موضوعی که در اصطلاح میتوان به آن گفت «روایت رسمی»، چنین رویکردی هم در جای خود باعث میشود همه آنچه در جنگ تحمیلی بر رزمندگان ایرانی گذشت به درستی بیان نشود و با موضوع کلیشهسازی در آثار مواجه باشیم.
در همین خصوص خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به مناسبت هفته دفاع مقدس نشستی را با حضور چهرههای صاحب اثر برگزار کرده است. یکی از حاضران در این نشست گلعلی بابایی از نویسندگان پیشکسوت دفاع مقدس بود. او آثار متعددی مبتنی بر ثبت خاطرات و کتابهای اسنادی به رشته تحریر درآورده و در زمان جنگ تحمیلی نیز به عنوان راوی لشکر محمد رسول الله (ص) فعالیت میکرد.
دیگر چهره حاضر در نشست یاد شده، مرتضی قاضی، از محققان مستقل در حوزه جنگ تحمیلی و منتقد آثار حوزه دفاع مقدس بود. وی در حال حاضر در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نیز فعالیت میکند و مدیریت انتشارات مرز و بوم (وابسته به مرکز یاد شده) نیز برعهده او قرار دارد.
مجید محمدولی، از محققان و فعالان فرهنگی حوزه دفاع مقدس نیز دیگر چهره حاضر در این نشست بود.
این نشست در دو قسمت تقدیم به مخاطبان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) میشود که در ادامه قسمت دوم آن را میخوانید:
ایبنا: در مورد تعداد شهدای عملیات کربلای 4 که یک موضوع ملتهب است ما موارد پنهانی داریم. آیا چنین چیزی نقض کننده تمام ادعاها نیست که تعداد را نهادی و سازمانی پنهان میکند؟
گلعلی بابایی: این اشکال وجود دارد من در کتاب «زمینهای مسلح» از 2 عملیات پرحاشیه یکی والفجر مقدماتی و والفجر یک نوشتم. دو عملیاتی که بیشترین شهدا در آن جا ماندند ولی خودم را به آب و آتش زدم که آمار بگیرم. آماری که به ما ارائه دادند این بود که این عملیات از 17 بهمن تا 30 بهمن 1361 نفر شهید شدند و تعدادی جا ماندند و تعداد انگشتشماری برگشتند و نتوانستند آمار دقیق بیاورند و نقل قول از برادران معراج مثلا 3 هزار و 700 نفر شهید شدند و این را در زیرنویس کتاب با یک توضیح آوردم که غیررسمی به من ارایه شد و از والفجر یک نتوانستم آمار گیر بیاورم. یکی از جاهایی که بیشترین آمار تفحص را داریم فکه هست 10 نفر شهید شدند تا این جنازهها را جمع کردند. 2 صفحه بیلان کار از بچهها تفحص آوردیم و در نهایت از معراج گرفتم در نهایت تلاش شد 4500 شهید از مفقودین این دوتا عملیات درآوردند حالا چند تا بوده آمار دقیق نداریم که این هم برای آن است که در عملیات آمار و ارقام زیاد دقیق نبوده برای کربلای 4 راحت میتوانستند آمار دقیق بدهند که این بهانه دست بی بی سی نباشد که یک مستند درست کنند و آمار را 10 هزار نفر نشان دهند در حالی که آقای محسن رضایی میگوید 500 تا 1000 عدد است. این اختلاف باید پوشانده شود. اینها در مرکز اسناد هم گیر نمیاد و من نتوانستم استخراج کنم.
مجید محمدولی: یک مسالهای هست یعنی حضرت آقا فرمودند هرچی درباره جنگ هست بگویید، چیز محرمانه نداریم سردار محمد باقری گفته 99درصد از اسناد را میتوان بیان کرد و مرکز اسناد این را میگوید اما گاهی یک اپراتور –میتواند- مشکل ساز شود در دادن و ندادن سند؛ و خست در دادن یا ندادن در کامل دادن و ندادن اسناد.
به نظرم برای این فرمایش حضرت آقا باید یک کار جهادی هم نرمافزاری و هم سختافزاری و هم نفرآدم تعیین بشود. موتور جستجوگر طراحی شود و برنامه داشته باشند و مکانی اختصاص داده شود برای هر تعداد نفر و شبانهروزی و ببرند استفاده کنند و نفری که توجیه باشد که دیگر این اسناد محرمانه نیست این توجیه هم میتواند کمک کند برای دریافت سند برای نویسندگان مختلف.
ایبنا: به نظر میآید بعضی از نهادهای –سیاستگذار- اعمال نفوذ میکنند بر محتوای کتابها و آثاری که تولید میشود به طرق مختلف شیوههای قانونی و مسایل مختلف. اولا فکر میکنید این چقدر به موضوع تحریف دامن میزند و چقدر همین کار باعث میشود که یکسری روایتهای کلیشهای داشته باشیم که مخاطب آن را پس میزند و باورپذیر نیست و یا موضوعاتی که میتواند شکنندگی به وجود بیاورد؟
مرتضی قاضی: خوب است من با یک مثال شروع کنم. یکی از کتاب هایی که ما کار کردیم، لغو مجوز شد. ما مطمئن بودیم علت لغو مجوز کتاب فقط یک مورد بوده، اما آن یک مورد را لابلای 40 ملاحظه دیگر برای ما ارسال کردند. این مثال را داشته باشید جلوتر توضیح می دهم. خب کسی با اصل نظارت مخالفتی ندارد. کدام کشور و کدام ساختار و سیستم است که نظارت نداشته باشد؟ نمیشود وجود نظارت را انکار کرد، باید نظارت بر تولید کتاب وجود داشته باشد.
من در بخش های قبلی صحبتم مثالی را عرض کردم که کتابی تحریف شده از فردی منتشر شد که قصد داشت با آن کتاب برای خودش وجهه بخرد و نماینده مجلس بشود. خب اگر آدم کارشناس و کاربلدی بالای سر کار بود، فرق دوغ و دوشاب، فرق روایت درست و نادرست را تشخیص میداد، طبیعتا این کتاب درنمیاد یا حداقل با اصلاحات منتشر میشد. پس کسی با نظارت مشکل ندارد، مسئله روی نحوه اجرای آن است.
اولین گام نظارت از خود کارفرماها و سفارش دهندگان و تولیدکنندگان کتب شروع میشود. چه باید کرد که نظارتها کارشناسی باشد نه سلیقهای و کارنشناسی؟ چه باید کرد که نظارتها به دور از غرضورزی یا منفعتهای شخصی یا سازمانی یا صنفی یا گروهی باشند که در بخش قبل درباره علل و عوامل تحریف توضیح دادم؟
در مرحله بعد، حاکمیت مسئولیت نظارت بر تولید کتب را به سازمانهایی واگذار کرده است. نکته این است که این سازمانها باید صلاحیت، ابزار لازم، شاخصها و معیارهای دقیق و شفاف برای انجام این نظارت داشته باشند تا از نگاه و عملکرد سلیقهایِ این کارشناس و آن کارشناس فاصله بگیرند. مسئله این است. در حال حاضر این مسئولیت به بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس واگذار شده است. وظیفه این مجموعه از اسم آن مشخص است: وظیفه اصلی این مجموعه «حفظ آثار» است. یعنی هر کسی که میگوید من خاطراتی از جنگ دارم و نگران است که این خاطرات را چطور حفظ کند که از ذهنش فراموش نشود و دچار تحریف نشود، باید بتواند به سراغ این بنیاد برود و خاطراتش را به عنوان یک سرمایه پیش بنیاد سپردهگذاری کند و بنیاد خاطرات را از او با تمام جزئیاتش بگیرد و مثل بانکی که از پول ها و ثروت و سرمایههای مشتریانش محافظت میکند، از این خاطرات راویان هم مثل جان خودش محافظت کند.
برگردیم به مثالی که در ابتدای این بخش عرض کردم؛ کتابی که ما کار کرده بودیم و لغو مجوز شد. می دانید علت اصلی لغو مجوز آن چه بود؟ علت اصلی این بود که روایت راوی از یکی از عملیاتها با روایت فرمانده بالاسریاش در تناقض بود. راوی درباره یکی از عملیاتها و منطقه آن عملیات و اینکه این عملیات انجام بشود یا نشود، با فرمانده بالاسری خودش بحث کرده بود و این مطلب در کتاب آمده بود و همین مطلب باعث شده بود که این روایت را برنتابند. ببینید! همین مسائل است که باعث میشود روایتهای کلیشهای از جنگ تولید بشوند و روایتهایی که حتی کمی با روایتهای دیگر زاویه دارند، از میدان خارج شوند یا ضریب کمتری نسبت به روایتهای دیگر قرار بگیرند. در صورتی که طبق گفته رهبر معظم انقلاب در شب خاطره 4 مهر سال 1397، نه تنها همه رزمندگانی که در جنگ حضور داشتهاند باید خاطراتشان از جنگ را بگویند، بلکه دوست و رفیق و خانواده و پدر و مادر و همسر این ها هم باید خاطراتشان را بگویند و ثبت و ضبط بشود. خب این راوی کتاب ما هم روایت خودش از آن عملیات را گفته است. چرا اگر روایت او با روایت فرد دیگری در تناقض است و زاویه دارد، روایت او حذف شود یا ضریب کمتری بگیرد؟
بنیاد حفظ آثار متولی نظارت بر کتابهای دفاع مقدس است، حاکمیت برای اجرای سیاستگذاری و انجام مأموریت این مجموعه در این قضیه وظایفی را تعریف کرده است. نگاه من به بنیاد این است که باید جایگاهی باشد از همه سلایق و از همه نگاهها. بنیاد حفظ آثار اتفاقاً باید روی خط به خط و حتی کلمه به کلمه محتوای خاطرات راویان جنگ نگران باشد و غیرت داشته باشد و نباید اجازه حذف یک سطر از خاطرات افراد را بدهد و باید عیناً تمام آن ها را حفظ کند. حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، یعنی حفظ «حقیقت جنگ» از طریق ثبت «واقعیت جنگ» به معنی واقعی و کامل و دقیق آن، به قول استاد حوزه ادبیات دفاع مقدس، جناب آقای علیرضا کمری که می گوید جنگ ما هیچ چیز دور ریختنی ندارد. این خاطرات منبع و سرمایه عظیمی برای مطالعات تاریخی، جامعه شناسی، انسان شناسی، مردمشناسی و دیگر علوم در آینده هستند. همه این داده ها باید گردآوری و حفظ شود.
اما نکته بسیار مهمی که وجود دارد و باید به آن توجه داشت این است که حتماً همه خاطرات و اسناد جنگ قابل نشر نیست. نظارت و نحوه دقیق اجرای آن به دور از سلیقه های شخصی و سازمانی در همین بخش است که معنا پیدا می کند.
من مثالی درباره نحوه عملکرد کشورهای خارجی بزنم. الان بیش از 30 سال است که از جنگ ایران و عراق میگذرد. معمولاً 30 سال که از ماجرایی میگذرد، اسناد آن ماجرا آزاد میشوند. مثلاً در مورد اسناد جنگ ایران و عراق، دولت انگلیس بعد از 30 سال اسنادش درباره این جنگ را آزاد کرد. آیا آزادسازی به این معناست که اسناد را در اینترنت گذاشتهاند تا همه ببینید، نه خیر! پژوهشگری که قصد دارد از این اسناد استفاده کند، باید برای مسئولین آرشیو دولت انگلیس احراز هویت شود، پروژهای که قصد انجام آن را دارد، باید برای آن ها احراز شود، با این حال باز هم همه اسناد را به آنها نمیدهند، واقعا سادگی است اگر فکر کنیم همه اسناد را به فرد پژوهشگر میدهند. من چون خودم در مورد یکی از کتابهایم این تجربه را داشته ام، با قطعیت این را عرض میکنم.
ما کتابی در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس کار کردیم به نام «اسناد همکاری وزارت خارجه آمریکا با رژیم صدام در جنگ تحمیلی». موسسه آرشیو امنیت ملی آمریکا چند سال پیش بخشی از اسناد جنگ ایران و عراق را آزاد کرد. خانمی به نام «جویس بتل» که مسئول پروژه اسناد عراق در این موسسه است، این اسناد را با توضیحاتی منتشر کرد. شما وقتی این اسناد را ملاحظه می کنید، می بینید که روی بخشهایی از این اسناد و نام برخی از افراد با خط سیاه کشیده شده و بعد منتشر شده. یعنی یک موسسه آرشیوی تمام اسناد خودش را به شکل کامل منتشر نمیکند.
در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس هنوز اسنادی وجود دارند که امکان بازنشر آن ها نیست. شاخصها و معیارهایی برای انتشار یا عدم انتشار این اسناد تهیه شده است. مسئله این نیست که هیچ وقت نمیشود این اسناد را منتشر کرد. بلکه مسئله این است که اگر شما بخشی و برشی کوتاه از این اسناد را منتشر کنید، بدون اینکه زمینه ها و بسترها علتها و تمام اتفاقات قبل و بعد و حول و حوش و حواشی آن را بیان کنید، امکان تحریف پیش میآید. چون مخاطب باید تمام اطلاعات نسبت به یک موضوع را داشته باشد و نسبت به آن اشراف پیدا کند، همچنین تفسیرها و تحلیلهای نسبت به آن ها را هم باید بشنود و بخواند تا بتواند نگاه دقیق نسبت به مسئله پیدا کند.
به عنوان مثال، درباره عملیات کربلای4، از چند ماه قبل از این عملیات فرماندهان روی طرحهای مختلف روزها و ساعت ها کار کردهاند، با هم بحث کردهاند، اختلاف نظر داشتهاند، حالا اگر شما بیایید و یک تکه از این صدها ساعت نوار را بردارید و رسانهای کنید، حتما زمینه تحریف را ایجاد میکنید. بنابراین سازمانهای متولی موظف هستند در نهایت امانت و ظرافت ابعاد یک ماجرا را روایت کنند تا جلوی تحریف را بگیرند یا حداقل آن را کمتر کنند.
مسئله مهم دیگر هم این است که برای جلوگیری از تحریف هر مرکزی باید وظیفه خودش را درست انجام بدهد. به عنوان مثال، ما از مرکزی مثل مرکز اسناد جنگ نمیتوانیم انتظار ارائه آمار دقیق شهدا را داشته باشیم، چون متولی آمار و اطلاعات شهدا بنیاد شهید است. طبیعتاً باید بنیاد شهید مثلاً یک بار برای همیشه تکلیف آمار شهدای جنگ را به تفکیک مشخص کند. فرق است بین پژوهشگری که بر اساس اطلاعات موجود و در دسترس، پروژه ای را به شکل محدود، مثلا درباره یک عملیات و شهدای آن انجام می دهد، با سازمانی که مأموریت اصلیاش آمار شهداست. جالب است که در مورد برخی از عملیاتها هنوز آمار دقیق شهدا وجود ندارد و برخی از پژوهشگران درباره بعضی عملیات ها به منابع خارجی مانند کتاب «درسهایی از جنگ مدرن» آنتونی کوردزمن ارجاع میدهند.
البته باید بپذیریم که در جنگی مثل جنگ ایران و عراق که مردمی بوده و همه مردم از همه اقشار به شکل داوطلبانه در آن حضور داشتهاند، اختلافها در آمار وجود دارد. اما تا کی؟! بعد از گذشت 30 سال از پایان جنگ نباید هنوز عدم شفافیت وجود داشته باشد.
ایبنا: نگارش کتابهای مادر، کارنامههای عملیاتی و روزشمارهای جنگ تا چه حد میتوانند مانع تحریف شوند و نویسندگان کتابهای عامه را میتوان به این سمت هدایت کرد که از این منابع استفاده کنند که تحریف کمتری را شامل شود.
مرتضی قاضی: یکی از گرفتاریهای کتابهای ما در حوزه خاطره این است که بخش زیادی از روایت ها رفرنس ندارند و رفرنس آن ها فقط خود راوی است. خب ما برای کم کردن این آسیب به عنوان مثال ما در مرکز اسناد و انتشارات مرز و بوم که کتابهای خاطره منتشر میکنیم، نویسنده را الزام کرده ایم که وقایع تاریخی کتب خاطره را با روزشمارهای مرکز یا با سندهایی که در مرکز وجود دارند، تطبیق بدهد. اگر راوی کتاب خاطره فرد شناخته شدهای است، اگر واقعه مهمی را روایت میکند، حتما ردی از آن واقعه مهم در اسناد مرکز پیدا میشود.
البته این را باید توجه داشت که روایت خاطره، روایت شخصی آدمهاست و لزوماً در اسناد مرکز رد و نشانی در موردش وجود ندارد. مرکز اسناد جنگ در زمان جنگ وظیفهاش این بوده که راویانی کنار فرماندهان رده یک، اول در سطح قرارگاهها و بعد در سطح لشکرها و اواخر جنگ سطح تیپ بودهاند که همه چیز را ثبت و ضبط می کرده اند. مثلاً راوی در سنگر رزمندگان و فرماندهان گردان و گروهان و دسته نبوده. خب اگر یک رزمنده یا فرمانده گروهان روایت می کند، نباید انتظار داشته باشیم سندی از روایت او در مرکز اسناد وجود داشته باشد. اما اگر وجود داشته باشد، نویسنده باید منبعش را دربیاورد و حتماً رفرنس بدهد. البته این را هم باید در نظر گرفت که گاهی سندها وجود دارند، ولی نمیشود کامل به آن اسناد اتکا کرد. این را باید در موقعیت دیگری توضیح بدهم.
در هر صورت الزام کردن نویسنده به دیدن اسناد در روایت خاطرات، به منِ کارفرما برمیگردد. منِ کارفرما، منِ ناشر باید نویسنده را سوق بدهم به این سمت، او را الزام کنم و به قولی تربیت کنم نویسنده را که خاطره نوشتن فقط این نیست که خاطرات را از راوی بگیری و بنویسی، بلکه باید متن خاطره را گویاسازی کنی تا تحریف را کم کنی یا تحریف را حداقل کنی یا در حالت ایده آل، تحریف را از بین ببری.
گلعلی بابایی: بستگی دارد به نویسنده آن آثار مرتبط که خودش را ملزم میداند که استفاده کند یا خیر. که اگر ملزم کند که هم به خودش هم به سوژه خودش خدمت کرده. کتابهای مرجع یا کتابهای مادر یا منابع واقعیتهای آن جنگ و یا آن عملیات و یا شخصیت را انتقال میدهند و آن میتواند از این بهرهبرداری کند و اگر کاری در مورد خیبر بسازد و یا بنویسد یا رمان بنویسد اگر رجوع کند به کتاب «شرارههای خورشید» فضا و آمار و ارقام و نگاه میدهد که چطوری ببیند منطقه را. از همین منظر نظرم این است که مستندنگاری الان اولویت دارد برای جنگ ما کنار رمان یا داستان و چیزهای دیگر. وقتی مستندنگاری شکل گرفت و ما توانستیم از جنگ یک کار مثبت یا حداقل 70 الی 80 درصد مستندنگاری کنیم این یک بیس میشود و متریال هست برای هرکسی که میخواهد داستان، فیلم و رمان و نمایشنامه بنویسد و از این دسته کارهای و تاریخنگاری و روزشماری که مرکز انجام میدهد فقط کمک میکند و از این کمک دریغ نکنند و استفاده کنند مثل ویراستاری خیلیها از ویراستاری فرار میکند در حالی که یک نویسنده اگر از ویراستار استفاده کند در جهت روانشدن کار و یکدست شدن خیلی میتواند به نویسنده کمک کند. و چیزی هم که در مورد آمار و ارقام خیلی چیزهای دیگر است هم به راویها و هم به نویسندهها کمک میکند ولی استفاده نمیکنند. بلکه 180 درجه عکس آن عمل میکنند میخواهند احساسات مخاطب را برانگیزند.
مرتضی قاضی: خود راوی مسئله مهمی است. توصیه میکنم در زمینه تحریف کتاب «تاریخنگری و تاریخنگاری جنگ» را که جناب آقای علیرضا کمری گردآوری کرده اند، حتماً مطالعه کنید. این کتاب گفتوگوهایی خوبی درباره تحریف جنگ دارد از قول جناب آقای درودیان، سرکار خانم فرانک جمشیدی، جناب آقای کمری، مرحوم آقای هادی نخعی که از بزرگان مرکز اسناد بودند. آقای درودیان در این کتاب چند نوع تحریف را مطرح میکنند. مسئله مهمی را که باید در موضوع تحریف در نظر داشته باشیم این است که ما از منظر زمان حال و ملاحظات حال، گذشته را روایت میکنیم. یکی از فرماندهان جنگ در جلسه ای در مرکز اسناد درباره تاریخ شفاهی جنگ ملاحظه ای را به این شکل مطرح کرد که: اگر من فرمانده چیزی را گفتم که با اسناد نمیخواند، شما حرف من را بنویسید، ولی زیر آن پاورقی بزنید که: «این حرف ایشان است، ولی اسناد چیز دیگری میگوید.» این مراقبت داشتن و در حقیقت، دقت نظر داشتن روی روایت های تاریخ شفاهی مهم است که مسائل و ملاحظات و شأن و جایگاه کنونی آدمها در روایتشان از گذشته تأثیر میگذارد. ممکن است شما الان در جایگاهی هستید که درست است در گذشته، در فلان عملیات شکست خورده اید، اما الان باید پیروز باشید.
مجید محمدولی: یک مثالی به ذهنم رسید در مورد قضیه تحریف در «زمینهای مسلح» بخشی از آن مصاحبهها و اسناد و مدارک جنگ بود و بخشی مصاحبهها گرفته شده بود و بخشی خلأ بود و مصاحبهها هنوز گرفته نشده بود یا احتیاج به مصاحبههای تکمیلی داشت بنده در خدمت آقای بابایی بعضی از این مصاحبهها را انجام دادم و خودم هم فیشبرداری میکردم و به آقای بابایی میدادم در یکی از این فیشها که با راوی صحبت کردم عملیات والفجر یک بود ما در فلان ارتفاع بودیم من آرپیجی زدم به همراه آرپیجیزنهای دیگر و چندتا تانک هم زدند و تانکهای دیگر هم عقبنشینی کردند. و این را در فیش آوردم که ایشان آرپیجی زد و یکی از آنها به برجک تانک خورد و منفجر کرد. آقای بابایی گفت این خیلی سینمایی شده و نمیدانم واقعی باشد. و بعد از زنگ زدن به راوی گفت که خیلی خوب آرپیجی زدی و ایشان گفت من ترسیده بودم و اصلا هوایی زدم و به هیچکدام از تانکها نخورد. و من قصدم تحریف نبود بحث علل و عوامل همین جذابیت یکی از بعدها هست. و به شدت درگیر تقابل بین جذابیت و حقیقت. دو سر طیف استناد ممکن است جذاب نباشد و جذابیتی که مستند نباشد.
چقدر آقای بابایی نسبت به چیزی که مینویسند حساس هستند و من هنوز هم بر این باورم که 5 نفر در حال زدن آرپیجی هستند 3 نفر از اینها خورده که پاتک زرهی عقبنشینی کرده. همه این سازوکارها و همه این جلسات و همه این قوانین اگر باشد و دقیق هم رعایت شود باز به انصاف و وجدان و صداقت نویسنده و خلاصه میشود در این سه فاکتور که نویسنده باید این سه خصوصیت را داشته باشد تا آنجایی که بتواند حتی از ریزترین و کوچکترین تحریفها میتواند جلوگیری کند مگر چیزی که واقعا متوجه نشده باشد.
مرتضی قاضی: راوی روایتش را براساس برداشتی که از گذشته دارد، میگوید. توصیه میکنم کتاب «روایت و ذهن نویسا» نوشته کورش علیانی را حتماً بخوانید. علیانی در این کتاب نحوه شکلگیری روایت در ذهن انسان را کاملاً توضیح میدهد و تحلیل میکند. راوی میتواند روایتی را که در ذهنش نبوده، بسازد و بیان کند. راوی میتواند خاطره دیگری را برای خودش کند! راوی میتواند خلأها و پرشهای خاطرات را پر کند. حتی بعضی از نویسندگان و محققان کتاب های خاطرات به راویان توصیه میکنند که چرا خاطرات شما اینقدر کچلی و خلأ دارد؟ از راوی میخواهند خاطره را پر کند یا کامل کند. در صورتی که ما وظیفه باستانشناسی تاریخی داریم. واقعا باید در مقاطع مختلف روایت آدمها بازخوانی و بازروایی شود، حتی از یک ماجرای واحد. زمانی که در روایت فتح کتاب های نیمه پنهان ماه از همسران شهدا منتشر میشد، یکی از ایدهها این بود که اگر ما بعد از 15 سال دوباره به سراغ این همسران شهدا برویم، روایتشان از ماجرای زندگی شان چیز دیگری خواهد بود. چون هم فضای سیاسی و مسایل اجتماعی تغییر کرده، آدمها تغییر میکنند، فضا تغییر میکند، عوامل موثر روی روایت تغییر می کنند. خود روایت در ذهن آدمها از فیلترهای مختلف عبور میکند و بعد تولید میشود. استاد علیرضا کمری در کتاب «پرسمان یاد» 4 «زمان» را برای شکلگیری مروارید «خاطره» در صدف «ذهن انسان» برمیشمارد: زمان اول زمان واقعه است. زمان دوم زمانی است که خاطره آن واقعه در ذهن انسان شکل میگیرد. زمان سوم زمانی است که راوی آن واقعه را روایت میکند و زمان چهارم زمانی است که مخاطب روایت را میخواند. واقعه در این 4 زمان با هم متفاوت است. ممکن است حتی شما طوری واقعه ای را روایت کنی، اما مخاطب جور دیگری برداشت کند. این مسائل مهم هستند.
ایبنا: به عنوان سوال آخر در مورد بحث وزندهی بین روایتهای مختلف و اسناد مختلف را توضیح کوتاهی بدهید و بحث فرمانده و در واقع رزمنده که درباره یک موضوع واحد یا عملیاتی صحبت میکند و یا حتی اسناد. به نظر میآید که نویسندهها باید بتواند وزندهی بین اسناد را یاد بگیرند و مهارتش را داشته باشند.
مرتضی قاضی: من در مورد یکی از نقد یکی از کتاب های حوزه خاطرات و زندگینامه، در یکی از «بیاخلاقی های حرفهای» آن کتاب این تعبیر را به کار بردم که: نویسنده به یک روایت دل داده بود. از همان ابتدای نوشتن کتاب با خودش گفته بود که این روایت از همه روایتهای دیگر بزرگتر و ارزشمندتر است. این روایت یک طرف، بقیه روایتها یک طرف!. خب اگر من نویسنده دنبال حقیقت و واقعیت هستم باید پیش فرض و دلبستگی و تعلق خاطر را کنار بگذارم. اگر کنار بگذارم احتمال اینکه حقیقت بهتر و بیشتر خودش را نشان بدهد، بیشتر است. من باید خالص و صادق باشم، حداقل با خودم صادق باشم. وقتی از همان اول به راوی میگویم که «من دلداده این روایت هستم، آمده ام روایت تو را بشنوم، اصلا تو بگو و من بروم همان را بنویسم، تو بگو تا بقیه روایتها نقض بشود.» وقتی ما به روایتها یک ضریب ویژه میدهیم و خودمان را همه جانبه و جامع نگاه نمیکنیم، اسناد ماجرا و منطق ماجرا را نگاه نمیکنیم، تحریف رخ میدهد. من اسمش را گذاشته ام «عدم رعایت اخلاق حرفهای از طرف نویسنده و محقق»
اینبا به عنوان مطلب آخر و جمعبندی، رهبر انقلاب تاکید دارند در بحث افزایش تولیدات در این حوزه فکر میکنید نقطه قوت این موضوع چی هست تا از تحریفات جلوگیری کند و آیا همین موضوع میتواند جدی گرفتن آن آسیبزا شود و آسیبهایی داشته باشیم در قبل افزایش تولیداتی که پشتوانه سندی نداشته باشند و راهحلی دارید بفرمایید.
ایبنا: وقتی رهبر میگویند تولیدات صدبرابری شود طبیعتا کمیت بالا میرود احتمال خطا بالا میرود چه کار باید کنیم که روی کیفیت اثر منفی نگذارد آثار زیادی تولید شود که ارزشمند هم باشد و تحریفی در آن اتفاق نیفتد.
گلعلی بابایی: حضرت آقای این موضوع را وقتی فرمودند قطعا نظرشان بر این است که از جنگ هرآنچه که هست جمع بشود تعدادی منتشر میشود و تعدادی آرشیو شود و حتما این جمعآوری انجام بگیرد. رزمندهها پا به سن میگذارند و بعضیها از دنیا میروند و بعضی حافظهها خدشهدار میشود این اتفاق باید بیفتد و میافتاد تا حالا که شاید من مثالی که یادم هست که حسرت میخورد برای بعضی از اتفاقات که دیر افتاد در مراسم رونمایی تقریظ حضرت آقا بر کتاب «کونیکو» خبرنگار شبکه 3 که پرسید بزرگترین غایب این برنامه که چقدر مشتاق بود این اتفاق بیفتد و چند وقت یکبار در موزه صلح میدیدمشان. این آفت و مشکل هست که خیلیها نیستند و بعضی چیزها دیر اتفاق میافتد این افزایش حداکثری و یک به صد شدن بحث مفصلی در نمایشگاه کتاب امسال شد آقای صمدزاده مختومی بحث کردند. حضرت آقا فرمودند که کمیت بر بالا ببرید ولی باید سازوکار هم آماده باشد اگر آماده نیست و سازوکار وجود ندارد کارها نازل و ضعیف میشود چرا باید این اتفاق بیفتد.
حضرت آقا جز کسانی هست که کتابخوان قهار است و کتابهایی را میپسندد استاندارد قابل قبولی داشته باشد از لحاظ نوشتاری، محتوای، شکل و ساختار ظاهری. اینطوری که بعضی از کنگرهها و بعضی از اتفاقاتی که در استانها میافتد و همان اول میگویند تا سال دیگر 100 کتاب چاپ میکنیم. حالا این صدتا کتاب چه شکلی و با چه کیفیتی باشد نمیدانیم. با تجربهای که در داوری و جشنوارهها داریم جاهایی که ادعا میکنند براساس تدبیر حضرت آقای هزار نسخه چاپ کردیم اصلا نمیبینیم در داوریها و در بازار هم نیست. فقط کتاب به تعداد 20 عدد چاپ دیجیتال میشود و این افزایش حداکثری نیست. شعار سال افزایش تولید و در اقتصاد هم توصیه میکنند حضرت آقا. همه چیز زیرساخت و زیربنا میخواهد. در مورد کتاب هم باید برای رسیدن به این توصیه حضرت آقا همه همه مدیران تلاش کنند همه از خودشان مایه بگذارند و قبول کنند که بخشی از بودجه سازمان را در ادبیات جنگ بکار بگیرند. این هم جزء آنچیزی که به چشم میآید و بیشتر بولد کنند چرا مغفولتر است و بیشتر به آن توجه کنند.
مرتضی قاضی: ما از نویسندگان و محققین که بخشی از آنها تازهکار و علاقهمند هستند یا استاد خوب نداشتهاند، نباید همه چیز را انتظار داشته باشیم. باید سازمانها و ارگانها این کارها را انجام دهند. این کارها ابزار میخواهد. اگر کمیت کار را بالا ببری و به اندازه خودش ناظر و ارزیاب و مشاور نداشته باشی، آن وقت فقط کمیت را بالا بردهای و نمیتوانی کیفیت را حفظ کنی یا به همان اندازه بالا ببری. صدبرابری کمیت باشد و صدبرابری کیفیت هم باید باشد. کسی می تواند جلوی تحریف را بگیرد که خودش اشراف داشته باشد و بفهمد کجا تحریف اتفاق افتاده که بتواند رفعش کند.
نظر شما