عبدالحمید قدیریان چهره هنر انقلاب سال 1401 عنوان کرد: هنرمند انقلاب میتواند برای تحکیم و تبیین مسیر پیش رو وارد نگاه فرهنگی و ایدئولوژیک شود و در راستای رشد ایمانیات جامعه تلاش کند. معتقدم باید پایههای معرفتی انقلاب را تقویت کنیم. باید مفاهیم و معرفتهای قرآنی جهت تبیین انقلاب را شناسایی و بعد از تحقیق و بررسی آن مفاهیم را به فرم تبدیل کنیم و آن را به عنوان هنر انقلاب عرضه کنیم.
کدام بعد شخصیتی شهید آوینی او را برای شما خاص میکرد و تحت تاثیر قرار میداد؟
عنصری که در مواجهه با آثار شهید آوینی از آن لذت میبرم، حس محضریتی است که در آثار او وجود دارد. وقتی به آثار او، مخصوصا فیلمهای روایت فتح نگاه میکنیم، میبینیم آن حس محضریتی که در آن دوران در جبههها وجود داشت را توانسته کاملا به مخاطب القا کند، کسانی که آن سالها در جبههها بودند این حس را درک کردهاند که گویی دست رزمندگان به خدا میرسید. خدا نزدیک بود و کاملا محضریت خدا را در لحظه لحظههای فضای جبهه میشد احساس کرد. من این حقیقتگرایی که در آثار آوینی وجود دارد را دوست دارم و این حس را تنها در آثار آوینی میتوان دید و تقریبا در هیچکدام از آثار سینمایی دیده نمیشود. عموما هنرمندان ما از جنگ برداشتی شخصی و بدور از حقیقت را به تصویر کشیدهاند ولی آقا مرتضی در آثار دفاع مقدس خود آن حقیقتی که جاری بود را به تصویر کشید و سعی میکرد اگر رزمندگان و جنگ را نشان میدهد در فضای محضریت اهل بیت ع به تصویر کشد. فضایی که شهید آوینی از جبههها به تصویر میکشید اینگونه بود که قبل از آنکه مخاطب درد جنگ را حس کند، او را دعوت به سفری معنوی میکرد و سعی میکرد در این آثار گمشده خود را هم پیدا کند، زیرا فرهنگ درک محضریت اهل بیت ع گمشده فرهنگی همه ما شیعیان است که او به بهانه جنگ تحمیلی آن را به تصویر کشید و این آثار بسیار شیرین و قابل تعمق هست و همه زیباییها را میتوان در آن دید.
شما هنر انقلاب را در حال حاضر در چه مرحله میبینید؟ صعود، رکود یا نزول
بستگی دارد تعریف شما از هنر انقلاب چه باشد و گستره تعریف شما چه چیزهایی را شامل شود. مثلا، الان در بُعد رفتارهای سیاسی و برون مرزی، مخصوصا در کشورهای گروه مقاومت، کارهای خوبی در حال انجام است زیرا فضای کشورهای گروه مقاومت چیزی شبیه حال و هوای دوران دفاع مقدس خود ماست، برای همین آثاری که به دست هنرمندان خودمان و هنرمندان دیگر کشورها تولید میشود در امتداد هنر انقلاب میتواند محسوب شود.
از آنجایی که انقلاب در حال پوستاندازی است؛ اگر این پوستاندازی تحقق یابد، هنر انقلاب ارتقا پیدا میکند و به خودآگاهی میرسد. ولی الان هنر انقلاب در حد انقلاب نیست. انقلاب ما شان و اهدافش بسیار والاتر از فضای هنر انقلاب است و هنر انقلاب باید خودش را پیدا کند و وارد خودآگاهی شود که انشالله وقتش میرسد و این اتفاق میفتد. نه اینکه بخواهم بگویم هنر انقلاب، بعد آوینی مسیر خود را گم کرده است، بلکه این سیر تکاملی انقلاب است.
جنگ تحمیلی یکی از دورانهای معنوی انقلاب بود که جوانان ما تجربه کردند. خداوند به بهانه دفاع مقدس کلاس معرفتی ایجاد کرد، به گونهای که بسیاری از جوانان در سن پایین به درجات بالای معنویت که آرزوی بزرگان دین بود، رسیدند. ولی ما فضایی به آن زیبایی را به محض اتمام دفاع مقدس و فوت امام ره، همه آن تجربیات زیبا را کنار گذاشتیم و به اسم سازندگی، وارد فضای تجملگرایی شدیم. یعنی دقیقا نقطه مقابل فضایی که خداوند سالها برایمان ایجاد کرده بود و در آن فضا ما را رشد داده بود. سردار سلیمانی یکی از شاگردان آن فضای مقدس بود، که ما امروزه او را نه تنها یک مبارز نظامی بلکه او را یک عابد میدانیم و دیدیم که نور او چگونه با شهادتش دل همه آحاد جامعه را لرزاند و آن تشییع با شکوه ایجاد شد. متاسفانه سیاستمداران ما ناخودآگاه و یا عامدانه آن فضای نورانی را کنار زدند و وارد تجملگرایی شدند.
هنر انقلاب، ذات مستقل ندارد و وابسته به انقلاب است وقتی انقلاب از مسیر خود اینگونه منحرف میشود، طبیعی است که هنر انقلاب دچار سردرگمی شود. نباید هنر انقلاب را به صورت مستقل بررسی کنیم بلکه باید در کنار تحولات انقلاب آن را تحلیل کرد. مثلا بعد از آنکه بحث مدافعان حرم و یا حریم پیش میآمد، دیدیم که هنر انقلاب جان دوباره گرفت. زیرا انقلاب در مسیری قرار گرفت که منطبق با اهدافش بود. هر گاه انقلاب مسیر خود را درست طی کند هنر مربوط به آن میتواند تولید شود. هنرمند تولیدکننده تفکر نیست بلکه هنرمند باید بعد از تولید تفکر و ایجاد فضا تولید اثر کند و مفهوم را به فرم تبدل کند.
چگونه میتوان هنر انقلاب را ارتقا داد؟
انقلاب باید در مسیر اصلیش به حرکت بیفتد تا هنر انقلاب نیز پیشرفت کند ولی میشود رفتارهای بنیادینی شروع کرد. مثلا هنرمند انقلاب میتواند برای تحکیم و تبیین مسیر پیش رو وارد نگاه فرهنگی و ایدئولوژیک شود و در راستای رشد ایمانیات جامعه تلاش کند. معتقدم باید پایههای معرفتی انقلاب را تقویت کنیم. باید مفاهیم و معرفتهای قرآنی جهت تبیین انقلاب را شناسایی و بعد از تحقیق و بررسی آن مفاهیم را به فرم تبدیل کنیم و آن را به عنوان هنر انقلاب عرضه کنیم. فضایی که حضرت آقا با بیان اجازه «آتش به اختیار» فرا روی هنرمندان و دلسوزان باز کردند این امکان را میدهد که دلسوزان وارد میدان شوند و از هر زاویهای که میتوانند انقلاب را یاری کردند و از این امانت الهی حمایت کنند.
با تقویت پایههای ایمانی و معرفتی، انقلاب را میتوان از انحرافات احتمالی مصون کرد. یکی از نگرانیهای شخصی من این است که نکند خدایی ناکرده رزمندگان سلحشور ما از فضا و منظری که در دفاع مقدس رواج داشت فاصله بگیرند. حتما شنیدهاید که زمانی بود که به ما سیم خاردار هم نمیدادند. خودتان را به جای رزمندهای بگذارید که حتی به او سیم خاردار هم نمیدهند، خب این رزمنده با دست خالی در میدان جنگ چه باید میکرد؟ دیدیم که جوانان ما وارد جنگ شدند و شهدای زیادی دادیم ولی همچنان شور و اشتیاق در جبههها رواج داشت. میرفتند و پا پس نمیکشیدند، چرا که توکل به خدا داشتند. تکیه رزمندگان به ابزارهای جنگی نبود بلکه تکیه به نصرت الهی داشتند و شاد بودند از اینکه با اراده الهی همراهی میکنند و همنشین با نور اهل بیت ع هستند. ولی در حال حاضر ما در دورهای زندگی میکنیم که همان رزمندگانی که سیم خاردار نداشتند موشک نقطهزن و پهپاد دارند، امکاناتی که ارتش آمریکا در مقابلشان ابراز عاجز میکند و این باعث نگرانی من است و از خود میپرسم، نکند با امکاناتی که خدا برای آنها ایجاد کرده و باعث تعجب دشمنان شده است، خدایی ناکرده تکبر بجای توکل در دلهایشان شکل گیرد؟
رزمندهای که بخاطر فضای تربیتی که خداوند ایجاد کرده بود و با کمبود امکانات مجبور بود رابطهاش با خدا را پررنگ کند و محضریت خدا را بیشتر احساس کند و توکل به خدا را در دلش زیاد کند، امروزه با این همه امکانات تکیهاش به کجاست؟ نکند خدای ناکرده تکیهاش به خدا کم شود و به موشک و پهپاد تکیه دهد! که این خطری جدی است. یکی از وظایف هنرمند انقلاب این است که به این نقاط فرهنگی بیندیشد و تولید اثر کند. باید با آثارش یادآور شود که ما هرچه داریم از توکل به خدا و درک محضریت اهل بیت ع داریم. برای همین باید پایههای معرفتی و ایمانی را تقویت کرد.»
معرفی شما به عنوان چهره هنر انقلاب در دوره قبل چه تاثیری در روند و مسیر شما داشته؟
برای من تاثیر چندانی نداشت زیرا قبل آن فعالیت خوبی داشتم و بعد آن نیز به فعالیت ادامه دادم، این تکریمی که مدیران کردند در اصل تکریم از هنر انقلاب بود و این خود بسیار ارزشمند است. این عنوان برایم امتیاز خاصی نداشت فقط تفاوت آن در این بود که تعداد مصاحبههایم بیشتر شد.
من چند سالی هست که به سوی هدف مشخصی در حرکتم، اگر به فعالیتهای چند سال گذشته من نگاه کنید؛ منظورم سه نمایشگاه «آسمان حسین» «همپای نور» و «نورهدی نور حسین است و بس» است؛ یک سیر منطقی در امتداد هم را میتوانید مشاهده کنید و این بدین معناست که هدفی تبیین شده برای خود دارم زیرا به عهد خود با خدا، پایبند بودم و هستم و انشاالله خواهم بود.
شما جایزه چهره هنر انقلاب را صرفا یک جایزه نمادین میدانید یا آن را در پیشبرد هدف انقلاب موثر میدانید؟
اینطور جوایز و معرفیها رفتارهایی مدیریتی است که مدیران در جهت تکریم انجام میدهند. جشنوارههایی مثل فجر و هنر انقلاب و ... در این جهت است و بسیار زیباست؛ اما مکمل این رفتارها میتواند بهره گرفتن از تجربیات منتخبین باشد شاید اینگونه بیشتر نفع برای انقلاب داشته باشد.
سال گذشته در مراسم افتتاحیه هفته هنر انقلاب بر سر مزار شهید آوینی گفتم: بال حسینیت ما در دوران دفاع مقدس بسیار قدرت پیدا کرد و از آن بسیار استفاده کردیم ولی بال مهدویت ما گم شده و راجب آن حرف نمیزنیم. بیاییم قبل از شروع فتنهها بحث مهدویت را پررنگ کنیم.
طبق تجربه اگر هنر انقلاب وارد فضای مهدویت نشود جامعه به سردرگمی میرسد، زیرا هدف ندارد. وقتی به این فضا بها ندهیم جامعه هدف ندارد و وقتی هدف نداشته باشد روحها دچار پراکندگی میشوند و دیگر همساز و همراه نیستند. ناامیدی رشد میکند، زیرا افراد غایتی ندارند. آنروز گفتم، بیاییم امسال در هنر انقلاب به این موضوع بپردازیم تا نور مهدویت ما را از اتفاقات پیش رو مصون دارد. متأسفانه دیدیم که سال گذشته به بهانهای بسیار ساده جامعه به هم ریخت، چرا پایههای فرهنگی جامعه باید انقدر سست باشد؟
ما در کار فرهنگ کم کاری کردیم و به هدف و غایت و ایمانیات جامعه نپرداختیم. این که جامعه باید به رفاه و خودکفایی برسد هدف نیست، حداقل، هدفی غایی انقلاب نیست. هدف باید در شان انقلاب باشد، همان منظری که امام ره از آن سخن میگفت.
اگر بخواهید یکی از آثارتان را به عنوان بهترین اثر به شهید آوینی هدیه بدهید کدام اثر را انتخاب میکنید؟
من تابلوی «بهشت زهرا» را به او هدیه میدهم، تابلویی که شهید آوینی در کتابش یادداشتی درباره آن نوشته است. تابلوی «بهشت زهرا» اثری است که بسیار دوستش دارم. من آن صحنهای که در تابلو به تصویر کشیدم را بر مزار شهید بهشتی دیدم، این که خداوند اذن دیدن میدهد بسیار لذتبخش است. بله، هم من از این تابلو لذت میبرم و هم شهید آوینی که درباره آن متنی نوشته است، چون مورد علاقه هر دوی ماست به آن شهید بزرگوار هدیه میکنم.
در پایان اگر بخواهید به عنوان هنرمند انقلابی که در مکتب آوینی کار میکند یک کتاب پیشنهاد دهید، چه کتابی است؟
همان کتاب معروف و مهجور، «قرآن».
مشکل این است که ما با قرآن همراه نیستیم؛ منظورم خواندن آن نیست بلکه تدبر، تفکر و تعمق در آن است. ما با مفاهیم قرآنی آشنا نیستیم. اگر هنرمندان با این مفاهیم آشنا شوند تازه میفهمند که انقلاب یعنی چه؟ در قرآن راجب انقلاب صحبت شده، چرا ما نمیدانیم؟ راجب مراحل پیش روی انقلاب صحبت شده، چرا ما نمیدانیم؟ راجب آینده انقلاب صحبت شده، چرا ما نمیدانیم؟ چون نمیدانیم، کورمال کورمال پیش میرویم. انشالله خداوند توفیق دهد و قرآن به ما زیباییهایش را نشان دهد و راه پیش رو را روشن کند.
نظر شما