شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۳
تا کی کودک ایرانی باید شنل‌قرمزی و سیندرلا بخواند

مریم بصیری، نویسنده کتاب «مامان من گم شده» می‌گوید: نویسندگان باید بیشتر به قهرمان‌های واقعی و افسانه‌ای ایرانی و اسلامی بپردازند؛ یعنی باید با زنده‌کردن حکایت‌ها و قصه‌های قدیمی در قالبی نو، بیشتر به ادبیات بومی پرداخته شود. تا کی باید کودک ایرانی داستان شنل قرمزی، سیندرلا، آلیس در سرزمین عجایب و این گونه آثار را بخواند و با فرهنگ و پیام پنهان و نهفته آن اخت شود و اصلاً شناختی از شخصیت‌های دینی و وطنی نداشته باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ «مامان من گم شده» نوشته مریم بصیری با تصویرگری غزاله باروتیان، از سوی انتشارات جمکران به چاپ رسیده است. این کتاب درباره نوزادی است که مادرش را در مسجد مقدس جمکران گم کرده است. افراد مختلفی می‌خواهند مادر او را پیدا کنند ولی موفق نمی‌شوند تا اینکه یک مرد مهربان نورانی او را پیدا می‌کند و نزد مادرش که در بهداری مسجد بستری شده می‌برد.
این کتاب برای گروه سنی کودک نوشته شده است و در مورد عنایت‌های امام زمان(عج) است. انتشار این کتاب بهانه‌ای شد تا با مریم بصیری درباره این کتاب و وضعیت ادبیات کودک در کشورمان صحبت کنیم؛ گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید:
 
با اینکه آثار متعددی در حوزه کودک‌و‌نوجوان منتشر کرده‌اید، بیشتر مخاطبان ادبیات شما را به‌عنوان نویسنده بزرگسال می‌شناسند؛ چه شد که تصمیم گرفتید کتابی در حوزه کودک بنویسید؟
علاقه زیادی به تاریخ و داستان‌های تاریخی دارم. همان‌قدر که موضوعات روز برای مخاطب ملموس‌تر هستند؛ موضوعات تاریخی‌ای هم که به‌نوعی بیانگر موضوعات روز هستند، می‌توانند جذاب باشند. تاریخ مدام در حال تکرار است. هرچند گاهی، جای کار خوب و بد عوض شده یا فرم تکرار، رنگ عوض می‌کند.
اولین کارهایی که سی سال پیش در نشریات چاپ کردم؛ شعر و داستان کودک و نوجوان بود. بعد از مدتی دیدم آن‌طور که باید در حال‌وهوای کار کودک نیستم و به ادبیات بزرگسال علاقه‌مندم؛ به‌ویژه کار تاریخی. برای همین به‌سراغ دنیای بزرگ‌ترها رفتم. آشنایی با ادبیات منظوم و منثور شاید برای بزرگسال در حد سرگرمی و کسب دانش باشد؛ اما برای کودکان از واجبات است و در حکم ادبیات تعلیمی. کودک با کتاب، دنیا را می‌شناسد و به‌طور غیرمستقیم در قالب شعر و داستان، شیوه زندگی‌کردن را آموزش می‌بیند. پس نباید از کودکان و نوجوانان غافل شد و آن‌ها را که به‌شدت به خوراک فرهنگی نیاز دارند؛ به حال خود رها کرد. همین تفکر موجب شده در میان 62 کتابی که دارم و اغلب‌شان رمان، مجموعه‌داستان، مجموعه مقالات، پژوهش ادبی و سینمایی، نمایشنامه و فیلمنامه هستند، 17 کتاب کودک نیز داشته باشم که «مامان من گم شده» هجدهمین کتاب کودک من است.
 
داستان از زبان یک کودک که هنوز زبان باز نکرده بیان می‌شود؛ درباره دلیل این نوع روایت توضیح دهید.
تمام تلاشم این است که در هر کتاب، خلاقیت و تجربه نویی داشته باشم و لااقل خودم به‌عنوان نویسنده از کارم لذت ببرم. به نظر خودم خیلی شیرین بود که دنیا را از دید یک نوزاد ببینم و آدم‌ها و اتفاقات را از نگاه او روایت کنم. دنیا از دید یک نوزاد که هنوز جایی را نمی‌شناسد و متوجه مناسبات میان آدم‌ها نشده، جذاب است. برای این کار از شیوه آشنایی‌زدایی استفاده کردم. هر چیزی که برای مخاطب عادی است، از دید یک نوزاد، کشف یک حادثه جدید و حل معماست.
طبق تحقیق، و همچنین گفت‌وگو با یک متخصص ادبیات کودک و نوجوان، مطمئن شدم مشابه این کار در ادبیات داستانی وجود ندارد و فقط در شعر یا انیمیشن، نمونه مشابه دارد؛ لذا با اطمینان از این که، از لحاظ منطقی و داستانی، پرداخت چنین زاویه‌دیدی مشکلی ندارد؛ کار را شروع کردم.
 
درباره مسجد جمکران و امام عصر(عج)، چقدر بحث آموزشی داریم و از سختی‌های کار در این حوزه بگویید.
نوشتن کتاب دینی، به‌ویژه درباره ائمه اطهار (ع) و به‌خصوص برای کودکان همیشه سختی‌های خودش را دارد. کتاب‌هایی در این ارتباط هم کم نیستند. برخی داستان‌ها تاریخی هستند و متأسفانه در حد همان روایت تاریخ باقی مانده و شکل داستان پیدا نکرده‌اند. بهتر است این داستان‌ها گفته شود فقط با اندکی توصیف عینی، روایات دینی برای مخاطب کودک، بازنویسی شده و اسمش را گذاشته‌اند، داستان.
برخی آثار با نگاهی به آیات و احادیث نوشته شده‌اند و کاملاً غیرمستقیم در قالب یک ماجرای به‌روز، اشاره‌ای گذرا به ائمه و امام عصر (عج) داشتند.
برخی آثار هم واقعاً داستان هستند؛ حال داستان تاریخی یا معاصر؛ اما همه این داستان‌های ضعیف و قوی، در هر شکلی که باشند؛ کافی نیستند. امام عصر (عج)، امام حاضر ما هستند و همه باید به هر شکلی که می‌توانیم ارادت‌مان را به حضرت نشان دهیم. حال نویسندگان و هنرمندان که توانایی انتقال اندیشه‌ها را در قالب لطیف هنر و ادب دارند، وظیفه‌شان از بقیه مردم سنگین‌تر است.
 
چرا به صورت کلی آثار کودک و نوجوان مذهبی و به‌خصوص با محتوایی مانند مسجد جمکران کم است؟
چرایی این کار برمی‌گردد به علایق و عقاید نویسندگان. برخی اصلاً تمایل و اعتقادی به نوشتن داستان دینی ندارند. برخی اعتقاد دارند و فکر می‌کنند لزومی ندارد از کودکی، بچه را درگیر چنین مباحث دینی کرد و ذهن او را با بهشت و جهنم پر کرد. می‌ماند یک‌سوم بقیه که آن‌ها هم دارند تلاش خودشان را می‌کنند؛ هرچند ماحصل کار همه‌شان، ایده‌آل نیست.
درباره برخی از امامان بیشتر از دیگر ائمه، داستان نوشته شده است؛ تقریباً می‌توان گفت در حوزه کودک و نوجوان و حتی بزرگسال، شعر و داستان درباره امام رضا (ع)، امام حسین (ع) و امام زمان (عج)، بیشتر از بقیه ائمه است. کم‌کاری نویسندگان حوزه کودک و نوجوان در مورد تمامی ائمه (ع) از یک‌سو، و تاثیرگذاری گاه ناکافی آثار آن‌ها از سویی دیگر موجب شده است تا تمامی کودکان ایران و حتی کودکان مسلمان جهان، تصور درستی از پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) نداشته باشند. انتظار می‌رود این آثار برای کودکان مسلمان دیگر کشورها هم ترجمه شود. ناشران و آژانس‌های ادبی باید بیشتر از گذشته در این زمینه فعال باشند و ائمه اطهار (ع) را در قالب ادبیات داستانی به تمامی مسلمانان جهان معرفی کنند.
در مورد آشنایی با مسجد جمکران و امام زمان (عج) هم این مشکل پابرجاست. با وجود کثرت نسبی آثار موجود در باره امام عصر (عج)، همه کتاب‌ها آن‌طور که لازم است ذهنیت کودکان را تسخیر نکرده و نتوانسته در حد کارهای غیردینی شاخص ایرانی و خارجی، همه بچه‌ها را شیفته خودش کند.
من هم همان‌طور که گفتم؛ به‌صورت حرفه‌ای و تخصصی نخواسته‌ام وارد حوزه ادبیات کودک شوم و در حد خودم و به فراخور، آثاری را نوشته و منتشر کرده‌ام. البته در توان خودم تلاش بسیاری داشتم تا در طول سی سال کار ادبی، هرکسی را که علاقه‌مند به کار کودک بوده، راهنمایی کنم و با معرفی بهترین نویسندگان و آثار کودک، او را وارد جرگه نویسندگان کودک و نوجوان کنم.

از نگارش «مامان من گم شده» بگویید.
از آن‌جایی که چند سال است مشغول برگزاری کارگاه داستان و رمان هستم؛ هر سال که موضوعی را برای کار مطرح می‌کنم و دوستان شروع به نوشتن رمان یا مجموعه‌داستان کودک و نوجوان یا بزرگسال می‌کنند، خودم هم در کنار هنرجویانم، کتابی می‌نویسم. در کارگاه مهدویت هم به سرم زد بعد از چند سال، دوباره یک کار کودک بنویسم و نتیجه یک روز نگارش، شد این کتاب.
دوستان کارگاه مهدویت هم طرح‌های رمان بسیاری درباره حضرت مهدی (عج) و مسجد جمکران ارائه کردند و در نهایت پس از بررسی طرح‌ها؛ 10طرح تصویب شد. کارها هم نوشته شد و اغلب آن‌ها توسط انتشارت کتاب جمکران چاپ شده یا به‌زودی منتشر خواهد شد. از این 10 کتاب، 5 کتاب مربوط به کودک و نوجوان بود. 

 
آیا کتاب خواندن می‌تواند زندگی کودکان را تحت‌تاثیر قرار دهد و موجب شناخت بیشتر او از محیط اطرافش شود؟
صددرصد. کتاب شعر، داستان و قصه‌گویی برای کودک، ابزارهای مهمی برای شناخت کودک از جهان اطراف و به‌ویژه شخصیت‌های دینی است. چه بسا خود همین کودکان و نوجوانان با خواندن آثار دینی خوب، علاقه‌مند به نوشتن کتاب کودک می‌شوند. کتاب می‌تواند به بهترین شکل موجب شود تا کودک راه زندگی خودش را پیدا کند؛ البته باید در انتخاب کتاب برای کودک، هوشمندانه عمل کرد و بیش از اندازه، کتاب نویسندگان خارجی را در اختیار او قرار نداد.
هرچند آشناشدن کودک ایرانی با کودکان واقعی و تخیلی دیگر کشورهای دنیا جذاب و ضروری است؛ اما از این‌نکته نباید غافل شد که وقتی اکثر کارهای ادبی در دسترس اغلب کودکان، خارجی هستند، خواهی‌ یا نخواهی نسل آینده کشور دارد با فرهنگ ایران بیگانه می‌شود. از همین الان برخی کودکان دوست دارند شبیه کودکان خارج از کشور باشند و اصلاً تمایلی به آشنایی با شخصیت‌های دینی ندارند. وقتی آثار دینی در برابر آثار غربی ترجمه‌شده، کم است یا از لحاظ تکنیک و تخیل، به اندازه آن‌ها نمی‌تواند برای کودک جذابیت داشته باشد، نتیجه این می‌شود که کم‌کم با دین و فرهنگ ایرانی بیگانه می‌شوند و برخی با همان سن کم، به دلیل ناآگاهی، دشمن دین می‌شوند. کودکی که غرق در فانتزی غربی شده و با تخیلات، آرزوها و فرهنگ غربی کتاب‌های ترجمه، بزرگ شده است، دیگر خودش را متعلق به وطنش نمی‌داند و می‌خواهد به همان جایی برود که از کودکی با تصویرهای جذاب آن، بزرگ شده است. پس‌زمینه ذهنی کودک و انتظارات او از والدینش تحت مطالعه این آثار، با زندگی واقعی در ایران در تضاد است. به‌همین‌دلیل به‌مرور، کودکان و نوجوانان از فرهنگ و مذهب خودشان دور شده و در نهایت شیفته فضای زندگی در غرب و مهاجرت می‌شوند.
متأسفانه برخی از والدین معتقد هم، غافل هستند که چطور برخی آثار به‌راحتی کودک آن‌ها را اسلام‌ستیز و ایران‌ستیز بار می‌آورد. حال والدینی که از همان اول خودشان، کودکان‌شان را از خواندن کارهای دینی و حماسی، منع می‌کنند، جای خود دارد.
 
آیا متخصصان حوزه کودک و نوجوان با توجه به تغییر ذائقه‌ای نسل امروز به غنی بودن محتوا آثار توجه دارند و این نکته را درنظر می‌گیرند؟
علاوه بر مشکلات معمول نشر، عدم تولید آثار پرمحتوا برای کودکان هم آسیبی جدی است. من خودم را متخصص ادبیات کودک و نوجوان نمی‌دانم و مدام اخبار ادبیات کودک را رصد نمی‌کنم که بخواهم نظر کارشناسی دقیقی بدهم؛ اما آثار موجود در بازار، حاکی از آن است که عده‌ای به تصور کوتاه‌ و راحت‌ بودن داستان کودک و بدون هیچ اطلاعی از روانشناسی کودک، آثار بسیار ضعیف نوشته و گاه با اقتباسی ضعیف از آثار غیرایرانی، دست به نگارش کار کودک می‌زنند. از طرفی برخی از نویسندگان و ناشران ناآشنا تنها در قبال چاپ‌شدن کارشان و دریافت پول، اقدام به انتشار داستان و اشعار ضعیفی برای کودکان می‌کنند و این کتاب‌ها با محتوای ناقص و گاه اشتباه، تنها به مدد تصویرگری‌های جذاب کتاب، از سوی والدین خریداری شده و موجب آموزش‌های نادرست و ناکافی، در همه امور زندگی به کودک می‌شوند.
از دگرسو آثاری با نثر و محتوای ضعیف و ارائه غیرهنری، هم کودک، و هم والدین را نسبت به خرید کارهای حتی خوب نویسندگان ایرانی، دلسرد کرده و روزبه‌روز تولید آثار خارجی برای کودکان رونق بیشتری می‌گیرد. برخی از ناشران هم به‌دلیل عدم سرمایه‌گذاری کافی روی معرفی آثار داخلی و تبلیغات ناکافی برای تولیدات نویسندگان ایرانی در جامعه، به دلیل بازار خوب آثار خارجی، نبودن قانون کپی‌رایت، نداشتن حق‌التالیف نویسنده، آماده‌ بودن تصویرسازی و... تنها هزینه مترجم را متقبل می‌شوند و با چاپ یک کتاب پر زرق و برق خارجی، سودشان را می‌کنند.
 
تفاوت سبک کاری نویسندگان امروز کودک و نوجوان با نویسندگان قدیمی چیست؟
با مطرح‌شدن بحث فلسفه برای کودکان، چندین سال است که نویسندگان کودک کم‌کم دارند سبک کاری‌شان را تغییر می‌دهند. آنان به جای این که کودک را از خطراتی که در جهان در انتظار اوست، بترسانند و بگذارند بزرگ‌ترها کارهای بچه‌‌ها را انجام دهند، در آثارشان، کودک را تشویق می‌کنند تا خودش مشکلاتش را تجزیه و تحلیل کند و با اندیشه‌اش، راه‌حلی برای رسیدن به خواسته‌هایش پیدا کند.
با توجه به سبک زندگی مدرن امروزی و کودکانی که به تنهایی بزرگ می‌شوند، بحث فلسفه برای کودک، بسیار کارآمد است. هر چقدر کودک، خواهر و برادر کمتری داشته باشد و از طرفی دیگر حضور پدر و مادرش در خانه کم باشد، وقت او بیشتر با تخیلات فانتزی و بازی‌های دنیای مجازی پر می‌شود.
نویسنده‌ها باید بیشتر به قهرمان‌های واقعی و افسانه‌ای ایرانی و اسلامی بپردازند. باید با زنده‌کردن حکایت‌ها و قصه‌های قدیمی در قالبی نو، بیشتر به ادبیات بومی پرداخته شود. تا کی باید کودک ایرانی داستان شنل‌قرمزی، سیندرلا، آلیس در سرزمین عجایب و آثاری این چنینی را بخواند و با فرهنگ و پیام پنهان و نهفته آن آثار، اخت شود و اصلاً شناختی از شخصیت‌های دینی و وطنی نداشته باشد!
 
آیا فضای مجازی توانسته جای کتاب را بگیرد؟
اقیانوس وسیع و کم‌عمق فضای مجازی هرگز نمی‌تواند کودکان را از رفتن به سر چاه‌عمیق کتاب، بازدارد. کودکان، تشنه دانستن هستند و این امر میسر نمی‌شود مگر با خیمه‌زدن بر سر چاه آب زلال و گوارای کتاب.
هر نسل، مسئول تربیت و فرهنگ‌سازی برای نسل بعدی است. هر نسل باید مکاتب الهی و مباحث انسانی را که از نسل‌های گذشته به‌دست آن‌ها رسیده است؛ حفظ کند و به نسل‌های آینده برساند. کودکی که فقط در میان دنیای تخیلی و فانتزی اکثر داستان‌های غربی بزرگ می‌شود، چطور با مشکلات زندگی واقعی‌اش کنار خواهد آمد؟ اگر از انتشار آثار جذاب، پر محتوا و هماهنگ با سبک زندگی ایرانی اسلامی غافل شویم، در آینده‌ نه‌چندان دور کودکان، نوجوانان و جوانان ما با مطالعه بیش از حد آثار خارجی، هیچ‌تمایلی به مطالعه آثار ایرانی و حتی زندگی در ایران نخواهند داشت. حال فکرش را بکنید فرزندان آینده این بچه‌ها چقدر با مباحث و فرهنگ کشورشان ناآشنا خواهند بود.
 
یک نویسنده کودک و نوجوان چگونه می‌تواند آثاری قوی و جذاب خلق کند؟
نویسندگان هم باید کودک درون‌شان همیشه زنده باشد و همراه با کودکان نسل جدید، کودکی کنند و به علایق آنان پی ببرند تا بتوانند با زبان خود آن‌ها و از دید بچه‌های امروزی داستان بنویسند. ناشران و مبلغان کتاب هم در رسانه‌های مکتوب و تصویری موظف هستند کودکان را بیشتر به مطالعه کتاب، تشویق کنند. درست است قیمت کاغذ و هزینه تولید کتاب بالا رفته، اما این‌ امر دلیل منطقی برای حذف کتاب از سبد فرهنگی خانوار نیست. برخی والدین به افزایش قیمت غذای گاه ناسالم جسم کودک‌شان، آن‌قدر اعتراض نمی‌کنند که از گرانی کتاب و غذای روح و روان کودک ناله می‌کنند. قیمت یک بسته شکلات، تنقلات یا ساندویچ کودک گاه بیشتر از قیمت یک‌کتاب برای اوست. کودکان برای کشف دنیا، مهارت‌آموزی، یادگیری و... احتیاج به مطالعه و بازی‌های فکری مکتوب دارند. شاید نخوردن و نپوشیدن آن‌قدرها تاثیر منفی در آینده کودک نداشته باشد؛ اما نخواندن حتماً تا ابد در زندگی اجتماعی و فرهنگی و همچنین دیگر ابعاد زندگی کودک، تاثیر مخربی خواهد داشت.
بهانه گرانی کتاب و نداشتن فرصت مطالعه در اغلب موارد حتی برای بزرگ‌ترها هم واهی است. همه به راحتی هزینه‌های بسیاری را برای امور غیرضروری زندگی متقبل می‌شوند؛ اما به کتاب که می‌رسند می‌گویند گران است و قیدش را می‌زنند؛ اما گاه با رفتن به کافی‌شاپ و خوردن یک قهوه و کشیدن یک نخ سیگار، جلوی دیگران ژست روشنفکری به خود می‌گیرند و در عرض چند دقیقه، پول خرید دو کتاب را به هوا دود می‌کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها