سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه عظیمیفرد، زبانشناس و پژوهشگر زبان و رسانه؛ پیوند میان محیطزیست و زبان بر این اساس است که چگونگی رفتار انسانها با یکدیگر و با طبیعت متاثر از افکار، مفاهیم و ایدئولوژیهاست و همه اینها به کمک زبان شکل میگیرند.
زبان چگونگی تفکر ما را درباره جهان تحت تاثیر قرارمیدهد و بر چگونگی عملکرد ما اثر میگذارد. از سوی دیگر، زبان با جهان و محیط اطراف ارتباط تنگاتنگی دارد؛ هم زبان جهان را و هم محیط اطراف ما زبان را میسازد.
ساپیر از نخستین اندیشمندانی بود که ارتباط بین زبان و محیط بیرونی را بررسی کرد و نشان داد چگونه عوامل بیرونی در زبان نمود مییابند. وی در مقاله «زبان و محیط» اشاره میکند که عوامل اجتماعی سادهترین تأثیرات محیط را بازتاب میدهند.
اکولوژی زبانی، بهعنوان یکی از دیدگاههای جدید زبانشناسی و بهطورخاص، جامعهشناسی زبان، نخستینبار در دهۀ ۱۹۷۰ مطرح شد. این اصطلاح به مطالعه تعامل بین یک زبان خاص و محیط اشاره دارد.
در اواخر دهه ۱۹۸۰ و ابتدای دهه ۱۹۹۰، بعد جدیدی از اکولوژی زبانی با عنوان «زبانشناسی زیستمحیطی» متولد شد.
زبانشناسی زیستمحیطی به دنبال نقد شکلهای زبانی مخرب محیطزیست و کمک به تولید شکلهای زبانی حافظ محیطزیست است، رویکردی جدید به معنی دارد و معنی را حاصل فعالیتهایی میداند که بین جوامع انسانی و کاربران زبان در محیطی خاص به طور طبیعی اتفاق میافتد.
جهان واقعی، تا حد قابل توجهی و بهطور ناخودآگاه با عادات زبانی گویشوران ساخته میشود و بررسی این عادات زبانی موضوع اصلی پژوهشهای زبانشناسی زیستمحیطی است.
در زبانشناسی زیستمحیطی این سؤال مطرح میشود که یک ایدئولوژی خاص مردم را به حفظ و نگهداری اکوسیستمهای حمایتکننده زندگی تشویق میکند یا منجر به تخریب آن میشود.
گفتمانهای زیستمحیطی انواعی دارد:
۱. گفتمانهای مخرب: گفتمان اقتصادی که بر کمیت متمرکز است و یا گفتمان تبلیغات که خرید کالا را راه میانبری به رفاه و خوشبختی میداند، نمونههایی از گفتمانهای مخرب هستند. در این نوع گفتمانها رضایت فردی از طریق مصرف کالا حاصل میشود. راه مقابله با گفتمانهای مخرب، مقاومت است که از طریق افزایش آگاهی زبانی انتقادی صورت میگیرد.
۲. گفتمانهای دوپهلو: این نوع از گفتمانها در ظاهر مثبت اما مخرب هستند. حتی گفتمانهای سبز که به ظاهر طرفدار فلسفه زیستمحیطی هستند نیز میتوانند جنبههای منفی داشته باشند. مثلاً راه حل بازیافت که در این نوع گفتمان توصیه میشود، از مسئله اصلی که مصرف است، کم نمیکند. در نمونهای دیگر باغ وحش که نماد ارتباط طبیعت و حفاظت از آن است؛ در واقع حیوانات را به بهانه مراقبت از محیط زیست اصلی خودشان دور میکند. راه مقابله با گفتمانهای دوپهلو مقاومت مستقیم نیست، بلکه باید جنبههای مثبت این گفتمانها را حفظ کرد و جنبههای مشکلساز را برطرف کرد. میتوان از طریق همکاری مفید با مسئولان آن را بهبود بخشید.
۳. گفتمانهای مفید: گفتمانهای مفید مردم را به حفاظت از نظامهای حمایتکننده از زندگی تشویق میکنند. اینجاست که نقش زبانشناسی زیستمحیطی برجسته و تلاش میشود گفتمانهای جدیدی معرفی شوند که حامل ایدئولوژیهایی برای ترغیب مردم به حفاظت از محیطزیست است. هدف زبانشناسی زیستمحیطی توسعه این نوع گفتمانهاست.
زبانشناسی زیستمحیطی در چهارچوب معناشناسی شناختی و تحلیل گفتمان میتواند با مفهومسازی و ساخت استعارههای زبانی، آموزههای مرتبط با محیطزیست را با هدف افزایش آگاهی انتقادی مردم در قالب گزارههای زبانی صورتبندی کند؛ البته فرهنگسازی آنها به کمک رسانه صورت میگیرد.
دگرگونسازی زیرساختهای فکری و اندیشگی جامعه نسبت به محیط زیست، نیازمند برنامهریزی بلندمدت است. البته فرهنگهای بومی و سنتی منبع مناسبی برای گفتمانهای مفید هستند و جغرافیا و زیستبوم در شکلگیری سنتهای گفتاری و رفتاری افراد مؤثر بوده است. برای مثال درخت در طول تاریخ با انسان ارتباط داشته است. ازاینرو، میتوان محیط زیست را بخشی از میراث فرهنگی خواند.
کهنسال شدن برخی از درختان و عنوان مقدس دادن به آنها علت مصون ماندنشان از تخریب بوده است. وقف درخت نیز از موارد دیگری است که از گذشته رواج داشته است. در مجموع، گفتمانهای مفید را باید ترویج و ارتقا داد. این امر به کمک آموزش و رسانه میسر میشود.
نظر شما