چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۰
گلایه درباره بی‌خبری از سرانجام یادگارهای موزه کشتی/ ماشینِ تختی پس از دزدی عین عروسک شد!

کتاب «دلاوری از تفرش» گفت‌وگو با علی‌اکبر حیدری به کوشش حسن سبطی از مجموعه تاریخ شفاهی کشتی ایران از سوی انتشارات نگارستان اندیشه به چاپ رسید. حیدری در این گفت‌وگو از سرانجام موزه خانه کشتی اظهار نگرانی داشته و خاطراتی را در این زمینه روایت کرده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «دلاوری از تفرش» گفت‌وگو با علی‌اکبر حیدری به کوشش حسن سبطی از مجموعه تاریخ شفاهی کشتی ایران از سوی انتشارات نگارستان اندیشه به چاپ رسید. علی‌اکبر حیدری، قهرمان نامدار جهان و نفر سوم المپیک از محله بازارچه باغ معیر (بین بازارچه گذرقلی و پاچنار)که کشتی حرفه‌ای را از باشگاه فردوسی آغاز کرد. 

جثه ریز و اندام لاغر علی‌اکبر حیدری در نوجوانی باعث شد کمتر به چشم یک کشتی‌گیر به او نگاه کنند. چنان‌که هنگام ثبت‌نام در باشگاه مربی باشگاه فردوسی نگران وضعیت اندام نحیف او شد و حیدری را به عنوان کشتی‌گیر نپذیرفت: «من آمدم در میان بچه‌های دیگر و شروع کردم به نرمش کردن... من داشتم می‌دویدم که آقای ملاقاسمی من را صدا کرد گفت بیا اینجا ببینیم ... آمدم جلو ... (یک نگاهی سرتاپای من انداخت) و گفت چه وقت ثبت‌نام کردی؟ گفتم امروز ظهر ... دست من را گرفت برد پیش آقای ضیائی و گفت آقا ما حوصله نداریم ... می‌افتد دست و پایش می‌شکند... چند وقت بعد مرا صدا کرد و گفت: کجا تمرین می‌کنی؟ خیلی خوب تمرین می‌کنی...»

علی‌اکبر حیدری از کشتی‌گیران به نام کشتی ایران درباره سفر به شوروی در دوره پهلوی از خاطرات جالبش می‌گوید که تنها به بخش کوتاهی از آن در اینجا اشاره شد: «آن زمان وقتی ما می‌خواستیم به شوروی برویم از اینجا می‌رفتیم جلفا و از جلفا با قطار به ارمنستان می‌رفتیم و از آنجا به همین ترتیب می‌رفتیم تا به طور مثال به تفلیس در گرجستان برسیم. همچنین در آن زمان ما نمی‌توانستیم با خودمان پول اتحاد جماهیر شوروی را با خود ببریم. به همین دلیل یک یکسری اجناسی که در جمهوری شوروی کمیاب بود، جوراب زنانه پانما، آدامس و تیشرت با خودمان می‌بردیم و آنجا می‌فروختیم...»  

در میان گفت‌وشنودهای حیدری با مصاحبه‌گران تاریخ شفاهی کشتی درباره بعضی مسائل صحبت می‌شود که نیاز به پیگیری خبرنگاران عرصه کشتی دارد، از جمله موزه کشتی و وسایلی که نام‌های بزرگی بر آن حک شده است: «زمانی آقای محمدرضا طالقانی خانه کشتی را افتتاح کردند، موزه‌ای را تشکیل دادند و همان زمان همه قهرمان‌ها و همه دوستان ما، هر کدام یک کاپ یا مدال بردیم و به آن موزه اهدا کردیم. ایشان برای هر قهرمانی یک ویترین درست کرده بود، هر کسی یادگاری از خودش را برد آنجا بردم، ولی بعد از یک مدتی که آقای طالقانی از فدراسیون رفتند، اصلا نمی‌دانیم موزه به کجا منتقل شد و چه بلایی سر آن چیزهایی که داده بودیم آمد؟»   

علی‌اکبر حیدری خاطرات زیادی از جهان پهلوان تختی دارد، خاطراتی که برخی از آنها روایت متفاوتی است با آنچه که در بعضی فیلم‌ها و مستندهای درباره تختی دیدیم: «آقای تختی موقعی که عصری اومد تو تعمیرگاه ما یهو نگاه کردیم و دیدیم ماشین زیرپاش نیست، بچه‌ها ازش پرسیدن که آقا ماشینت کو؟ گفتش ماشین را گذاشته بودم جلو در خونه، قفلشم کرده بودم ولی اومدم دیدم ماشین رو دزدیدن... گفت من فقط رفتم آگاهی اطلاع دادم که اگر چنانچه خلافی با این ماشین بوده، از این تاریخ زیرنظر من نبوده... خب این علی آقا ماشین داشتش داد به آقا تختی گفت ماشین زیرپات باشه. غروبا بیا کارت که تموم شد، ماشین رو به ما بده که برداریم ببریم. یه یه هفته‌ای از این جریان گذشت، یه روز این نامه‌ها رو که داده بودن به تختی و تختی داشت می‌خوند، ما دیدیم تختی داره کم‌کم می‌خنده، بعد بچه‌ها گفتن خیره آقاتختی، چیه و ... گفت: والا تو ایین نامه نوشته، آقا تختی ماشینت فلان جاست بیا این ماشینت و زودتر بردار و ببر...ماشین رو عین عروسک کرده بودن عین عروسک.»

کتاب «دلاوری از تفرش» گفت‌وگو با علی‌اکبر حیدری به کوشش حسن سبطی از مجموعه تاریخ شفاهی کشتی ایران در 257 صفحه، شمارگان 500 نسخه از سوی انتشارات نگارستان اندیشه به چاپ رسید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها