پناهگاهی برای آرامش، برای کشف چیزهای جدید و برای لمسکردن زندگی.
قصهها و داستانها از گذشتههای دور همواره در رشد زندگی فردی و اجتماعی کودکان بسیار مؤثر بودهاند؛ چه داستانهایی که از همان آغاز زندگی بشر بر لوحهای سخت و سنگی نگاشته شدهاند و چه داستانهایی که هیچگاه به رشته تحریر در نیامدهاند و فقط سینه به سینه به صورت شفاهی توسط مادران، دایهها و معلمان برای بچهها خوانده شده و با تاروپود جانشان آمیخته است. کودکان در فضای داستانها موقعیتهایی را تجربه میکنند که معادل آنها در دنیای واقعی وجود دارد و کودک از طریق زیست در این موقعیت شبیهسازیشده، نحوه برخورد درست را همپای شخصیتهای داستانی یاد میگیرد و از آنها میآموزد. کودکان در داستانها زندگی را زندگی میکنند.
اندیشمندان و متخصصان حوزه کودک بر این باورند که قصهگویی یکی از بهترین روشها برای آموزش ارزشهای اجتماعی و اخلاقی به کودکان است. بچهها با گوشکردن به قصهها وارد دنیای زیبای داستان میشوند و با همذاتپنداری با شخصیتهای داستانی، خوبدیدن، خوبشنیدن و جستوجو کردن را یاد میگیرند. هرچه کودک قدم به قدم با دنیای قصهها جلو میآید، ذهن او شروع به خیالپردازی و شخصیتسازی میکند و با قرار دادن خودش در نقش اصلی داستان یا هر نقش دیگری که در داستان برایش دلپذیر است به جای آن شخصیت فکر میکند، تصمیم میگیرد، خوشحال یا ناراحت میشود.
قصههای «فابل» که شخصیتها همه حیوانات هستند، مجال بسیار خوبی برای پرورش قدرت تخیل کودکان است. طرح بسیاری از مفاهیم اخلاقی و تربیتی با همین داستانها برای کودک امکانپذیر است؛ چرا که جذابیت این داستانها در تمرکز کودکان مؤثر بوده و علاوهبر آن کودک، دنیایی را تجربه میکند که برای او تازگی دارد. کودک به دنبال کشف ناشناختههاست و همین ویژگی روانشناسی کودکان یکی از عوامل تأثیر داستانها و قصهها بر آنهاست.
قهرمانهای داستانها و قصهها، الگوهای کودکان میشوند؛ قهرمانهایی که همه ما در دوران کودکی با آنها بزرگ شدیم و با آنها زندگیهای دیگری را در جهانهای دیگری تجربه کردیم. هر داستان، جهانی است که کودک به آن پا میگذارد. دنیایی از ناشناختهها که کودک قدمقدم آن را میپیماید. در داستان «شنل قرمزی» که بیشک همه ما آن را خواندهایم، کودک پا به جنگلی انبوه میگذارد که نماد عبور از مراحل سخت زندگی است.
هر داستانی دنیایی دارد و در حقیقت کودک در این دنیاهای گوناگون، زندگیها را تجربه میکند: تجربهای غیرمستقیم و به دور از مخاطرات دنیای واقعی. کودک بسیاری از مسائل اخلاقی و نحوه برخورد با مشکلات زندگی را در جدال قهرمانهای داستان با حوادث و کشمکشها و همگام با وقایع داستان میآموزد. کودکی که با داستانها رشد میکند، گویی بارها و بارها زندگی را زیسته و فراز و نشیب آن را با تمام وجود لمس کرده است. چنین کودکی برای زندگی واقعی و قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف، در مقایسه با کودکان همسن خود از تجربه ناخودآگاه بیشتری برخوردار است و در مواجهه با موقعیتهای مختلفی که در زندگی واقعی با آن مواجه میشود تصمیمهای درستتری خواهد گرفت.
همچنین بهرهگیری از داستانهای منظوم با توجه به تأثیر موسیقی در یادگیری میتواند بستر مناسبی را برای جذب کودک و تمرکز وی برای یادگیری بهتر فراهم کند. داستانهایی که هر چند بیشتر با هدف آموزش مسائل اخلاقی و انسانی، به رشته نظم درآمدهاند، توانستهاند در هر دوره جای خودشان را در بین کودکان باز کرده و به رشد فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی آنها کمک شایانی برسانند.
نظر شما