به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حسین قسامی در این رمان ۱۰ فصلی به روایت رویارویی دختری تنها و ساده با مرگ میپردازد.
«اتاق سرایداری دیوار به دیوار موتورخانه بود. زمستانها خوب بود، اما تابستانها میشد کوره آدمپزی. یک ساعت هم نمیشد توش تاب آورد. سرجمع بیست و شش متر مساحت داشت و حمام و توالتش فقط با یک پرده از هال و آشپرخانه سوا میشد. دیوارها کاغذدیواری بود؛ اما از بس نم موتورخانه را کشیده بود کاغذهاش جابهجا لک افتاده و ورآمده بود. یک گوشه لحاف و تشک گذاشته بودند و همانجا یک اجاق گاز دو شعله با یک کپسول گاز و اینورتر یک سینک ظرفشویی زنگارگرفته که نصفش رفته بود توی توالت، طوری که وقت قضای حاجت باید مراقب میبودی نخورد پس کلّهات. پنجره نداشت و تنها راه ورودی هوا تهویه سقفی کوچکی بود که موقع کار کردن صدای ارّهبرقی میداد و خاموش که بود راه عبور و مرور مورچه و سوسک و مارمولک بود.»
انتشارات هیلا اخیراً این کتاب را در ۱۷۶ صفحه و با قیمت ۱۷۰ هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما