سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمد قبادی، پژوهشگر و مولف دفاع مقدس: سه چهار روز طول کشید تا کتاب «لباس شخصیها» را بخوانم. اولش بهجز قلم نویسنده، جواد کلاته، چیز دیگری مرا نگرفت. از حق نگذریم قلمی روان و همراه در این اثر چرخانده بود که چفت صداقت راوی یعنی قاسم صادقی قرار داشت و همین مرا مجبور کرد کتاب را کنار نگذارم. نود صفحه نخست روایتی بود از زندگی راوی و محتوای دندانگیری از حیث تاریخی نداشت، حرفهایی زده بود که میشد لابهلای نوشتههای دیگر خواند، اما با یک تفاوت بسیار مهم که شاید اگر صداقت راوی و قلم نویسنده آن نبود، کار از آبوگل درنمیآید. آن وجه تمایز این بود که به زیبایی بخشی از یک طبقه اجتماعی در دهههای چهل و پنجاه شمسی در تهران، توصیف شده بود. در این بخش اگرچه راوی در مقام بیان زندگی خودش بوده، اما با دقت فضای خانواده، محله و سبک زندگی در آن محلهها و آن زمانها را توصیف کرده و نویسنده با دقت آن دادهها را به قلم آورده است و این مهم برایم بسیار جذاب بود.
آقا کلاته وقتی پای روایت جناب صادقی را به جنگ و جبهه میکشاند جذابیت کتاب رنگ دیگری به خودش میگیرد و این جذابیت آنگاه بیشتر میشود که بدانیم موضوع روایت جناب صادقی نه فقط جنگ و تک و پاتکهای جنگی، بلکه روایت دست اول و نابی است از گروه فدائیان اسلام و فرماندهشان شهید سید مجتبی هاشمی و همین امر به تنهایی میتواند اهمیت کتاب را آشکار کند.
به هر دلیلی از گروه فدائیان اسلام و شهدایی که در جنگ برای حفظ آب و خاک ایران و آبروی ایرانی فدا کردند، کمتر سخن رفته است و حالا فرصت مغتنمیست که میشود با روتوش کمتری این گروه و شهدایی چون سیدمجتبی هاشمی و شاهرخ ضرغام را شناخت و با روش و منش و شخصیتشان آشنا شد و این آشنایی هم از حیث تاریخنگاری و هم از منظر معرفتشناسی بسیار حائز اهمیت است و البته جذاب.
با این وجه و سُرور از انتشار آنچه جناب کلاته با قلمش و آقای صادقی با روایتش به خواننده ارائه کرده نباید از این نکته چشم پوشید که این اثر کاستیهایی هم دارد و بهنظر میرسد مهمترین کاستی این اثر ابتر بودن سرانجام گروه فدائیان اسلام بخصوص سرانجام فرمانده جسور آن یعنی شهید هاشمی است. خواننده در پایان روایتی که نویسنده قلمی کرده درنمییابد که بالاخره فرمانده این گروه چه بر سرش آمد و کجا رفت و چه شد!؟ انتظار این بود که راوی با همان صراحت و صداقت، پایان این گروه را بیان کند، اما در ابهام و با بیانی کلی همان کرد که مخالفان و منتقدان سرسخت و پر زور با گروه کردند یا به قول خودش نسخهاش را پیچید، حداقل انتظار این بود که بگوید چه بر سر آن فرمانده رشید آمد، هر چند که میدانیم بعد از نسخهپیچی برای گروه ظاهراً سیدمجتبی هاشمی پی کار و زندگی رفت، اما تیم ترور منافقین که او را بیدفاع و بیسلاح یافته بودند در سال ١٣۶۴ در تهران او را ترور کردند و به شهادت رساندند.
کاستی و نقد دیگر به کتاب این است که انگار با پایان این بخش از روایت دیگر روایتی در میان نیست و نویسنده مجبور است با قلم خودش از باقی فعالیتهای راوی گزارش تهیه کند در حالی که در آن گزارش فرازهای مهمی از زندگی و مجاهدت قاسم صادقی بهعنوان راوی وجود دارد که قابل چشمپوشی نیست، روایتهایی که ناب و دست اول است. در پاسخ به این کاستی اخیر شاید گفته شود که این کتاب همانطور که از عنوان فرعیاش نمایان بود، روایتیست «… تا گروه فدائیان اسلام» که سخن درستی است، اما شایسته بود جواد کلاته به عنوان نویسنده در «یادداشت نویسنده» خواننده خود را آگاه کند.
القصه اینکه این کتاب شایسته را جواد کلاته عربی در ٢۵۶ صفحه و به همت انتشارات ٢٧بعثت در زمستان ١۴٠١ منتشر کرد. کتاب لباس شخصیها در بیست و یکمین دوره کتاب سال دفاع مقدس شایسته تقدیر شناخته شد.
نظر شما