به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ایلام، اسلام انصاریفر شاعر و روزنامهنگار ایلامی، جند شعر کوتاه عاشورایی سرود و در اختیار ایبنا قرار داد.
۱
خشکیدهام
در تو
در لبهای شکسته
آب از سرم پریده است
۲
کلمات
سر از دستت برنمیدارند
خون آلود
۳
پرسیدهام
به زبان عطش:
نام تمام رودهای جهان «فرات» است
۴
آب از آب تکان نمیخورد
سالهاست
زمین را نگه داشتهاند
دو دست بریده
۵
بی تو
بند نمیآید
ماه
دلتنگیاش بزرگ است
چارانهها
تَرَک خورد آسمان، اندوه افتاد
هزاران سنگِ سخت از کوه افتاد
فرات از شرم عباس (ع) آب شد، رفت
سیاهی روی نقش روح افتاد
(دو)
زمینش با زمانش زیر و رو شد
چنان طفلی که بغضش در گلو شد
عمو میریخت از هفت آسمانش
محرم در محرم بی عمو شد
(سه)
زمین غش کرد، حالش جا نیامد
نَفَسهای هوا بالا نیامد
در آن ظهری که با عباس (ع)، یک دم
فرات از بهر طفلان، (را) نیامد
را = مخفف راه
(چار)
شب و کابوس خیمه، خوابِ تشنه
تب و تصویری از مهتابِ تشنه
سبک خواهد شد از داغِ محرَم
اگر لب وا کند این آبِ تشنه
نظر شما