرسیده بود که شروع جنگ را تجربه کرد و کشیده شدن آتش جنگ به کرمانشاه و حمله بعثیها را به چشم دید. مردم روستایش آواره کوهها شدند، شماری هم در درگیری با سربازان متجاوز دشمن به شهادت رسیدند.
وی ادامه داد: فرنگیس شبی به روستا برمیگردد تا برای بچهها آذوقه بردارد و تبرش را بهدست میگیرد که بتواند هیزم بشکند. زمان بازگشت به دو سرباز دشمن برمیخورد، یکی را میکشد و دیگری را به اسارت میگیرد. اما این ماجرا، همه زندگی او نیست. جنگ به ترک روستا و آوارگی میانجامد و او با سختیهای تازهای مواجه میشود. این کتاب درواقع روایت زندگی او، نه فقط در آن یک شب که در کل هشت سال دفاع مقدس است. روایت دربهدری و آوارگی و بمبارانها و تلخیهایی مثل دیدن اینکه خواهر و برادرش و تعدادی از بچههای دیگر روستا روی مین میروند. داستان بعد از جنگ هم ادامه مییابد و تا این سالها دنبال میشود.
این نویسنده حوزه دفاع مقدس، با اشاره به انگیزه خود برای نوشتن این کتاب، بیان کرد: من خودم فرزند جنگ و همشهری فرنگیس هستم. کودک مرزنشینی بودم و کودکیام به حوادث جنگ آمیخته شد و به همین دلیل هم نوشتن این کتاب را وظیفه و تکلیف خودم میدانستم. در این کتاب صرفا به گفتهها و خاطرات فرنگیس حیدرپور اکتفا نکردم، چون میخواستم فراتر از زندگی فرنگیس، هشت سال زندگی مردم آن روستا در جنگ را روایت کنم. با اعضای خانوادهاش و با مردم آن روستا گفتوگو کردم، اطلاعات بسیاری درباره فرنگیس و آن دوره هشت ساله گرد آوردم و با استفاده از اینها داستانی نوشتم. مثلا داستان ازدواج فرنگیس در 10 سالگی را مادرش برای من تعریف کرد. البته فرنگیس حیدرپور واقعی همین فرنگیسی است که در کتاب معرفی میشود، با همین شجاعت و سرسختی و غیرت و نیز ویژگیهایی که ممکن است برای ذهن مخاطب امروزی تاحدی باورنکردنی باشد.
فرنگیس به ما مسئولیتپذیری نشأت گرفته از وجدان را نشان میدهد
در ادامه مریم جلالی که بهعنوان منتقد در این نشست حضور داشت، گفت: «فرنگیس» کتابی خاطرهنگاری است که در قالب رمان رئالیستی جای میگیرد. چندبار تجدیدچاپ کتاب نشان میدهد که برای مخاطب هم جذابیت داشته و این جذابیت و توجه مخاطب، از ویژگیهای مهم کتاب است. کتاب در میان آثار حوزه ادبیات دفاع مقدس جای میگیرد که ژانری مستقل با عمری نسبتا کوتاه است و عامل شکلدهنده به آن هم نقش هویتی دفاع مقدس است. اگر متن را در بستر تاریخیاش بررسی کنیم، میبینیم که بحث صرفا دفاع از مرز و روستا نبود، جنگ برای حفظ هویت بود. فرنگیس برای حفظ هویتش میجنگد.
وی افزود: اینکه در کتاب به کودکی و نوجوانیاش پرداخته میشود، فقط بیان صرف گذشته او نیست، بلکه نویسنده میکوشد، زیرساختی ذهنی برای مخاطب بسازد و تا شخصیت اصلی روایت را بهتر بشناسد و باورش کند. مسأله فرنگیس، مسأله هویت است، هم هویت فردی و هم هویت اجتماعی. هویت فردیاش را در کودکی با مقایسه با پسرها و در زمان جنگ در قیاس با مردها تثبیت و ابراز میکند. همراه پدرش به مزرعه پنبه میرود و جالب اینکه پدرش بعد از اندکمقاومتی، فرنگیس را میپذیرد. دختری که آهنگری یاد میگیرد و بعد تبری برای شکستن هیزم میسازد که بعدها در آن ماجرا مشهور، به سلاح تبدیل میشود.
جلالی صحبتهایش را با اشاره به بحث هویت اجتماعی ادامه داد: هویت اجتماعی فرنگیس هم به همان اندازه هویت فردیاش مهم است. در جامعه کوچک روستا نقشآفرینی میکند، برای تقویت بنیاد خانواده میکوشد و آن شب به هدف آوردن آذوقه برای همه مردمی که به کوه پناه بردهاند به روستا برمیگردد. فرنگیس به جغرافیا و زادگاهش تعهد دارد و حتی زمانی که مجبور به جابهجایی میشوند، باز این تعهد را حفظ میکند. به او میگویند «برو و اینجا نمان»، اما با این باور که «اینجا مال من است!» میماند. همه اینها هویت محکم او را نشان میدهند. او همیشه امیدوار است، به خانوادهاش میگویند همهچیز تمام میشود و ما اینها یعنی دشمنان را بیرون میکنیم و همهچیز را دوباره میسازیم.
این منتقد ادبی در بخش پایانی سخنانش، اظهار کرد: بهنظرم خواندن این کتاب به قضاوتهای ما عمق داده و خواننده را از سطح عبور میدهد. فرنگیس به ما مسئولیتپذیری را هم نشان میدهد، مسئولیتپذیری نشأت گرفته از وجدان؛ و به ما میگوید در قبال بسیاری چیزها از جمله هویتمان مسئول هستیم. نقطه قوت کتاب، تعادل بین شخصیتمحور بودن و پیرنگمحور بودن روایت آن است که ساختار جذابی به آن داده است. از اینرو واجد ویژگیهایی است که میشود آن را مثل یک رمان دید و بررسیاش کرد.
«فرنگیس»؛ نمونهای از هویتسازی زنان در دفاع مقدس
جواد کامور بخشایش، دیگر منتقد حاضر در نشست، صحبتهایش را با تأیید سخنان مریم جلالی آغاز کرد: در سخنان خانم جلالی به هویت اشاره شد. زنان ما در دفاع مقدس، هویتساز بودند و این کتاب نمونهای برای این ادعا عرضه میکند، یعنی هویتسازی زنان را روایت میکند. اینکه زنانی که در دفاع مقدس درگیر جنگ شدند، بُعد تازهای از هویت را به نمایش گذاشتند. مشارکت زنان در آنجا که هویت تهدید میشود عینیتر است، چه در مبارزات قبل از انقلاب، چه در خود انقلاب و چه در دوران جنگ تحمیلی. «فرنگیس» روایتی است از احیا و حفظ هویت ملی و فردی، که در این هویت ملی، هویت دینی هم نهفته است.
وی گفت: فرنگیس، نماد غیرت زن ایرانی است، زنی که به دفاع از هویت بهخطرافتادهاش میرود. او تجاوز دشمن به کشور را میبیند. میبیند که هویت ملی و دینی در معرض خطر قرار گرفته است. او انسان تراز دفاع مقدس و انقلاب اسلامی است که برای حفظ این هویت بهخطرافتاده هر کاری میکند. او به تعبیر مقام معظم رهبری، در مقابل زن غربی و زن شرقی، الگوی سومی است. الگویی است با این ویژگیها: امید، باور، سختکوشی و پایبندی به وطن. فرنگیس در همه لحظات به حفظ حجابش اصرار دارد و این هویت اسلامی او را نشان میدهد.
این نویسنده حوزه دفاع مقدس، ویژگیهای دیگری را هم برای فرنگیس برشمرد و بیان کرد: او باورمند است و با جدیت با دشمن مقابله میکند. با سربازهای مسلح متجاوز درگیر میشود، یکی را میکشد و دیگری را اسیر میکند، آنهم فقط با یک تبر. این تبر، تبری نمادین هم هست که دست متجاوز به کشور را قطع میکند، چیزی شبیه به تیری که از کمان آرش کمانگیر رها شد و مرز ایران و توران را مشخص کرد. اما من «فرنگیس» را کتابی در حوزه ادبیات مستند میدانم. گونهای از روایت که در آن تاریخ و ادبیات به موازات هم پیش میروند و دست نویسنده برای بهکارگیری تخیل باز نیست. محدودیتهایی دارد و باید در چارچوب این محدودیتها روایتش را بازگو کند. روایت خانم فتاحی هم شخصیتمحور، هم پیرنگمحور و هم حادثهمحور است، اما از مستندنویسی عدول میکند و به سمت تبدیل شدن به داستان پیش میرود.
نظر شما