به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سهیل اسعد در سال ۱۹۷۵ میلادی در خانوادهای از مهاجرین لبنانی در شهر بوئنوس آیرس آرژانتین به دنیا آمد. او تا ۱۵ سالگی مانند همهی کودکان و نوجوانان زندگی عادی خود را سپری میکرد تا اینکه علاقه به هنر و ادبیات او را به سمت تئاتر کشاند. وی از آموزش تئاتر در مدرسهی اروپایی گرفته تا بازیگری، کارگردانی، طراحی صحنه، نمایشنامهنویسی و سایر فعالیتهای مربوط به تئاتر را با علاقهی فراوان پیگیری میکرد و حتی زمانی که در سن ۱۸ سالگی برای آموختن زبان عربی به صورت آکادمیک وارد دانشگاه بوئنوس آیرس شد، همچنان تئاتر را ادامه داد. او به واسطهی علاقهمندی به تئاتر، به لبنان سفر کرد. در همین سفرها بود که تصمیم گرفت طلبه شود و این بود که در سال ۱۳۷۶ و در سن ۲۳ سالگی برای ورود به حوزه علمیه به ایران سفر کرد.
حضور در ایران فصل دیگری از زندگی را در برابر سهیل اسعد گشود و اینک پس از ۲۵ سال خروج از سرزمین مادری، در بیش از ۳۰ کشور جهان از جمله آرژانتین، برزیل، کلمبیا، اکوادور، ونزوئلا، شیلی، پرو، بولیوی، کاستاریکا، اسپانیا، انگلیس، اسکاتلند، مصر، تونس، سوریه، عراق، لبنان و اندونزی به تبلیغ اسلام پرداخته و از حضور در میان مسلمانان گرفته تا تشکیل امتهای اسلامی جدید در مناطقی که حتی یک مسلمان هم در آنجا زندگی نمیکرده از ثمرات فعالیتهای وی بوده است. تبلیغ آکادمیک و سخنرانیهای فراوان در دانشگاهها، حضور در شبکههای تلویزیونی و رادیویی، شرکت فعال در برنامههای گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب اسلامی، برقراری ارتباطات دیپلماتیک و همچنین انجام مناظرات علمی از فعالیتهای سهیل اسعد در این سالها بوده است. سبک تبلیغی او که همراهی با جوانان، حضور رسانهای و استفاده از همهی ظرفیتهای زمانی و مکانی و محدودنکردن خود به مسجد و حسینیه میباشد موفقیتهای چشمگیری را نصیب وی کرده است.
از این رو پس از انتشار نامه رهبری به دانشجویان آمریکایی طی گفتگویی با دکتر سهیل اسعد به بررسی زمینهها و پیامدهای این نامه تاریخی پرداخته ایم که در ادامه از نظر میگذرد.
اساساً از نظر شما ایدهی نامهنگاری رهبر انقلاب خطاب به دانشجویان و جوانان غربی که از سال ۱۳۹۳ آغاز شد و پس از وقایع اخیر غزه ادامه پیدا کرد، چرا و با چه اهدافی شکل گرفته است؟
به نظرم باید چند نکته را در نظر بگیریم. همیشه رهبران ما توقع دارند مردم در ارتباط مستقیم با قضایای امت یا جامعه باشند؛ یعنی رهبر ما رهبری نیست که از راه دور به مسائل اجتماعی بپردازد؛ بلکه رهبر ما رهبر یک حرکت جهانی است که در میادین مختلف حضور فعال دارد. یعنی در واقع نگاه ما به رهبر این است که ایشان حرکت میکنند و پشت ایشان امت حرکت میکنند. نظریهی رهبری و ولایت این نیست که امت به صورت جداگانه حرکت کند و رهبر نظر بدهد؛ بلکه برعکس است؛ یعنی رهبر حرکت میکند و اهداف را مشخص میکند، دشمن را معرفی میکند، روش رسیدن به هدف را به ما یاد میدهد و امت و جامعه حرکت میکنند. لذا طبیعی است که بین رهبر و جامعه باید ارتباط شبه مستقیمی باشد و فرستادن یک نامه از طرف رهبر به یک مجموعه به این معنا است که این ارتباط و پل ارتباطی برقرار است. این یکی از مسائلی است که بهصورت جدی مطرح است.
مسئلهی بعدی مسئلهی تأیید حرکت جامعه است. چون جامعه حرکتهای زیادی کرده است و این حرکتها باید در راستای اصلاح جهان باشد و طبیعتاً نیاز به یک تأیید و یک منظومهی فکری دارد. همیشه کسانی که حرکت میکنند، دوست دارند بفهمند آیا این حرکت در سمت صحیحی است و به درد این اصلاح میخورد یا نه؟ نامهای که آقا نوشتند در این راستا کمک میکند. یک نوع تأیید است. مخصوصاً در این نامهی اخیر که آقا کاملاً این تأیید را شفاف کردهاند، به این معنا که فرمودند شما جزئی از این جبههی مقاومت هستید؛ یعنی در واقع تأیید رسمی محور مقاومت است توسط رهبرش بر یک حرکت جزئی از یک مجموعهی خاص، الان بگویید جوانان غرب یا دانشجویان آمریکایی.
نقاط مشترک و نقاط تفاوت میان نامههای رهبری بین این سالها چه بوده است و اساساً لحن و ادبیات و گفتمان حاکم بر این نامهها در این یک دهه چه تغییراتی داشته است؟
به نظرم قطعنظر از بحث محتوای نامه، زمان و مکان معینی که مطرح شده است در نامهی اخیر خیلی مهم است. یعنی به نظر بنده قضیه در نامهی آخر خیلی خصوصیتر شده است. در نامههای قبلی عنوان مخاطب جذب جوانان غرب بود. عنوان اروپا یا آمریکا بود و جوان کلمه عامی است و غرب هم کلمه خیلی عامی است. الان که حضرت آقا فرمودند دانشجویان آمریکایی، خیلی خاصتر شده است؛ این یک نکته. زمان آن هم یک زمان خیلی خاصی است. در موقعیت امروز خیلی متفاوت است. بعد از طوفان الاقصی، طبیعتاً یک زمان خیلی ویژهای به وجود آمد؛ هم از لحاظ بصیرت ملتها، هم از لحاظ تعهد جوانها و هم از لحاظ حرکتهای میدانی دانشجویان. اینها همه برمیگردد به زمانی که ما داریم سپری میکنیم. مکان هم خیلی خاصتر شده است. اینکه یک منطقهی خاصی به اسم آمریکا و یک ایالت متحده در نظر بگیرید. این خود موضوعیت دارد. اینکه شما صدایی را منتشر میکنید و این صدا پخش میشود و میرسد به اقصی نقاط دنیا و همه میشنوند. یک زمانی میگویید نه، میخواهم صدایم به گوش شما برسد؛ یعنی خیلی بحث مخاطب با مکان گرهخورده است. حضرت آقا بحث مخاطب را الان خیلی جزئیتر کردهاند و این یک بازتاب متفاوتی میتواند داشته باشد که شخص احساس کند که با من است. یک وقتی شما میگویید من یک چیزی گفتم هر کسی میخواهد بشنود، بشنود. و یک زمانی میگویید نه، من برای شما در یک زمان خاصی، مکان و موقعیت خاصی این را میگویم و این از لحاظ تأثیرگذاری و من بهعنوان رسانه عرض میکنم خیلی مهمتر است؛ مثلاً در تبلیغ و چیزی شبیه تبلیغ عمومی با تبلیغ چهرهبهچهره که همه متفقالقول هستند که تبلیغ چهرهبهچهره خیلی مؤثرتر است. به نظر بنده این نامه خیلی چهرهبهچهره شده است نسبت به نامههای قبلی. از لحاظ محتوا، قبلیها بحث اسلامهراسی بود، دروغهایی که غرب در تاریخ مطرح کرد، نگاه غربیها به امت اسلام. الان بحث دقیقتر شده است: اهل غزه، اهل فلسطین و مقاومت، فضای جنگ با اسرائیل و مسائل اینچنینی که به نظر بنده این هم یک تفاوتی است. بحث مشترک هم به نظرم همان جملهی آخر آقا در رابطه با قرآن که بعد از طرح مسئله آقا راهحلی را برای رفع این شبهات معرفی میکند. این نقطهی مشترکی است. در آن نامهها هم دعوت کرده بود که با اسلام آشنا شوند، قرآن بخوانند و بنابراین این دو سه مسئله در اینجا مهم است.
چه تفاوتها و تحولاتی بین مخاطبان نامههای رهبری در کشورهای غربی بین سالهای ۱۳۹۳ و ۱۴۰۳ نسبت به مسئلهی اسلامهراسی، شناخت جبههی مقاومت و … پدید آمده است؟
در رابطه با تفاوتهای ۱۰ سال اخیر در بین مخاطبان نسبت به اسلامهراسی در جبههی مقاومت، به نظر بنده چند اتفاق افتاده است. در این سال اخیر و در طوفانالاقصی به بعد، یک اتفاق مهمی که افتاده است در قاب دشمنشناسی است. قبلاً ما حقایق را از دشمن میگفتیم، واقعیتها را منتقل میکردیم و اینها با سیستم رسانهای خودشان خیلی از حرفهای ما را خنثی میکردند یا تضلیل میکردند. الان برای اینها خیلی سختتر شده است که حقایقی را که ما معرفی میکنیم و نشان میدهیم بتوانند بپوشانند؛ چون حقایق و بقایای دشمن را هر روز دارند میبینند و قابلانکار نیست. مسائلی که ما مطرح میکردیم و نمیتوانند خودشان را پنهان کنند؛ بنابراین الان در فضای بصیرتی، ملتها کاملاً آگاه هستند از حقیقت دشمن که این اتفاق اخیراً بیشتر افتاده است.
از طرف دیگر خود تعریف محور مقاومت هم خیلی ملموستر شده است. در واقع حالا کاملاً واضح شده که محور مقاومت یک پدیده جهانی است. الان با وجود عراقیها، لبنانیها، یمنیها و حتی بحرینیها خیلی ملموستر شده است و خود مقاومت غزه و حماس و مجاهدین درباره مساله فلسطین که جای خود دارد. این پدیده در عصر ما با قدرت رسانهای بیشتر هم قدرت خودش را نشان میدهد. بنابراین این دو تحول مهم رخ داده است. از آن طرف هم همراهی ملتهای مختلف با فلسطینیها و محور مقاومت خیلی قویتر شده است؛ یعنی قبلاً ما دنبال کسی بودیم که همراه ما حرکت کند. الان خودشان دارند از ما درخواست میکنند کمکمان کنند که همراهشان باشیم این خیلی تفاوت مهمی است. از آن طرف جنبش دانشجویی نخبگی این حرکت را نشان میدهد؛ یعنی شما یک وقتی میگویید ملتها یعنی عموم مردم و یک وقتی میگویید حرکت و یک جنبش، این خیلی متفاوت است. این برای نخبگان یک جامعه است و خیلی دقیقتر و قویتر است. به نظر بنده اتفاق خوبی که الان دارد میافتد اینکه دانشگاهیان و اساتید وارد این مسئله شدهاند. دلیل بر اینکه آگاهی در یک سطح خیلی بالایی رسیده است؛ یعنی بصیرت مخصوص احزاب سیاسی نیست، مخصوص جنبشهای چپی نیست، مخصوص سوسیالیستها نیست. الان نخبگان جامعه به آن بصیرتی رسیدهاند که این به نظر بنده یک نکتهی مهمی است.
به نظر شما انعکاس این نامه در شبکههای اجتماعی چه تأثیری در جذب مخاطب میان نسل جوان داشته است و این کار با چه هدفی انجام شده است؟
در رابطه با انعکاس این نامه در شبکههای اجتماعی و جذب مخاطب نسل جوان، به نظر بنده این یک فرآیند زمانبر است؛ یعنی برای جمع بندی نهایی خیلی زود است. چون مثل هر کاری مربوط به حوزهی فرهنگی و فرهنگسازی و تبلیغ و بازخورد مردم نسبت به یک پویش، این نیاز به یک زمان دارد و هنوز خیلی زود است که ما یک ارزیابی داشته باشیم. الان که ما شنیدیم و دیدهایم، به نظرم میشود گفت تا حدودی به هدف رسیدیم. تا حدودی میشود گفت که اتفاقی که توقع داشتیم بیفتد، شکل گرفته است؛ چه از لحاظ دیده شدن نامه و چه از لحاظ انعکاس مثبت آن. چیزهایی که ما تا به الان شنیدهایم مثبت بوده است. منتها بنده عرض کردم فکر میکنم هنوز خیلی زود است که نتیجهی نهایی را اعلام کنیم و همین که به چند زبان ترجمه شده است، همین که به اقصی نقاط جهان رسید، همین که میلیونها نفر این را خواندند و دیدند و در خیلی از برنامههای تلویزیونی تحلیل شد، که بعضی از رهبران در رابطه با نامه آقا صحبت کردند، همین که بعضی از عبارات نامه هشتگ شده است و متداول شده است، به نظر بنده این یک نکته مثبتی است.
با توجه به سابقهی فعالیتهای فرهنگی حضرتعالی در حوزهی آمریکای لاتین، بازخورد و واکنش مخاطبان به این نامهها را چگونه تحلیل میکنید؟
در رابطه با بازخورد نامه در منطقهی آمریکای لاتین، هنوز کار جدی به آن صورت شکل نگرفته است. در این مرحله بیشتر بین خودیها منتشر شده است؛ در گروههای خودمان و مسئولان مراکز ما. بین بعضی از رفقا و امت اسلامی و شیعه بیشتر منتشر شده است و تا به الان بازخورد خوبی داشته است؛ اما هنوز کار جمعی به آن صورت دیده نشده است. وما داریم کار میکنیم، مشغول همین بحثها هستیم و قرار است انشالله اتفاقهای خیلی بهتری رقم بخورد.
نظر شما