ساحل رضائی از شاعران جوان افغانستانی مقیم مشهد و از اقوام و نزدیکان مرحوم «فرخاد» در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد با تایید خبر فوت این شاعر قدیمی افغانستانی گفت: محمدناصر فرخاد (صابری) از شاعران نسل اول افغانستانی، روز جمعه در مشهد جان به جانآفرین تسلیم کرد.
وی در خصوص این شاعر افزود: فرخاد سال ۱۳۳۳ خورشیدی در هرات زاده شد و تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در لیسه جامی زادگاهش ادامه داد و با تجاوز شوروی به افغانستان وی به ایران مهاجرت و تا پایان عمر در مشهد زندگی کرد و به فعالیت ادبی و فرهنگی روی آورد.
رضائی خاطرنشان کرد: مرحوم فرخاد از شاعران نسل اول مهاجرت بودن و هم نسل با سعادتملوک تابش، حمیرا نکهت دستگیرزاده بود.
این شاعر جوان افغانستانی ادامه داد: مرحوم فرخاد از سال ۱۳۹۱ به دلیل سکته مغزی خانهنشین و در بستر بیماری بود و به همین دلیل مقداری از تواناییهای جسمی و تکلم خود را از دست داده بود با این وجود پیگیر وضعیت ادبیات افغانستان بود و در جلسات شعر حسینیه هنر مشهد حضور مییافت.
وی خاطرنشان کرد: از این شاعر قدیمی افغانستانی اشعاری با مضامین عاشقانه، حماسی در قالبهای مختلفی مانند غزل، رباعی، قصیده و مثنوی به جا مانده است.
رضائی با اشاره به تلاشهای مرحوم فرخاد در حوزه شعر گفت: مجموعه شعر «افسانه نخوانده» از وی با تلاش بصیراحمد حسینزاده و با مقدمه محمدکاظم کاظمی از شاعران افغانستانی منتشر شده است.
وی یادآور شد: این اثر همچنین به همت ابوطالب مظفری در موسسه فرهنگی هنری دُردَری مشهد رونمایی شد که متاسفانه به دلیل عدم قدرت تکلم مرحوم فرخاد در همین جلسه نیز اشعار کتاب توسط دختر ایشان قرائت شد.
رضائی با اظهار تاسف از زندگی در تنهایی و دیدهنشدن مرحوم فرخاد به دلیل شرایط بیماری و جسمانی گفت: وی همچنین در تدارک انتشار مجموعه شعر جدید بود که متاسفانه از دنیا رفتند.
وی خاطرنشان کرد: مرحوم فرخاد پس از چند روز که در شرایط کما در بیمارستان ولایت مشهد بودند از دنیا رفت و مراسم تشییع و خاکسپاری وی با حضور خانواده، دوستان و چند تن از شاعران در بهشت رضا (ع) مشهد انجام شد.
قطعه «بیخبر مرو» از مرحوم محمد ناصر فرخاد به یادگار مانده است؛
ای آفتاب دیده مرا از نظر مرو
آتش به کاخ عمر مزن در سفر مرو
چون عطر روح در چمنستان تن درآ
لیکن از این چمن چو نسیم سحر مرو
بر زخم دل ز غصه هجران نمک مپاش
بر نیستان صبر میفکن شرر، مرو
از آشیان قلب من ای مرغ آرزو
عزم سفر مکن، به دیار دگر مرو
جانم ز تفّ گرمی صحرای عشق سوخت
ای سایه امید ز من بی خبر مرو
از آسمان چشم من ای کوکب سحر
اندر سپهر دیده هر بی هنر مرو
((فرخاد)) سبزه چمن خویش را بگو
با هر گیاه هرزه به کوه و کمر مرو
نظر شما