به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ایلام، سالم پوراحمد، شاعر و پژوهشگر ایلامی، به مناسبت عاشورای حسینی، دو غزل در اختیار ایبنا قرار داد.
ظهر عاشوراست، آتش، شعلهور
روی نعش عشق، میبارد تبر
مَشک، خنجرخورده، لب، چاک از عطش
تیر جولان میدهد سمت خطر
خون شَتَک زد از گلویی چاکچاک
لختهلخته روی سطری مختصر
کفتر احساس سرخی پَر کشید
پَر زد از این سو به آن سوی سفر
برکشید از خشم، خنجر را حسین
قامت بیداد تا شد از کمر
سیل شد از خون دشمن کربلا
ریخت از زاغ و زَغَنها بال و پر
نعش روی نعش، غلتان، بینفس
ترس پشت ترس، لرزان در گذر
میدوید از هر طرف سمت حسین
از کمانها، تیرهای تیزپَر
تیرآجینِ شقاوت شد تنش
پیش پای سربلندی، داد سر
خیمهها رو به شهادت سوختند
خیمهی زینب ولیکن بیشتر
محشرِ کبرای دیگر پا گرفت
رفت روی نیزه قرآنهایِ سر
باد میپیچید و شیون میوزید
کاروان میرفت و سرها، پشتِ سر
کوفیان مرعوبِ حظی ناتمام
نیزهداران کیش و مات سیم و زر
کافران دیوار حاشاشان بلند
مویهداران نالههاشان بیاثر
عشق تنها ماند و تنهاتر حسین
کربلا جا ماند و دجله دربهدر
روی پشتِبام کوفه چشمها
رو به کوچه میدوَند آسیمهسر
میرود از پیش، زینب بیهراس
کاروان از پی ولی آهستهتر
روی دوش نیشخند کینهها
زخمها گل داده اما بیثمر
میرود زینب، درفش خون به دوش
میرود پیروز اما خونْجگر
میرود تا جان بگیرد کربلا
میرود خاموش اما شعلهور
به آستان بلند حضرت ابوالفضل (ع)
پُر از مهر آمد و با من شبی عقدهگشایی کرد
مس ِطبع مرا با صیقل اشکش طلایی کرد
شبم را شاعرانه باز آذین بست، رؤیایی
نسیمِ نغمه پَر داد و نیام را نینوایی کرد
تپید آهسته در نبضی که از نی در تپش افتاد
به قانون غزل در قلب من فرمانروایی کرد
به هم آمیخت اشک و آه و لبخند مرا آن شب
شبیه معجزه که نه، ولی کاری خدایی کرد
هوا پَس بود و مِه در گیسوان باد میپیچید
کسی در خیمه از یاران خود قصد جدایی کرد
پریشان میگذشت آب فرات از فرط حیرانی
پریشانْشیوه، شیون در طنینی قهقرایی کرد
دو دست افتاده آن سوتر؛ دو دست، آویزِ مشکی خشک
نگو عباس من ای شط خونین بیوفایی کرد
پرید از خاطرات کوفیان بیبال و پر آن شب
پرید و آسمان عرشیان را کربلایی کرد
نظر شما