سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مرتضی میرحسینی: امسال چاپ تازهای از کتاب «آمریکا چگونه آمریکا شد» منتشر شد. کتاب ارزشمند و جالبی که از چند سال پیش نایاب شده بود و حتی در بازار کتابهای دست دوم نیز نشانی از آن به چشم نمیخورد. این کتاب که نوشته فرانک ال. شوئل است، نخستین بار اواخر دهه ۱۳۵۰ به کوشش ابراهیم صدقیانی به فارسی ترجمه شد و انتشارات امیرکبیر کار انتشار آن را انجام داد. همان زمان علاقهمندان به تاریخ جهان و آنهایی که پرسشهایی درباره پیشینه ایالات متحد آمریکا در ذهن داشتند، این کتاب را پسندیدند و آن را به دیگران نیز معرفی کردند. «آمریکا چگونه آمریکا شد» خوب فروخت و اگر اشتباه نکنم، تا اواسط دهه ۱۳۸۰ چند بار در شمارگان چندهزارتایی تجدید چاپ شد. سپس، به دلایلی که از آن بیخبرم، به حاشیه رفت و برای چند سال خبری از چاپ مجدد آن شنیده نشد. نسخه پیدیاف آن – که کیفیت مناسبی نداشت و اصلاً کتابخوانها را راضی نمیکرد – در برخی سایتها و کانالهای پیامرسانها وجود داشت، اما تهیه نسخه چاپیاش، به آسانی و جز با جستجوی بسیار ممکن نمیشد. تا رسیدیم به سال ۱۴۰۲ که به همت نشر امیرکبیر، سرانجام چاپ تازهای از آن به کتابفروشیها رسید و در دسترش آنهایی که دنبالش بودند قرار گرفت. ناگفته نماند که چاپ جدید کتاب، دهمین چاپ آن محسوب میشود.
«آمریکا چگونه آمریکا شد» تاریخ عمومی ایالات متحده آمریکاست و روایت مختصری از چگونگی تشکیل کشوری به این نام و مسیری که این کشور در عمر نهچندان طولانیاش طی کرده به مخاطب عرضه میکند. نویسندهاش پژوهشگری فرانسوی بود (مرگ به سال ۱۹۸۲ میلادی) که سالهای طولانی در آمریکا مطالعه و تدریس کرد، در رشته زبانشناسی چهرهای معتبر بود و دانش بسیاری درباره تاریخ سیاهان و بردهداری در ایالات متحد داشت. نگاهش به آمریکا، نگاهی مثبت است اما انحرافات و نادرستیها را نیز ناگفته نمیگذارد. تاریخ این کشور را تجربهای بزرگ در نظر میگیرد و میکوشد این تجربه را، با دقت و وسواس – با همه خطاها و کامیابیهایی که در آن جای میگیرد – بهدرستی بررسی کند. البته از آنجا که کتابش تاریخی عمومی است، بر حوادث و جزییات تغییر و تحولات نمیماند و در روایت هر رویداد یا دگرگونی به توضیحی مختصر و حتی گاهی به اشارهای کوتاه بسنده میکند. از جمله دوره ریاستجمهوری آبراهام لینکلن را در کمتر از سه صفحه جمع میکند و روایت چهار سال جنگ داخلی آمریکا میان ایالاتهای شمالی و جنوبی را بیشتر از دو صفحه کش نمیدهد.
البته تأثیر و پیامدهای این جنگ در اقتصاد و جامعه آمریکا را به تفصیل بررسی میکند و در بحثی نسبتاً جامع و کامل به جستجوی نتایج بلندمدت و میراث آن برای نسلهای بعدی مردم ایالات متحد میرود. مینویسد در سالهای بعد از جنگ و دورانی که پس از آن شروع شد و عصر بازسازی نام گرفت «روابط سفیدان و سیاهان… همچنان تیره و خصمانه باقی ماند و جنوبیها این دوره را به طعنه رژیم خورجین نام نهادند. خورجینبهدوشان همان غیرنظامیان سفیدپوست بودند که از شمال به ایالات اشغالشده جنوب آمدند و داراییشان منحصر به همان خورجین کذایی و خالی بود که قصد انباشتن آن را داشتند.»
حتی به شکلگیری دستههایی از نژادپرستان افراطی موسوم به کوکلوکوسکلان هم اشاره میکند؛ «در طول این دوره بحرانی، سفیدپوستان بههیچ روی پنهان نمیکردند که میخواهند ارباب خانه خود بوده و سیاهپوستان را سر جای خود بنشانند. تمایلات ضدسیاهپوستی با چنان شدتی دوام یافت که جامعهای سری به نام کوکلوکوسکلان بهوجود آمد. هدف این جامعه تضعیف روحیه سیاهان و دور کردن ایشان از صندوقهای رای بود. فعالیت این جمعیت بین ۱۸۶۶ و ۱۸۶۹ بسیار شدید بود. اعضای آن، شبهنگام ماسک سفید مخصوص بر چهره میزدند که به نوعی کلاه نوکتیز شباهت داشت. کفن سفید و پاکیزه بر تن میکردند تا سیاهپوستان سادهدل را بیم دهند. گاهی نیز شبانه دست به شبیخون زده و سیاهانی را که خطرناک میدانستند ربوده و لینچ میکردند.»
به جز این حوادث و تضادها، برخی دیگر از تبعات ناخوشایند جنگ را نیز برمیشمرد، اما جمعبندی نهاییاش متفاوت و نگاهی به سیر کلی رویدادهای آن مقطع مثبت است. مینویسد: «اگرچه جنگ، این آثار وحشتناک را در جنوب از خود به جا نهاده بود و هرچند برای بسیاری از ویرجینیاییها و اهالی لوئیزیانا به قول یکی از شعرای آن زمان، زندگی در مبارزه با مرگ خلاصه میشد، در عوض منحیثالمجموع کشور چندان زیان ندیده بود. بهعلاوه، جنگ موجب توسعه اقتصادی گشته و بهرهبرداری از منابع عظیم کشور را تسریع کرد و توسعه صنایع بزرگ را در مسیر ترقی انداخته و سرمایهگذاریهای بانکی را رونق بخشیده بود. مبالادت بازرگانی با کشورهای خارج نیز توسعه یافته و موجب اختراعات مکانیکی عظیمی گردیده بود که این خود عامل مهمی برای افزایش تولیدات صنعتی و کشاورزی به میزان غیرقابلتصور به شمار میرفت.» نیز در جای دیگری مینویسد: «تلفات جنگ بسیار سنگین بود سرتاسر جنوب به ویرانی افتاد و اغلب مردم، مالومنال خود را از دست داده بودند. لیکن در عوض، هدف اساسی به دست آمد و وطن از تجزیه نجات یافت.»
آنچه شوئل درباره جنگ داخلی آمریکا نوشته، مثال خوب و گویایی از سبک کار او و نگاهش به تاریخ و حوادث تاریخی است. اما فهرست کتاب او بلندبالاتر از این حرفهاست و چنان که گفته شد زندگی در سرزمینی را که اکنون ایالات متحده آمریکا نامیده میشود از زمان سرخپوستها و عصر استعمار تا سالهای جنگ سرد دربرمیگیرد و دو جنگ جهانی و چند بحران اقتصادی و تعداد زیادی دولت و رئیسجمهور موفق و ناکام را در خود جای میدهد. حتی در بحثی بسیار خواندنی، بر چگونگی تغییر سیاست خارجی آمریکا از اصرار به انزواطلبی و پرهیز از مداخله در درگیریهای دیگران به دخالتهای مکرر در امور کشورهای دور و نزدیک و دستدرازی به خارج از مرزهایش درنگ میکند و داستان مستعمرهای که خودش به استعمارگری بزرگ تبدیل و تسلیم «تمایلات انکارناپذیر امپریالیستی» شد به روایت میکشد.
شوئل در «آمریکا چگونه آمریکا شد» بیشتر به حوادث سیاسی و تغییر و تحولات اقتصادی توجه دارد، اما از آنچه در جامعه و میان مردم ساکن در ایالات متحد میگذشت نیز غفلت نمیکند. در بخشهایی از کتاب به مشکلات فرودستان، به ستمهایی که سرخپوستها و سیاهپوستها متحمل میشدند و تحقیر و تبعیضی که عموم مهاجران تحمل میکردند میپردازد. از جمله در بحث آموزش عمومی در نیمه نخست قرن نوزدهم، مینویسد: «در سایه مبارزانی سرسخت چون هوراس مان، رئیس شورای آموزشی ماساچوست، که به عقیده وی جهل در یک کشور جمهوری، جنایت شمرده میشود، آموزش ابتدایی مجانی در سرتاسر شمال و غرب به مورد اجرا گذاشته شد و بهمنظور تأمین مخارج سنگین مدارس ابتدایی قوانینی وضع شد که قلمروهای اربابی و شهرها ناگزیر به پرداخت مالیات اضافی شدند. آموزش ابتدایی اجباری در جنوب نیز تعمیم یافت، با این تفاوت که بههیچوجه شامل کودکان سیاهپوست نگشت.»
یا در بررسی چگونگی گسترش مرزهای ایالات متحد به سوی جنوب و تسلط بر تگزاس و کالیفرنیا و نوادا و یوتا به زیان مکزیک، مینویسد: «سال ۱۸۴۸ برای ایالات متحد سال پرشکوهی بود! زیرا در این سال مرز آمریکا در سواحل اقیانوس آرام به حدود دو هزار کیلومتر رسید و سرزمینی به وسعت تقریبی هشت میلیون کیلومتر مربع بر وسعت آن افزوده شد. این امتیازات عظیم افقهای بیکران قدرت سیاسی و اقتصادی را آنچنان که الکسی توکوویل چند سال قبل پیشبینی کرده بود به روی آمریکا گشود. افقهایی که وقتی اولین بنیانگذاران آمریکا در پلیموت راک از کشتی پیاده میشدند، حتی خوابش را هم ندیده بودند. اینک مسکون کردن این سرزمین پهناور مانده بود که در حدود صد قبیله سرخپوست زندگی پست و پراکندهای در آن داشتند که تقریباً قابل چشمپوشی بودند و همیشه نیز وجودشان ندیده انگاشته شده بود.»
خلاصه اینکه کتاب «آمریکا چگونه آمریکا شد» هم کتابی خواندنی است و هم اطلاعات بسیار مفیدی از تاریخ ایالات متحد به خوانندهاش ارائه میدهد. درست است که چند دهه از انتشار آن به زبان اصلی و نیز چاپ نخست ترجمه فارسی آن – میگذرد، اما هنوز کتاب قابلاعتنایی است و گذشت زمان، درستی اطلاعات و تحلیلهایش را مخدوش نکرده است. این کتاب حدوداً پانصد صفحهای، برای کسانی که علاقهمند به شناخت تاریخ آمریکا هستند، در قیاس با عناوین دیگر موجود در بازار کتاب کشورمان، بهترین پیشنهاد است. این کتاب از آن جنس کتابهاست که کنجکاوی خواننده را تحریک میکند و او را به مطالعه و جستجوی بیشتر سوق میدهد.
نظر شما