سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - حمیدرضا حافظی: ادوارد سعید، روشنفکر فلسطینی کسی است که برای احقاق حقوق مردم کشورش وارد مبارزههای اندیشهای و کلامی متعددی شد که آن را بخشی از رسالت روشنفکری خود میدانست.
حمید عضدانلو در پیشگفتار کتاب «نقش روشنفکر» که در سال ۱۳۷۷ ترجمه شده نیز، وجوه جدیدی از شخصیت روشنفکر سعید را معرفی میکند. از دیدگاه او، سعید یکی از جنجالیترین روشنفکران معاصر بود که بحثهای زیادی داشت و اندیشههای مختلفی را برانگیخت. شهامت، استقلال فکری در تحقیق و همدردی نسبت به افراد تحت فشار از جمله ویژگیهای بارز شخصیتی ادوارد سعید بود.
سعید از پس عینکهای متفاوتی به مسئله روشنفکری میپرداخت که ارتباطی منطقی میان این دیدگاهها وجود دارد. پرسشهایی که سعید مطرح میکرد به پرسشهای دشوار معروف بودند یعنی پرسشهایی که پاسخ قطعی و جهانشمول برایشان وجود نداشت. روشنفکر کیست؟ روشنفکر واقعی کدام است؟ روشنفکر چه نقشی باید ایفا کند؟ روشنفکر چه رابطهای باید با ساختار قدرت و جامعه داشته باشد؟ آیا باید روشنفکران را جدی گرفت؟ آیا روشنفکران به حقیقتی پی بردهاند که عموم مردم از آن غافلاند؟ سعید برای پاسخگویی به این پرسشها به متفکرانی مانند آنتونیو گرامشی، میشل فوکو، ژان پل سارتر و آدورنو متوسل میشد.
ادوارد سعید با بهره گرفتن از ادبیات تطبیقی به بحثهای خود قدرت بخشید و سعی کرد راه درست اندیشیدن را بیاموزد. مهمترین چیزی که سعید در وجوه شخصیتی یک روشنفکر ملامت میکرد، چیزی بود که باعث میشد روشنفکر از پرداختن به مشکلات، طفره برود. سعید علاقه زیادی داشت به اینکه به مسائل عینی اجتماعی بپردازد. او از روشنفکران انتظار داشت اخلاقی جهانشمول و تا حدودی مذهبی را رعایت کنند. سعید سعی میکرد نقش جهانشمولی را بر دوش روشنفکر بگذارد به نحوی که روشنفکر به فراسوی مرزهای خود برود.
آنطور که در کتابی مانند نقش روشنفکر آمده است، اندیشه سعید به شدت تحت تاثیر میشل فوکو قرار داشته است با اینکه در تعریف روشنفکر، سعید و فوکو اختلافات فراوانی داشتند. سعید در شرقشناسی باب دیگری میگشاید و سعی میکند به مسئله گفتمان بپردازد. همانطور که فوکو گفته بود شرقشناسی درک نخواهد شد مگر اینکه به صورت گفتمان درآید. سعید و فوکو هر دو گفتمان را در پیوند با قدرت تعریف میکردند.
شاید بیشترین آزار را سعید نه از آنان که خانهاش را ویران کردند بلکه از آن دسته از روشنفکران دید که کنار گود نشستند و به امور مربوط به منافع و مصالح عمومی واکنشی نشان ندادند. سعید باور داشت روشنفکر باید به اصول اخلاقی و قضاوت اخلاقی مسلح باشد. سعید جزو معدود کسانی بود که جسارت داشت بگوید قرارداد صلح با اسرائیل، در واقع حاکمیت اسرائیل بر فلسطین را تثبیت میکند؛ ادعایی که ثابت شد و کسی نتوانست برای جلوگیری از سلطه اسرائیل کاری انجام دهد.
سعید گفته بود: «روشنفکری که مدعی است فقط برای خود، یا برای آموزش محض، و یا فقط به خاطر علم مجرد مینویسد، نه میشود و نه باید به او باور داشت… اگر نمیخواهید موجودی سیاسی باشید نه بنویسید و نه سخنرانی کنید». سعید باور داشت روشنفکر باید مدام جهانبینی خود را اصلاح و ترمیم کند.
ادوارد سعید تمایز مشهودی میان روشنفکر آماتور و روشنفکر حرفهای قائل بود. از این جهت که درگیری و تعهد عاشقانه، خطرپذیری، افشا، پایبندی به اصول، آسیبپذیری در مناظرهها و درگیری با اهداف دنیوی تنها از روشنفکر آماتور برمیآید چون از بسیاری از زنجیرها آزاد است. اما روشنفکر حرفهای به دلیل پیمانی که با تشکیلات و مقامهای رسمی دارد از عهده هیچ کار برنمیآید. به زبانی سادهتر، سعید عقیده داشت، روشنفکر حرفهای فاقد استقلال فکری است و چیزی را مینویسد که اربابانش از او بخواهند.
بیگانهستیزی زبانی و ایجاد گفتمان مقاومت
رضا محمدی در مقالهای درباره واکاوی مفهوم مقاومت از دیدگاه ادوارد سعید، مسئله عنصر زبانی را مطرح میکند و به آن دسته از دیدگاههای سعید میپردازد که حتی مفهوم شرق را نیز، سازهای برای ایجاد سیطره غرب بر شرق میداند. سعید بر این باور بود که شکلگیری مفهوم شرق به مثابه عضو فرودین تقابلهای نیچهای، نتیجه و فرآیند بازیهای زبانیای است که غرب برای سیطره مادی و معنوی خود بر علیه شرق به راه انداخته است. در همین راستا نیز برای مقابله با این فرآیندهای زبانی، گفتمان مقاومت شکل گرفته است.
بر اساس آنچه در این مقاله آمده است، گفتمان مقاومت در صدد آن است که گروه تحت ظلم و فرودین که در لایههای پایین قرار دارد، بتواند خودش را به فرادین یا لایههای بالایی سیاست برساند. همانطور که اسلام در مقابل امپریالیسم صف آرایی میکند، مقاومت نیز در مقابل ظلم دستههای بالاتر ساکت نمینشیند و لحظهای از نفی قدرت استعماری، دست برنمیدارد.
ادوارد سعید صراحتاً نظرات خود را بیان میکرد و میگفت: رنج شدید و تراژدی عظیمی یهودیان برای ما رقم زدند، ما را از سرزمینمان بیرون کردند، آن را اشغال کردند، با ما به عنوان شهروند درجه سوم رفتار کردند، مردم ما را کشتند و ما را به کمپها محدود کردند و با اینحال گفتند ما شما را درک میکنیم. هیچکس ما را درک نمیکند.
سعید در مستندی که با نام «در جستوجوی فلسطین» درباره فلسطین ساخت به خاطرات پدر و مادرش در ناصریه اشاره کرد و بخت شومی که باعث شد دیگر هیچ وقت آنجا برنگردند. او در این مستند میگوید انگار این سرنوشت فلسطینیهاست که از جایی سردر میآورند که از آنجا شروع نکردهاند. انگار فلسطینیها باید از جاهای دور و خارج از انتظار سر درآورند. او در این مستند به بمباران قدس توسط یهودیها در سال ۱۹۴۶ اشاره میکند که هتل کینگ دیوید را نابود کردند. سعید میگوید به خوبی وحشتی که افتاده بود و آمادهباش سربازان انگلیسی را به یاد دارد. او دسامبر ۱۹۴۷ را نیز به خاطر دارد به این دلیل که خانهشان را در این روز از دست دادند.
سعید در این مستند میگوید رابطه من با فلسطین همیشه فکری، فرهنگی و معنوی بوده است. او میگوید با اینکه فلسطین را از دست دادهام، کنار آمده بودم اما همچنان در مقابلش تعهد اخلاقی احساس میکردم چون به عقیده من این وضعیت بسیار ناعادلانه بود و ناعادلانهتر این بود که این بیعدالتی در حق ما هیچ وقت به رسمیت شناخته نشد. سعید میگوید اینها همگی بخشی از تاریخ ماست و اسرائیل چه خوشش بیاید چه نه، اینها باقی خواهند ماند.
آنچه از نگاه تیزبین ادوارد سعید مخفی نماند، واهمه جامعه جهانی برای مقابله با اسرائیل بود. همچنین آنچه در مورد مسئله فلسطین از دیدگاه منتقدان دور نمانده نیز، شانه خالی کردن آمریکا از پایبندی به راهبردهای دموکراتیک در فلسطین است. با توجه به داعیه این دولت برای دموکراسی به نظر میرسد دست دست کردن در حل مناقشهها و جلوگیری از فجایع انسانی در فلسطین، خطای بزرگی است که آمریکا، دانسته دارد مرتکب آن میشود. ادوارد سعید نیز این نقد جدی را به آمریکا و راهبردهایش اعلام کرده بود. او در سال ۲۰۰۳ در لسآنجلس تایمز اینطور نوشت: سالهای بسیاری است که خاورمیانه در آشوب و بدبختی به سر میبرد. یکی از مشکلات اساسی این منطقه آن است که آمریکا آنطور که باید و شاید از قدرت خود استفاده نمیکند. آنچه آمریکا از پرداختن جدی به آن خودداری میکند به سختی قابل علاج خواهد بود.
ادوارد سعید در نشست مجلس ملی فلسطین درنوامبر ۱۹۸۸ در الجزیره، به اعلام استقلال کشور فلسطین رأی مثبت داد هرچند پس از منعقد شدن پیمان اسلو از کارش کنارهگیری کرد چون میدانست با این پیمان، سلطه اسرائیل بر فلسطین حتمی میشود. او پس از سالها تبلیغ در مسیر استقلال فلسطین، و پس از سالها دست و پنجه نرم کردن با بیماری طولانی مدتش بالاخره در سپتامبر سال ۲۰۰۳ در نیویورک درگذشت.
نظر شما