زبان فارسی مهمترین مؤلفه هویت ملی ماست، برای آنکه متعلق به همه ملت ایران است. من زبان مادریام فارسی نیست، اما زبان فارسی برای من و امثال من زندگی آفریده است.
در ایران فرهنگی، بیشتر زبانها از خانواده زبانهای ایرانی هستند و زبانهایی هم که ریشه ایرانی ندارند آنقدر دیر و دور با ایران و زبان فارسی زیسته و آمیختهاند که فرض محالی است اگر بخواهیم بین آنها و زبان فارسی دشمنی و جدایی بیندازیم. دستکم هزار و اندی سال است که زبان فارسی نقش پیونددهندگی و ایجاد ارتباط عمیق بین ایرانیان را عهدهدار است.
زبان فارسی برای بسیاری از ایرانیان زبان مادری، برای بسیاری دیگر زبان رسمی، ملی و دیوانی و بهویژه در روزگارانی، برای بخشهای وسیعی از جهان، زبان فرهنگ و ادب و زبانی دانشورانه و تولید علم و دانش بوده است. گرچه نقش اخیر امروزه کمرنگ شده ولی چشمانداز ما به سوی افقهای آینده باید معطوف به بازیابی این نقش اثرگذار باشد.
زبان فارسی نقش ارزشمند و گرانبهای دیگری هم داشته و اکنون هم دارد و آن پیونددهنگی و ایفای نقش در جایگاه مؤلفه هویت ملی و تاریخی ایرانیان است که در دو بخش قابل توصیف است: یک. پیوند تاریخی: ایرانیان از هزار و اندی سال پیش تا کنون از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب پیوند عاطفی، فرهنگی و ملی خود را با هم از طریق زبان فارسی حفظ کردهاند.
از بیش از حدود هزار سال پیش فردوسی شاهنامه را سروده است و تا به امروز همه ملت ایران از این رهگذر با تاریخ چندهزارساله خود که در شاهنامه جمع شده است ارتباط جمعی برقرار کرده و شاهنامه خاطره و هویت جمعی ملت ایران شده است.
تاریخ مشترک ما از سیستان تا آذربایجان و از فارس تا همدان و از مازندران تا خلیج فارس با این زبان حفظ شده و به ما رسیده است. یعنی این زبان توانسته است در طول زمان هم خود را حفظ کند و هم پیوند ملت را استوار و مستحکم نگاه دارد. دو. پیوند امروز: میگوییم زبان فارسی مهمترین مؤلفه هویت ملی است. چرا؟ برای آنکه این زبان پیوند ایرانیان را در جایجای ایران و جهان و در مجامع و محافل از دانشگاه، پادگان، مدرسه، حوزه تا دیگر مجامع که نمایندگان و گویشوران همه زبانهای ایرانی در آن حضور دارند تضمین کرده و زمینه ارتباط فرهنگی و بی زجر و زحمت آنها را فراهم آورده است. برای آنکه هویت مشترک و سرمایه مشترکی ایجاد کرده است.
قطران، خاقانی، نظامی و شهریار از سویی و در دیگر سو حافظ، سعدی، خواجو و باباطاهر و در خراسان فردوسی، عطار، مولانا، سنایی، بیهقی و... و صدها و هزاران سخنور و شاعر پارسیگو هستند که متعلق به مجموعهی ایران فرهنگیاند؛ یعنی ملت ایران آنها را متعلق به خود میدانند.افزون بر اینها زبان فارسی زبان دوم جهان اسلام و محمل تولید بسیاری از محتواهای مرتبط با دین اسلام از تفسیر و فلسفه و فقه و حدیث است و نیز زبانی است که اسلام با آن تا شبهقاره هند و شرق آسیا و تا شمال چین رفته است و مردمان بسیاری اسلام را با این زبان شناختهاند.
سخن پایانی آنکه ایران فرهنگی شامل مؤلفههای به هم پیوستهای از جغرافیا، تاریخ، دین، زبان، آداب و رسوم و... است که همه ایرانیان و دوستداران زبان فارسی را گرد هم آورده است. نقش و سهم زبان فارسی و فردوسی بزرگ در این درآمیختگی و ترسیم رنگینکمانی زیبا به نام ایران بنیادی و شایستهٔ پاسداشت است.
نظر شما