سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، داستان شازده کوچولو به روایت ماجرا از زبان یک خلبان که استعداد نقاشیاش در کودکی خشکیده شده میپردازد. او که هواپیمایش دچار نقص فنی شده و در صحرای آفریقا سرگردان است و دارد تلاش می کند تا این هواپیما را درست کند با پسربچهای عجیب با موهایی طلایی و خندهای شیرین که درست مانند بچه ها فقط سوال میپرسد و هرگز جواب نمیدهد آشنا میشود.
قبل از برخورد با شازده کوچولو به یاد میآورد که «وقتی شش ساله بودم روزی در کتابی راجع به جنگل طبیعی که سرگذشتهای واقعی نام داشت، تصویر زیبایی دیدم. تصویر، مار بوآ را نشان میداد که حیوان درندهای را میبلعید. درآن کتاب گفته بودند که مارهای بوآ شکار خود را بی آنکه بجوند درسته قورت میدهند بعد دیگر نمیتوانند تکان بخورند و در شش ماهی که به هضم آن مشغولند میخوابند. من آن وقت درباره ماجراهای جنگل بسیار فکر کردم و به نوبه خود توانستم با مداد رنگی تصویر شماره ۱ را که نخستین کار نقاشی من بود بکشم. شاهکار خود را به آدم بزرگها نشان دادم و از ایشان پرسیدم که آیا از نقاشی من می ترسند؟ در جواب گفتند: چرا بترسیم؟ کلاه که ترس ندارد. اما نقاشی من شکل کلاه نبود تصویر مار بوآ بود که فیلی را هضم می کرد آن وقت من توی شکم مار بوآ را کشیدم تا آدم بزرگها بتوانند بفهمند. آدم بزرگها همیشه نیاز به توضیح دارند و نقطه اعجابانگیز داستان زمانی فرا میرسد که خلبان در جواب یه بره برام بکش پسر بچه موطلایی همچنان آن نقاشی بوآی بسته را کشیده و پسر بچه میگوید: یه فیلم تو شکم بوآ نمیخوام. من یه بره میخوام.»
این کتاب را اگر ما بزرگترها قرار است بخوانیم باید با کودک درونمان بخوانیم و برای ساعتی وارد فضای خیال و ذهنیت بچهگانه شویم. اگر ما بزرگترها بتوانیم با شازده کوچولو مانوس شویم آن وقت عادتهای روزانهمان را به مسخره خواهیم گرفت و زندگی واقعی را تجربه میکنیم.
شازده کوچولو به ما یاد میدهد که «گل تو در جهان یکی است. زیرا فقط تو مراقب او بودی و به او عشق ورزیدی.» یعنی محبت و عمر و زحمتی که برای چیز یا کسی قائلیم است که از او چیزی ارزشمند میسازد. «البته گل سرخ من در نظر یک رهگذر عادی به شما میماند ولی او بهتنهایی از همه شما سر است. چون من فقط به او آب دادهام، فقط او را در زیر حباب بلورین گذاشتهام، فقط او را پشت تجیر پناه دادهام… چون فقط به شکوه و شکایت او، به خودستایی او، و گاه نیز به سکوت او گوش دادهام. زیرا او گل سرخ من است.» یعنی زیباترینها و بهترینها درست همانی است که داریم.
هر زمان که مشغلههای زندگی اجازه داد شازده کوچولو را ورق بزنیم تا یک زندگی زیباتر را تجربه کنیم.
نظر شما