سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حجتالاسلام عباس فضلی، نویسنده و پژوهشگر: درباره نوشتن و خواندن مطالب بسیاری را خوانده یا نوشتهام. اینکه هر دو امر ما را با چالشهای فکری و ذهنی روبهرو میکند و پژوهشگر نیازمندِ آشنایی با سبک و تکنیکهای خاص است و از سوی دیگر، تمرین و تکرار زیاد میطلبد تا منجر به خواندنی موفق و نوشتنی اساسی شود؛ اما گاه از یک مسئله در این زمینه غفلت میشود و آن همراهی و همنوایی همسرِ نویسنده در امر پژوهش و نوشتن با اوست. شاید آنچه این امور را کُند میکند و مانعِ پیشرفت و گستردگی کار میشود؛ تشویق نشدن نویسنده از سوی نزدیکان بهخصوص اعضای خانواده از جمله همسر است.
تردیدی نیست همراهی همسر در این مهم کارساز است. البته گاه زن و مرد هر دو اهل تحقیق و نوشتن هستند که در این صورت نور علی نور میشود. زوجهای موفقی چون عبدالحسین زرینکوب (۱) و قمر آریان، جلال آلاحمد (۲) و سیمین دانشور که اتفاقاً هر دو، فرزندی از خود بهجای نگذاشتند، با این تفاوت که اولی صبورانه بیفرزندی را تحمل کرد و دومی با نوشتن «سنگی بر گوری»، ناشکیبانه موضوع را علنی کرد یا مهدی محقق و نوشآفرین انصاری، مرتضی مردیها و محبوبه پاکنیا و از زوجهای نویسنده غیرایرانی؛ ویل و آریل دورانت آمریکایی، آدونیس و خالده سعید، فیلیپ سولرز و ژولیا کریستوا، جوئل و ویکتوریا اوستین نمونههای بارزی از این گروه هستند. از سوی دیگر، نامههای نیمایوشیج، علی شریعتی، احمد شاملو و نادر ابراهیمی به همسرانشان، میتواند گونهای همراهی و همگامی با نویسنده محسوب شود.
در این میان، پارهای از نویسندگان در مقدمه کتابهای خود به این همراهی اعتراف کردهاند. مثلاً مونتگمری وات در مقدمه کتاب «امام محمد غزالی، متفکر بزرگ مسلمان» مینویسد: «در خاتمه این مقدمه خود را مؤظف میدانم که از همکاری و کمکهای دخترم در تهیه اعلام کتاب و از مساعدتهای همسرم در تصحیح و تنظیم مدارک، مخصوصاً در سازش با وسواس شوهری که در تألیف و تحریر کتابی کلافه شده، تشکر نمایم.» (۳)
نصرحامد ابوزید در مقدمه کتاب «مفهوم النص» میگوید: همسرم {خانم دکتر ابتهال یونس} در راه شکلگیری و ظهور نهایی کتاب تلاش طاقتفرسایی را به جان خرید. وی علاوه بر دشواریهای فراوان که برای آسودگی و فراغت من تحمل کرد، خود بهتنهایی حروفنگاری کتاب را انجام داد. این تلاش او انگیزه مرا در پیگیری بدون خستگی کارم صدچندان میکرد. (۴) مرتضی کریمینیا، مترجم کتاب مذکور نیز به همراهی همسرش در این راه اعتراف میکند و میگوید: مریم اوحدی نیز در تمام مراحل کار با شکیبایی و تشویق فراوان دشواریهای ترجمه را بر من آسان کرد و افزون بر این، حروفچینی کتاب را با دقت بسیار به پایان رسانید. (۵)
استاد مصطفی ملکیان در مقدمه ترجمه کتاب «روح اسپینوزا» نوشته نیل گراسمن مینویسد: «از دخترم، هدی و همسرش محمدرضا خجسته که در طی مدت ترجمه، از شفقت، مهربانی و مهماننوازی سر سوزنی فروگذار نکردند و از همسرم، سیمین صالح برای (افزون بر هزار چیز دیگر) جدیتش در خوانش و بازخوانش ترجمه و پیشنهادهای بسیار ارزشمندش در اصلاح و تصحیح آن تشکر میکنم.» (۶) افزون بر این، ترجمه خود را به همسرش اهدا کرده و مینویسد: «برای مهربانویی که با کوشش بیخواهش و با چراغ روشن خاموشی در دست، از هزار توی خودی گذشت، برای سیمین.»
چنانکه عباس مخبر در پایان مقدمه کتاب «مبانی اسطورهشناسی» مینویسد: «و سرانجام باید از همسرم هما سعیدپور تشکر کنم که سراسر کتاب را چند بار خوانده و پیشنهادهای اصلاحی سودمندی داده است.» (۷)
جیمز تربر هم که به تشویق همسرش به ادبیات داستانی روی برد و در ۱۹۲۶ نخستین داستان کوتاه خود یعنی «روز خوش جوزفین» را منتشر کرد (۸)، نوشته: «یک بار در یک میهمانی وولف به من گفت: نمیدانی نویسنده شدن چه لذتی دارد. همسرم که کنار من ایستاده بود، به اعتراض گفت: ولی شوهر من نویسنده است. (۹)
رابرت استون، رماننویس آمریکایی، در گفتوگویی که پاریس ریویو با وی داشته است، در چندجا به نقش همسرش در آفریدن کتابهایش اشاره میکند و در این باره میگوید: «سطرهای زیبای بسیاری، باید میرفت. خیلی وقت گرفت. ترکیب درست آن را مدتها نمیتوانستم پیدا کنم. وقتی در کتاب تمامشده آن را از نو خواندم، دیدم افتضاح است. مایوس شدم؛ اما همسرم راضیام کرد که صحنه بدی نیست. (۱۰)
البته گاه عکس این قضایا رخ میدهد و همسر مانع کار فکری نویسنده میشود، نمونهاش را میتوان در کار توماس کوپر دید. توماس کوپر، محقق قرن شانزدهمی که سالها در حال تالیف فرهنگ لاتین به انگلیسی سترگی بود، در میانه کار، همسرش که از شببیداریهای مدام او به تنگ آمده بود، پنهانی به اتاق مطالعهاش خزید و تمام یادداشتهایش را برداشت و در آتش سوزاند. در این خصوص جان آبری، عتیقشناس شایعهپرداز گفت: «به رغم این اتفاق، این مرد شریف چنان مشتاق ادامه یادگیری بود که از نو آغاز کرد و آن را به کمال رساند و اثری به غایت مفید از خود بهجا گذاشت. تا آنکه مقام اسقفی وینتون به او اعطا شد.» (۱۱)
هرچند تاریخ نشان داده که اغلب همسر نویسندگان چه ایرانی، چه غیرایرانی، همواره همراه و مشوق آنها بودهاند ولی گاهی همسران و خانوادههایی هم بودهاند که با نوشتن و کتاب خواندن نویسندگان مشکل داشتند. در این میان، از سیدکوچک هاشمیزاده، پژوهشگر فقد خورموجی میپرسند: «آیا همسرتان با علاقه شما به کتاب مخالفتی نداشتند؟ پاسخ میدهد: نه، هیچ گاه معترض نبودند و همین که مانع نبودند، قابل تقدیر است.
- این را به این دلیل پرسیدم که برخی افراد هستند که همسرانشان با داشتن و جمع کردن کتاب مخالفت میکنند.
من دوتا خاطره اینجا بگویم. همسر یکی از دبیران دبیرستان سعادت [بوشهر] میآمد مدرسه و میگفت: به شوهرم بگویید که وقتی میرود کتاب بخرد، دوسه تومانی هم برای خودمان به خانه بیاورد!
دوست دیگری نیز که شاعر و پژوهشگر است، در بوشهر که بودیم، آمد پیش من و گفت: فلانی، بخدا تا به حال سه چهار بار خانواده و بچههایم آمدهاند کتابهایم را آتش بزنند!
- استاد! خیلی از بزرگان ادبی و مشاهیر این مشکل را داشتهاند و همسرانشان کتابهایشان را آتش زدهاند!
محمدبن جریر طبری طوری بود که در تحقیق و نوشتن، دیگر شب و روز نمیشناخت. زنش آمد کتابهایش را ریخت درون حیاط و آتش زد. فقط دو کتاب او، تاریخ طبری و تفسیر طبری که آن را به کسی امانت داده بود، باقی ماند. نظیر آن، یک دانشمند دیگر متعلق به مصر بوده که بعد از مرگش، همسرش کتابهای او را در رود نیل انداخت.» (۱۲) هر چند حکایتهای پیشین به افسانه بیشتر شباهت دارد؛ اما در مورد معاصران یک واقعیت است که از زبان افراد مختلف شنیده میشود.
پی نوشت:
۱- جلال آل احمد در یکی از نامهها به همسرش مینویسد: میدانی که قبل از اشنایی با تو فقط دو کتاب «دید و بازدید و از رنجی که میبریم» را بیرون داده بودم و بقیه کارها از «سه تار تا قمارباز» گرفته تا این آخریها در سایه حمایت فکری تو و در سایه پشتیبانی تو بود. (نامههای جلال به سیمین، ص ۲۸۱)
۲- دکتر زرینکوب در آغاز کتاب «بحر در کوزه» مینویسد: به یاد برادر و همکار عزیز از دست رفتهام دکتر حمید زرین کوب که احیاء این اثر بیش از هر چیز به همت و الهام او مدیون است.
۳- امام محمد غزالی؛ ترجمه محمود اصفهانیزاده، ص ۶
۴- معنای متن؛ نصر حامد ابوزید؛ ترجمه مرتضی کریمینیا، ص ۴۵
۵- معنای متن؛ نصر حامد ابوزید؛ ترجمه مرتضی کریمینیا، ص ۲۱
۶- مقدمه مترجم، ص ۷۳
۷- مبانی اسطورهشناسی؛ عباس مخبر، ص ۵
۸- هنر داستاننویسی؛ ترجمه حسن کامشاد، ص ۲۷
۹- هنر داستاننویسی، ص ۴۰
۱۰- هنر داستاننویسی، ص ۲۸۹
۱۱- برچیدن کتابخانهام، ص ۱۱۲
۱۲- همنشین واژهها ص ۸۲
نظر شما