این کتاب به زندگی مستند علی اصغر فولادگر میپردازد که یکی از شهدای انقلاب اسلامی است که در حادثه منا به دیدار حق شتافت. اثر یاد شده شامل 36 فصل است که در هر کدام از آنها گوشههایی از زندگی شخصیت یاد شده
طرح شده است.
در لبنان چون هنوز حزب الله شکل نگرفته و مستقر نشده بود دو نوع کار آموزشی انجام میشد. دورههای آموزشی کوتاهی که به آمادگی افراد برای شرکت در محل خودشان و مرتبط شدن با خط مقدم میانجامید. مقر اصلی دره جنتا بود که هیچ گونه دیدی برای هواپیماها و مجموعههای اطلاعاتی نداشت. خوابگاه و اسلحهخانه و محل کلاسهای آموزشی هم آنجا بود. دورهها هم آموزش عقیدتی سیاستی داشتند و هم نظامی. از همان ابتدا قرار بود کادر تربیتی از لبنان تامین شود چون خودمان هم درگیر جنگ بودیم. به اینکه ما آموزش را استمرار ببخشیم نیازی نبود و خودشان اداره میکردند. حدود پنج نفر از مربیان ما تا پایان جنگ آنجا بودند.
مجموعه نیازها و وسایل را از ایران تامین میکردیم. وسایل کمک آموزشی خودش دنیایی دارد که باید همه تامین میشد. وسایل میرفت دمشق و از آنجا با کامیون به لبنان منتقل میشد. حافظ اسد این مراودات را پذیرفته بود. شرایط را جور میکردند. برخلاف همه محدودیتها ما بخشی از پایهگذاری حزب الله را مدیون حافظ اسد هستیم. اراده او بود.»
نظر شما