به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «دانشنامه مشروطه» (رجال سیاسی) به همت انتشارات پژوهشکده تاریخ معاصر و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) منتشر شد. نهضت مشروطیت ایران از حوادث مهم تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. این نهضت نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است که قبل و بعد خود را از یکدیگر جدا میسازد. عمق تاثیر این نهضت به اندازهای است که نتایج و پیامدهای آن، به ویژه در زمینه فکری، برخی مسائل امروز را هم تحت تاثیر قرار داده است. نهضت مشروطه تجربه بزرگی بود که مردم ایران در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به دست آوردند:
-سلطنت استبدادی برای اولین بار به طور جدی به چالش کشیده شد؛
-اولین حضور گسترده مردم در سطح ملی در برخورد با ضعفها و نابسامانیهای سیاسی- اجتماعی رقم خورد؛
-یک نهاد قدرتمند مردمی در ساختار نظام سلطنتی شکل گرفت؛
- قشر روشنفکر برای اولین بار به یک جنبش ملی پیوست؛
-ملت ایران و رهبران دینی آن، نخستین ورود بیگانگان به یک نزاع داخلی را تجربه و نتایج آن را مشاهده کردند.
-تفکر و اندیشه سیاسی-اجتماعی انبوه و عمیقی در جریان این نهضت برای اولین بار تولید شد و مفاهیم جدید زیادی را به گنجینه مفاهیم و ادبیات سیاسی اجتماعی ایران افزود.
نهضت مشروطه زمینهها و عوامل متعددی داشت که برخی متاثر از شرایط داخلی کشور بود و برخی از شرایط خارجی نشات میگرفت. این عوامل عبارت از:
۱. ظلم، بیکفایتی، ناکارآمدی و وابستگی حاکمان،
۲. عقبماندگی و ضعف کشور در زمینههای مختلف؛
۳. نهضت تحریم تنباکو و پیامدهای آن؛
۴. گسترش فعالیتهای اجتماعی و سیاسی عالمان شیعی؛
۵. الگوبرداری گروهی از ایرانیان از دستاوردها و نظامهای سیاسی عرب؛
۶. انتشار مطبوعات، ترجمه کتابهای خارجی و شکلگیری و گسترش مدارس جدید و انجمنهای مخفی.
برخی اتفاقات، مانند اهانت مسیو نوز بلژیکی به مقدسات و نهایتاً تنبیه تجار قند توسط علاءالدوله، حاکم تهران، که از ابتدای سال ۱۳۲۳ ق به وقوع پیوست، آتشی بر خرمن نارضایتیها شد و اعتراضات مردمی را برانگیخت. این اعتراضات به مهاجرت علما و رهبران دینی به حرم حضرت عبدالعظیم (ع) و تحصن در آن مکان انجامید. پس از حدود یک ماه تحصن، مظفرالدین شاه با درخواست مهاجرین مبنی بر «تاسیس عدالتخانه» موافقت کرد و ایشان به تحصن خاتمه دادند؛ لکن سرسختی برخی درباریان مانند عینالدوله و درگیری با معترضین و اجتماعکنندگان در مسجد شاه، به مهاجرت علما به قم- که «مهاجرت کبری» نامیده شد- انجامید. خروج رهبران دینی از تهران عرصه را برای دخالت انگلیس و غربگرایان فراهم ساخت و با ترساندن مردم، آنها را به تحصن در سفارت انگلیس سوق دادند. در سفارت، خواسته جدیدی را به نام مشروطه به مردم القا کردند و «عدالتخانه» به فراموشی سپرده شد. رهبران دینی که تفاوت بنیادی میان این دو مفهوم ندیدند، با خواسته جدید همراهی کردند و نهایتاً مظفرالدین شاه در ۱۴ جمادیالثانی ۱۳۲۴ ق فرمان تاسیس مجلس شورای اسلامی را- که بعداً به مجلس شورای ملی تبدیل شد- صادر کرد.
«مشروطه» تحولی فراگیرتر و در عین حال مبهم و التقاطی (قابل تفسیر به «اسلامی» و «غربی») را به دنبال داشت. نظام سیاسی جدید با محوریت مجلس شورای ملی، که منتخبان و نمایندگان مردم در آن گرد آمده بودند، شکل گرفت. در طول مدت حدود دو سال- که به «مشروطه اول» شناخته میشود- از یک سو برخی اقدامات و فعالیتهای ثمربخش در مجلس شورای ملی انجام گرفت و از سوی دیگر، نزاعهای به وجود آمده درباره مشروطه و نیز ناامنیهای شکل گرفته در سایه این نزاعها و آزادی حاصل از مشروطه، فضای جامعه را به شدت ملتهب کرد. بخش مهمی از اختلافها ریشه در تضاد دو رویکرد «اسلامی» و «غربی» در ترسیم ماهیت و مولفههای نظام جدید داشت. از اقدامات مهم و اساسی مجلس، نگارش قانون اساسی و متمم آن بود که آزادی و مساوات به عنوان دو نماد مشروطه، از مواد مهم آن به شمار میرفت. بر این اساس، «مجلس شورای ملی» و «قانون اساسی» به منزله دو رکن و اصول «آزادی» و «مساوات» به عنوان دو شعار مهم مشروطه شناخته شدند. این چهار موضوع –که ظرفیت دو تفسیر متضاد اسلامی و غربی را داشتند- محور مباحثات و مجادلات در میان نخبگان فکری و سیاسی جامعه ایران شدند. در زمینه مخالفت با موافقت با آنها، آثار و مکتوبات زیادی در قالب مطبوعات، نامهها و تلگرافها و به ویژه رسائل مستقل نگارش و انتشار یافت.
محمدعلی شاه به عنوان شاه مشروطه تمایلی به الغای مشروطیت نداشت؛ اما هرج و مرج ناشی از افراطکاری جریان غربگرا و نزاعهای شدید و ناامنی اجتماعی، وی را به مقابله با مجلس و نهایتاً به توپ بستن مجلس در ۲۳ جمادیالاولی ۱۳۲۶ ق واداشت. در این دوره- که دوره «استبداد صغیر» نامیده شده است- برخی رهبران دینی، مانند شیخ فضلالله نوری، کوشیدند با همراهی شاه، انحرافها و آسیبهای نظام مشروطه را برطرف و مشروطه دیگری را اعاده کنند. بیگانگان و غربگرایان که منافع و اهداف خود را در خطر دیدند، این اقدام را دشمنی با مشروطه قلمداد کردند و کوشیدند ابتدا با فشار سیاسی و اقتصادی و سپس با سوءاستفاده از قوای ملی دغدغهمند، مانند بختیاریها، و نیز با انتشار اخبار و گزارشهای کذب و همراه کردن علمای نجف، اجازه انجام این اصلاحات را به شاه ندهند. سرانجام تهران توسط قوای شمال و جنوب با فرماندهی دو سردار وابسته به روس و انگلیس مورد هجوم قرار گرفت و در ۲۴ جمادیالثانی ۱۳۲۷ ق فتح شد و مشروطه مورد نظر قوای بیگانه و غربگرایان دوباره استقرار یافت.
نهضت مشروطیت بدون رویکرد غربی و مدرن شکل گرفت
با آغاز «مشروطه دوم»، جریان مخالف و منتقد مشروطه وارداتی، از صحنه سیاسی کنار زده شد و اداره کشور در اختیار مشروطهخواهان جدید قرار گرفت. در حالی که شرایط ظاهری برای تحقق انتظارات مردم در زمینه رشد و پیشرفت کشور و رفع نابسامانیها و عقبماندگیها فراهم شده بود، هنوز دو مانع مهم در مسیر ترقیخواهی و تعالی ایرانیان وجود داشت: ۱. غلبه رویکرد غربی و سکولار به مشروطه و حذف یا انزوای رویکرد بومی و اسلامی به آن؛ ۲. دخالتهای دو دولت استعماری روس و انگلیس که در واقعه اولتیماتوم روس در اواخر سال ۱۳۲۹ ق و اوایل سال ۱۳۳۰ ق به اوج رسید.
وقایع و تحولات سالهای بعد، به ویژه جنگ جهانی اول و اشتغال کشور به دست بیگانگان (طی سالهای ۱۳۳۳-۱۳۳۶ ق)، حکایت از آن داشت که تحول نظام سیاسی در ایران و تبدیل سلطنت مطلقه به مشروطه به رغم برخی نتایج مثبت همچون به چالش کشیدن سلطنت استبدادی، حضور مردم در نظام سیاسی و تولید اندیشه و ادبیات سیاسی جدید، نتوانست انتظارات ایرانیان را برآورده سازد و پیشرفت واقعی و بومی را به ارمغان آورد. شرایط پس از جنگ جهانی اول، از جمله افزایش ناامنی -که کاهش اقتدار حکومت پس از مشروطه، بستر آن را ایجاد کرده بود- زمینه را برای کودتای انگلیسی در سال ۱۳۳۹ق/۱۲۹۹ ش فراهم کرد. با قدرتگیری تدریجی رضاخان از وزارت جنگ تا پادشاهی و نیز اقتدار روزافزون وی در دوره سلطنت، «استبداد قاجاری» که مشروطه آن را مقید کرده بود، جای خود را به «استبداد پهلوی» داد و مجلس شورا و قانون اساسی عملاً به آلت دست سلطنت تبدیل شد. در سایه «استبداد منور پهلوی»، نظام مشروطه، چه با قرائت اسلامی و چه غربی، به محاق رفت و تنها اسمی و ظاهری از آن باقی ماند؛ هر چند برخی اهداف و برنامههای روشنفکران در غربی شدن کشور محقق شد.
با گذشت بیش از یک سده از نهضت مشروطیت ایران، آثار زیادی درباره آن نگاشته شده است؛ اما بیشتر این آثار، از یک سو جامعیت لازم را در زمینه ابعاد گوناگون نهضت ندارند و هر یک از زاویهای خاص به این جنبش پرداختهاند؛ از سوی دیگر، با گرایش تجدد غربی و پذیرش –هر چند ناخودآگاه– اصول مدرنیته و محور قرار دادن آن، نگارش یافتهاند. بیشتر این نوع تاریخنگاریها، دارای ضعفها و ایراداتی از این دست هستند، یک سویهنگری و عدم توازن اطلاعات؛ کمتوجهی به موضوع وثاقت و هوشیاری ناقلان اخبار، و عدم آشنایی با توجه کافی در خصوص ویژگیهای فکری، اخلاقی، مذهبی و عناصر کارساز فرهنگی ملت ایران.
دغدغههای فوق باعث شد که برخی استادان این حوزه مطالعاتی، مانند مرحوم استاد علی ابوالحسنی (منذر)، موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، حوزه علمیه قم و به طور خاص موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) را جایگاه شکلگیری یک حرکت علمی و منصفانه برای تبیین و تحلیل تاریخ معاصر ایران، به ویژه نهضت مشروطیت تشخیص دهند و فعالیت در این زمینه را از سال ۱۳۷۹ ش آغاز کردند. از آن پس، آثار زیادی توسط پژوهشگران حوزوی در این زمینه با راهنمایی این استادان شکل گرفت و دغدغه تاریخی برجستهای در حوزه علمیه قم پدید آمد؛ چیزی که تا پیش از آن بسیار ضعیف و کمسو بود. از جمله طرحهای بنیادینی که از حدود ۱۳۸۵ ش آغاز شد، طرح نگارش «دانشنامه مشروطیت» بود. این طرح به هدف فراهم آوردن اثری جامع و تفصیلی درباره نهضت مشروطیت بدون رویکرد غربی و مدرن شکل گرفت. جلد پیش رو با عنوان «رجال مشروطیت» نخستین محصول پژوهشی این طرح کلان است.
اهمیت رجالشناسی مشروطه
از مباحث مهم مشروطهشناسی، شناخت رجال مشروطه است. منظور از رجال، همه افراد شناخته شده و موثر به لحاظ اجتماعی و سیاسیاند که نهضت مشروطیت به کارگزاری آنها به سامان رسیده یا نافرجام مانده است. در این دانشنامه، رجال مشروطیت به دو دسته کلی تفکیک شدهاند: دسته اول رجال دینی (علما و فقها) و دسته دوم رجال سیاسی. در میان این دو دسته نیز همهی گرایشها، اعم از مشروطهخواه، مخالف مشروطه و مشروعهخواه، مدنظر قرار گرفتهاند.
گرچه با گسترش علوم اجتماعی، بیشتر تاریخنگاریهای کلاسیک به سمت مطالعه و بررسی چهارچوبهای غیرشخصی حرکت کردهاند، اما این رویکرد همانگونه که میتواند تعادلی منطقی در بررسیهای تاریخی به ارمغان آورد، به همان میزان میتواند در تفریطی آشکار، به نادیده گرفتن یا کماهمیت شمردن نقش افرادی که نامشان در تاریخ آمده است، بینجامد. بیشک بررسی زندگی، مواضع و ویژگیهای شخصیتی افراد مهم و موثر در یک حادثه میتواند تا حدود زیادی در روشن شدن ماهیت و ابعاد گوناگون آن واقعه، همچون زمینهها، روند و پیامدها یاری رساند.
همچنین بررسی ویژگیهای شخصیتی رجال مشروطه که ناظر به اعتقادات، خلقیات و منش سیاسی و اجتماعی ایشان است، ما را در شناخت انگیزهها و نیز نوع نگاه رجال به نهضت یاری میکند. همینطور بررسی عملکرد رجال مشروطیت در سه مقطع پیش از مشروطه، در مشروطه و پس از مشروطه، نتایج مفید و پراهمیتی در بردارد؛ اولاً ارزیابی کلی از زندگینامه و عملکرد رجال به دست میدهد؛ ثانیاً نشان میدهد که چه تعداد از رجال مشروطه در زمینه مشروطه خواهی صادق و ثابتقدم بودهاند و چه تعداد به اقتضای منافع شخصی یا گروهی مشروطهخواه شدند یا پس از مشروطه دست از مشروطه شستند و حامی استبداد شدند.
نظر شما