به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در کرمان، سید احمد میرزاده، شاعر کودک و نوجوان ظهر پنجشنبه در همنشینی پدیدآوردنگان ادبیات کودک و نوجوان با مخاطبان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کرمان، اظهار داشت: من خیلی وقتها موقع نوشتن به شما کودکان و نوجوانان فکر میکردم، به شمایی که مخاطب من هستید و دوست داشتم کمک کنم تا بیشتر عمیق شوید و در کشف زندگی موفق باشید.
وی تاکید کرد: وقتی شعر می گویید، حرفتان را راحت بزنید، ترس از نوشتن درهمه مراحل نویسندگی وجود دارد، همه نویسندگان بزرگ هم فوبیای کاغذ سفید دارند.
وی با اشاره به اهمیت اعتماد بنفس، تصریح کرد: خود ارزیابی انجام دهید، اعتماد بنفس داشته باشید و شعرهایتان را بخوانید، شعر بالا و پایین دارد و یک شعر ضعیف تر و یک شعر قوی تر است اما شعر آفریده شما و حاصل خلاقیت شماست.
به گفته وی، وقتی شعر و داستانی که نوشتید بگذارید مدتی بگذرد و بعد مجدداً آن را بازبینی کنید که به اصطلاح می گوید بگذارید مطلب بیات شود.
وی با بیان اینکه موسیقی شعر یکی از عناصر شعر است، تصریح شد: مهم است، مثلاً شعر سپید، وزن و قافیه ندارد اما موسیقی دارد، همچنین تخیل و زبان شعر هم مهم است.
این شاعر به نقد سازنده در شعر اشاره کرد و ادامه داد: تمام عناصر شعر را یکبار برسی کنیم و تک تک تحلیل کنیم، سپس جمع بندی کنیم، یک چک لیست داشته باشید و نقد شعر ها را هم بر اساس آن علمیتر و دقیقتر باشد.
چی شد که من شاعر و نویسنده شدم؟
این شاعر کودک و نوجوان از دوران کودکیاش گفت و از اینکه چگونه شاعر شد، و اظهار کرد: نوشتن را خیلی زود شروع کردم تقریباً از ۹ سالگی، چیزهایی مینوشتم که شباهت زیادی به شعر نداشت اما ادامه دادم.
وی افزود: در کل عمرم خاطرات زیادی نوشتم هر روزی از هر سالی که بخواهم خاطره دارم و مرجع مطمئنی برای من شده بود.
وی تاکید کرد: در دفترم قصههای دنبالهداری مینوشتم مثل مجلهها و هیچوقت فکر نمیکردم که چیزی از من چاپ شود.
دفتر خواهرم و نوشابه داداشم منرا شاعر کرد
میرزاده اذعان کرد: خواهرم دبیرستان بود و من هنوز دبستانی بودم یک روز یک دفتر از او پیدا کردم و فکر میکردم یک گنج پیدا کردم چون بهترین شعر ها از بهترین شاعرها را پیدا کردم.
وی افزود: همه آن دفتر را حفظ کردم، اول از همه شعر های اخوان را حفظ کردم، آهنگ کلمات شعرهای اخوان مرا جذب میکرد.
این شاعر ادامه داد: اخوان هم زنده بود و گاهی مشهد میآمد.
وی به اولین شعر خود اشاره کرد و گفت: آن موقع ها برادر بزرگ خیلی مهم بود و ابهت زیادی داشت و من حساب میبردم، ظهرها برادرم میگفت برو برام یک نوشابه بخر، این نوشابه خریدن دردسر بود برایم، من راه دوری را طی می کردم، یک روز تمام این ماجرا را به شعر در آوردم و نوشتم که من ظهر خسته از مدرسه میآیم و بدبختی دارم و یک شعر طولانی نوشتم.
وی ادامه داد: اولین بار برای مامانم خواندم و گفتم به برادرم نگو، ظهر از نوشابه خریدن برگشتم و مادرم گفت شعر را برای برادرت بخوان و من میترسیدم اما برادرم خوشش آمد.
میرزاده گفت: در کار ادامه بدبختیها و خدماتم به برادرم و نوشابه خریدن تاثیری نداشت اما به کتاب فروشی محلهمان گفته بود که هر آنچه دوست دارم میتوانم بروم و کتاب بخرم که برایم دستاوردی بزرگ بود.
وی با اشاره به تاثیر زیاد کانون افزود: بعدها با کانون پرورش فکری و نوجوانان آشنا شدم و آنجا برایم دنیایی بود اما در برنامههای حضوری شرکت نمیکردم.
این شاعر گفت: آن دوران من بسیار شعر می نوشتم و مسئولین کانون آن را بررسی، تشویق و نقد میکردند. بعد ها اولین بار کارهایم در کیهان بچه ها چاپ شد و کم کم آثارم زیاد شد و بیشترین کسی که ازش تاثیر پذیرفتم قیصر امین پور بود و نگاه ایشان به کار من تاثیر گذار بود.
به گزارش ایبنا، در ادامه کودکان و نوجوان اعضای کانون پرورش فکری و نوجوانان که از شهرستان ها و مراکز کل استان کرمان آمده بودند، اشعار خود را خواندند و همچنین کتاب «شب نرم نرم از پشت کوه آمد» سید احمد میرزاده را نقد کردند.
نظر شما