سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مونا فاطمینژاد: بیستم اکتبر ۲۰۱۶ م در صبحی پاییزی، دکتر مهدی باجغلی، پزشک ایرانی ساکن در آمریکا که اصالت اصفهانی دارد، در مسیر رانندگی به سوی مطبش در شهر وودبریج ایالت ویرجینیا، بر اثر برخورد با تیر برق چنان تصادفی میکند که تیر دو نیم و ماشین مثل دستمالی مچاله میشود. اما خود راننده، مهدی باجغلی، حتی به درمان سرپایی هم نیاز ندارد و مستقیم برای طبابتِ هرروزهاش به محل کار میرود. تن این پزشک در پی تصادف آسیبی نمیبیند. اما واقعه، بهخصوص زندهماندنش، چنان تأثیری بر روان و اندیشه او میگذارد که ناگهان ذهنش به سالیان دور و به روزهایی میرود که در زادگاهش، شهر تاریخی اصفهان، میزیسته. او همان روز به نوشتن خاطراتش مصمم میشود. پس مهدی باجغلی، مردی که ویرانیهای جنگ جهانی دوم، سقوط رضاشاه پهلوی، ملیشدن صنعت نفت ایران، انقلاب ۱۳۵۷ ش و وقایع کوچک و بزرگ دیگری را دیده و درک کرده، دست به قلم میبرد و خاطراتش را در مجموعهای به نام «از اصفهان تا ویرجینیا» گرد میآورد.
اصفهان: شهر فرزند، پدر و مادر
میرزا علی، پدر مهدی باجغلی، سال آخر حکومت ظلالسلطان (۱۲۸۶ ش) در اصفهان به دنیا میآید. او بعدها به یکی از صرافهای مشهور و ثروتمند بازار اصفهان تبدیل میشود که بهدلیل داشتن سواد لقب «میرزا» به او میدهند. مادر باجغلی، بیگم آغا نیز که در سال ۱۲۹۴ ش زاده میشود، از خانوادهای بازاری و معروف بوده. حاج سید محمدرحیم، پدر بیگم آغا، صاحب گزسازی سلامتیان بوده و در بازار قلمکاریان اصفهان اشتغال داشته.
مهدی باجغلی از چنین پدر و مادری در سال هشتم پادشاهی رضاشاه، روز نهم اسفند ۱۳۱۲ ش، در خانوادهای مرفه و خانهای اعیانی در محله خواجوی اصفهان متولد میشود. به احترام جد پدریاش نام مهدی را برای او برمیگزینند. او که اولین پسر خانواده بعد از دو دختر بوده، به رسم زمانه مشخصات تولدش را پشت یک جلد قرآن ثبت میکنند. در همان خواجو نیز به دست دلاکی محلی ختنه میشود.
مهدی باجغلی در قسمتی از توصیفاتش درباره محله زادگاهش که سکونتگاه طبقه مرفه بوده و در برابر چهارباغ کهنه به آن «چهارباغ نو» هم میگفتند، اینگونه آورده است: «هر محلهای در اصفهان هویت مخصوص خود را داشت و به چیزی شهرت داشت. مردم محلۀ خواجو بهعنوان مردمی با ادب و تعارفی شناخته میشدند. داستان مشهوری دربارۀ تعارفی بودن مردم این محله رایج بود که میگفت وضع حمل زنی حامله از اهالی خواجو تا مدتی بعد از پایان دورۀ حاملگی به تأخیر افتاده بود و بالاخره او را سزارین کردند و متوجه شدند که وی دوقلو حامله بوده و علت تأخیر وضع حمل این بوده که بچهها موقع خروجشان از شکم مادر مشغول تعارف به یکدیگر شدهاند که کدام یک زودتر خارج شوند!»
عمارت تاریخیای که خانه پدری مهدی باجغلی بوده و در آن متولد شده، اکنون به این نشانی شناخته میشود: محله خواجو، خیابان چهارباغ خواجو، کوی مسجد صدر، کوی چهارسوق آجری، پلاک ۶۱. قسمت شمالی این بنا یادگاری از عصر قاجاریه است. اما بخش جنوبی آن ویژگی معماری صفویه را دارد. این خانه امروزه در فهرست سازمان میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده است.
در مسیر تحصیل تا دبیرستان سعدی اصفهان
سال ۱۳۱۸ ش، پنج سال و نیم دارد که سر از مکتبخانهای پسرانه در میآورد. آن زمان مدارس نوین در کشور و از جمله اصفهان تأسیس شده بود. اما از نظر شناسنامهای سن مهدی کم بوده و اجازه نداشته در نظام آموزش نوین تحصیل کند. حتی خواهر مهدی، نصرت، به خواسته پدرش در مکتبهای سنتی ادامهتحصیل میدهد، چون خانواده باجغلی قوانین مدارس امروزی را که یکی از آنها مسئله کشف حجاب بوده، قبول نداشت. مهدی دو سال بعد، در مدرسه «گلبهار» اصفهان، واقع در خیابان احمدآباد که بر اساس برنامههای جدید وزارت معارف اداره میشد، تحصیلات نوین را شروع میکند. او در مهر ۱۳۲۰ ش در حالی به مدرسه میرود که کمی قبل از آن رضا پهلوی، سقوط کرده بود. مسیر خانه تا مدرسه مهدی ۴۵ دقیقه بود و او هر روز با پوشیدن کت و شلوار طوسیاش در حالی به سوی «گلبهار» قدم بر میداشت که بارها نیروهای متفقین را در شهر اصفهان با کامیونهای دهچرخه نظامیشان میدید. او حتی پناهندگی لهستانیها به اصفهان را که سال ۱۹۴۲ م اتفاق میافتد، به یاد دارد.
سال ۱۳۲۷ ش در حالی برای تحصیل در معروفترین دبیرستان شهر اصفهان، یعنی «سعدی»، اقدام میکند که تابستان آن در کارگاه گزسازی داییاش مشغول به کار بوده. آن زمان اصفهان فقط دو دبیرستان دیگر داشت، یعنی «ادب» و «صارمیه» که علیرغم شهرت هرگز به پای سعدی نمیرسیدند. او همزمان با تحصیل در دبیرستان، خودش معلم خصوصی هم بوده و شاگردانی را در خانههاشان آموزش میداده. دکتر اعلم، چشمپزشک نامدار اصفهانی، یکی از آن دانشآموزان خصوصیاش محسوب میشود. تابستانها نیز در کار صرافی کمک پدر میکند. مهدی باجغلی درباره سال ۱۳۳۰ ش که دیپلمش را میگیرد و در کنکور دانشگاه تهران شرکت میکند، اینطور مینویسد: «من در زمان زمامداری مصدق در خرداد ۱۳۳۰ دیپلم گرفتم. آن ایام مصادف بود با راهپیماییهای مردمی که قبلاً نظیر آن را در این حجم ندیده بودم. شرایط اقتصادی هم به یک مرتبه تغییر کرد و دلار که پنج تومان و نیم بود، مرتب افزایش مییافت و اجناس کم و کمتر میشدند. تغییر شرایط را شخصاً با ورشکستگی کلیه کارخانجات سهامی نساجی اصفهان حس کردم.»
یک اصفهانی در دیاری دیگر
مهدی باجغلی، تحصیلاتش را سال ۱۳۳۰ در دانشکده پزشکی تهران شروع میکند و در ۱۳۳۶ ش به پایان میرساند. این در حالی بود که جز او دانشجویان اصفهانی دیگری نیز رشته پزشکی را آغاز کرده بودند. باجغلی در تمام این مدت با نفر اول کنکور آن سال، یعنی اریس اردوخانیان، دوست و همدرس میشود. او ضمن توصیفاتش از اوضاع دانشجویان و وضعیت تدریس پزشکی در آن دوران از روزهای پرالتهاب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هم میگوید؛ یعنی روزهایی که برای گذراندن تعطیلات تابستانی در اصفهان به سر میبرد و گروههای مختلفی از هواداران مصدق و تودهایها و پانایرانیستها و… در شهر جنبوجوش دارند. در سال آخر دانشکده یا انترنی بیمارستان، در زمانی که دکتر محمد قریب، مؤسس طب نوین اطفال در ایران، در بیمارستان سینا ریاست بخش کودکان را داشته، به این حوزه از پزشکی علاقهمند میشود و اینگونه مسیر آیندهاش را انتخاب میکند. این پزشک اصفهانی پس از دوران چهارماهه انترنی نیز موفق به گرفتن پذیرش دانشگاه کوینسی در ماساچوست آمریکا میشود. او برای رفتن به آن کشور ابتدا اصفهان را به سوی تهران ترک میکند تا در مقام اولین پزشک در خاندان باجغلی برای نخستین بار سوار هواپیما شود. بین سالهای ۱۹۵۷۱۹۶۲ م به دریافت فوقتخصص خون و سرطان کودکان کامیاب میشود و پس از گذراندن چندین دوره رزیدنسی یا دستیاری در بیمارستانهای آمریکا به اصفهان برمیگردد.
دو دهه طبابت در اصفهان
پس از ورود به اصفهان نیاز بود که مدتی را در سپاه بهداشت و در واقع در روستاهای محروم خدمت کند. او پس از گذراندن این دوره، از سال ۱۳۴۴ ش به طور رسمی در دانشکده پزشکی اصفهان، در جایگاه متخصص کودکان، کار خود را شروع میکند. سال قبل از آن نیز با زری، دختر دایی خود که در علوم تربیتی دانشگاه اصفهان پذیرفته میشود و همواره به رشته و پیشهاش عشق میورزد، ازدواج کرده بود. از این پس، دکتر مهدی باجغلی که تنها فوقتخصص درسخوانده در آمریکا بود، به خانوادههای این شهر و بهویژه کودکان خدمت میکند. او از روزهای تلخ و شیرین خود در مسیر پژوهش و مسئولیتهای مختلف و طبابت، چه از زمان پهلوی دوم و چه بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ش، خاطرات متعددی دارد و هربار با گفتنشان نام گوشهای از اصفهان را در کتابش زنده میکند. در خلال این توصیفات و بعضی تحلیلهای خویش ضمن تأمل در مشکلات پزشکی شهر اصفهان، بهخصوص در حوزه اطفال، از خلقیات و نگاه مردم شهر به دنیای کودکی و بیماریهای این گروه سنی هم مطالب جالبتوجهی دارد.
پزشک اصفهانی به سوی ویرجینیا
اواخر دهه ۱۳۵۰ ش به آمریکا میرود تا بار دیگر در حوزه پزشکی کودکان مطالعه و علم خود را بهروز کند. ابتدا در دانشگاه جورج تاون واشنگتن با هدف تدریس مشغول به کار میشود. در همین زمان با همسر و فرزندانش در آرلینگتنِ ویرجینیا که فاصله زیادی تا آن دانشگاه نداشته، خانهای میگیرد و همگی اقامت میکنند. پس از کمی تحقیق به ادامهتحصیل در رشته آلرژی و مصونیتشناسی مصمم میشود تا تخصصی جدید بگیرد. دکتر باجغلی دو فرزند پسر به نامهای مهران و امیرعلی داشته که آنها نیز تحصیلات خود را در مدارس آمریکا شروع میکنند. با تولد مریم، فرزند سوم مهدی و زری، این پزشک در حالی که به جز اصفهان در هیچ شهر دیگری تجربه طبابت نداشته، به بازکردن یک مطب در آمریکا تصمیم میگیرد. و موفق هم میشود. دکتر باجغلی در قسمتی از خاطرات خود به بیماریهای نادر و آسیبهای اجتماعی مختلفی که پس از شش دهه طبابت در زادگاهش و ویرجینیا به آنها پی برده یا بهطور کلی یافتههای علمیاش اشاره میکند و نکات علمی و مفید درخوری را با خواننده عام یا متخصص خود در میان میگذرد. «سندروم نفروتیک» یا بیماری کلیه در اطفال، پیری زودرس و «سکیبیس» یا جَرَب و همچنین کودکآزاری از جمله آنهاست.
خواندن از اصفهان، نوشتن از هر دیار
«از اصفهان تا ویرجینیا؛ زندگی حرفهای یک پزشک ایرانی» خاطراتِ مهدی باجغلی است؛ خاطرات پزشکی که هرگز پیوندش را با شهر زادگاهش، اصفهان، قطع نکرده و در قلب آمریکا نیز به یاد چهارباغ خواجو بوده. این کتاب که برای طرفداران سبک زندگینامه و خاطرهنویسی جذابیت خواهد داشت، نشر روشنگران و مطالعات زنان در سال ۱۴۰۰ چاپ کرده. «از اصفهان تا ویرجینیا» دارای ۲۱۲ صفحه است و هم برای خوانندگان غیرمتخصص و هم برای اهلفن اثری خوشخوان، روان و بهدوراز پیچیدگی به شمار میرود.
کتاب پیشتر به زبان انگلیسی در خارج از کشور هم چاپ و با استقبال روبهرو شده. «از اصفهان تا ویرجینیا» بهطور خاص برای خواننده اصفهانی کشش خواهد داشت؛ زیرا قسمتهای درخورتوجهی از آن در شهر اصفهان میگذرد. و قسمتهایی نیز که در این شهر نیست، از نگاه یک اصفهانی توصیف میشود که به مقایسه شهرهای دیگر با زادگاه و محل کار و طبابت اولیهاش مشتاق است. این کتاب خاطرات با طرح جلدی که یادآور مکتب نقاشی اصفهان است، در کتابفروشیهای حضوری و مجازی موجود و ۹۵ هزار تومان قیمت دارد. در اپلیکیشنهای کتابخوانی تا ۴۵ هزار تومان هم نسخه ایپاب آن عرضه شده.
خواندنِ این سبک از کتابها با توجه به اینکه خواننده را با سرگذشت گذشتگان آشنا میکند، اهمیت دارد و بههر روی برای بسیاری افراد عملی دلنشین است. استفادههای متعددی هم از چنینی آثاری در پژوهشهای مختلف میشود. بااینهمه، کتب خاطرات و زندگینامهای از جنبهای دیگر هم میتواند برای خوانندگانشان درخور تأمل باشد. از این بُعد که «من» در جایگاه «خوانندهای تیزبین» میتوانم در راهورسم نگارش نویسنده درنگ کنم و با الگوگرفتن از آن و همینطور خلاقیتهایی خویش، اثری در تجارب شغلی یا زیست معمول خود پدید آورم. و در هر جایگاه و منصبی پیش از آنکه دیر شود، برای آیندگان از گذشتهها بگویم.
طریف خالدی، مورخ فلسطینی، که خاطراتش را تحتعنوان «زیستن با کتاب» (نشر هرمس _ ۱۴۰۲ ترجمه محمدرضا مروارید) نگاشته است، به زیبایی این بحث را پیش میکشد. چنانکه اشاره میکند «در منابع مطالعاتی جهان عرب اندک کتابی را میتوان یافت که زندگی طبقات فرودستِ جامعه را بازتاب بدهد» و میگوید «کاش در هر زمانهای، قصابها و کشاورزان و بازرگانان و مغازهدارها و کارگران کارخانهها هم به نوشتن تاریخ زندگی خود میپرداختند». او امید دارد که «با رواج فرهنگ عکسهای سلفی، فرهنگ نگارش زندگینامههای خودنوشت هم گسترش یابد».
نظر شما