سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): «نخستین بار که با او همکلام شدم و بنای گفتوگو را گذاشتم، نگفت کیست، کجا بوده و چه کرده است، بلکه گفت مرحوم ابوترابیفرد چنین بود و چنان کرد و از دوستانش گفت که در سیاهی و سردی اسارت چه جوانمردیها کردند. او خلبان هواپیمایی بود که میتوانست یکی از آمال و آرزوهای آینده هر پسر نوجوان باشد و من نیز هم…» این سطوری از کتاب خاطرات خلبان صدیق، آزاده جنگ تحمیلی است. آزادهای که هنوز بغض اسارت در او زنده و رد شکنجه در عمق جانش نشسته است، اما باز هم قلبش پر از مهر ایران است و هر بار که از ایران حرف میزند.
دل هر شنوندهای به پاس این دوست داشتن عجیب و خاص از غرور ایرانی بودن میلرزد؛ دوست داشتنی که به بهای سالها نادیدن ایران تمام شد، اما برای او این دوری و شکنجه اگر برای ایران باشد، قابل تحمل است.
برای شناختن این خلبان و حس عشق عمیق و صمیمیاش به ایران باید سپاسگزار محمد قبادی بود که با صبوری و علاقه خاطرات امیر محمد صدیق قادری را ثبت و ضبط کرد تا ما با ورق زدن این خاطرات به داشتن خلبانان جسوری چون خلبان صدیق برای همیشه ایران افتخار کنیم.
-چهطور شد که به ثبت و ضبط خاطرات خلبان صدیق علاقهمند شدید؟
امیر محمدصدیق قادری فارغ از اینکه موضوع کتاب «خلبان صدیق» است، برای من فرد ارزشمندی است که با او شب و روز (به لحاظ ذهنی) زندگی کردم تا بتوانم با درک درستی از شخصیتش احوالات و خاطراتش را ثبت و ضبط کنم. همانطور که اشاره شد وقتی منابع کتاب «پاسیاد پسر خاک: زندگی و زمانه حجتالسلام سیدعلی اکبر ابوترابیفرد» را گردآوری میکردم با خلبان قادری آشنا شدم که این آشنایی سالها به طول انجامیده است. او خلقیات و ویژگیهایی دارد که این ویژگیهای خاص به ویژه خودش را در اسارت نشان داد.
خلق و خوی خلبان صدیق به شکلی بود که حتی زندانبانان عراقی را هم تحت تاثیر خود قرار داد. خلبان صدیق در دوران اسارت به شکلی رفتار کرد که بتواند اعتماد اطرافیانش را جلب کند و با زندانبان خود هم ارتباط بگیرد. این نکته برایم جالب بود در مقوله جنگ که سراسر تیر، ترکش، خون و خرابی است، بتوان روابط انسانی را از دل آن بیرون آورد و در آن تامل کرد.
از طرف دیگر رفتار خلبان صدیق و نوع دوست داشتن ایران، برای من بهعنوان یک ایرانی خیلی قابل احترام است. خلبانی که پس از انقلاب سه بار از ارتش اخراج شد، اما به حرمت آموزشهایی که برای حفاظت و حراست کشورش دیده و برای ایران که در شرایط سخت جنگ قرار گرفته بود، خودش را ملزم دانست که در جنگ از ایران دفاع کند. از این رو حس وطندوستی خلبان صدیق برایم خاص و قابل احترام بوده و هست.
گذشته از این، امیر قادری یک خلبان بود و این جنس خلبان بودن برایم ارزشمند بود. خلبانی که در آمریکا آموزش دیده و با هواپیماهای پیشرفته پرواز کرده بود، در شرایط خاصی خودش را به جنگ رساند و بعد اسیر شد. اینکه خلبان صدیق در اسارات به عنوان یک خلبان چه رفتاری داشت و چگونه اسارت را سپری کرد، برای من که در زمینه تاریخ جنگ تحقیق و پژوهش کردم، کنجکاوبرانگیز بود.
مجموعه این عوامل باعث شد تا از امیر قادری خواهش کنم اجازه دهد خاطراتش را ثبت و ضبط کنم. البته چندین بار درخواست کردم و امیر هر دفعه پاسخ میداد: صبر کن، هنوز زود است. بالاخره قرعه به من نام من افتاد و توانستم خاطراتش را ثبت کنم. من در این کتاب هر چه تجربه و دانسته داشتم به کار گرفتم تا کتاب خوبی دربیاید که حاصل آن برگزیده شدن در کتاب سال دفاع مقدس بود. ضمن اینکه چاپ دوم درآمد و ما منتظر چاپ سوم آن هم هستیم.
-ضبط خاطرات از سوی امیر قادری چه تاثیری در مصاحبههای تکمیلی داشت؟
امیر قادری پیش از گفتوگوی تکمیلی من, دوبار خاطراتش را بیان و ثبت کرده بودند اما با توجه به شناختی که از او داشتم، میدانستم و البته خودش هم اذعان می کرد که آن خاطرات کاستیهایی دارد که باید بر طرف شود و من با اطلاعاتی که از مصاحبهها به دست آورده بودم و شناختی که از موضوع داشتم دست به کار گفتوگوی تکمیلی شدم و خوشبختانه امیر قادری با اعتمادی که به من داشت با خیال راحت و فراغبال بیشتر خاطرات و اطلاعات دقیقتری بیان کرد و من متعهدانه و امانتدارانه آنها را در کتابم نوشتم تا مخاطب را شریک آن خاطرات کنم.
-آشنایی پژوهشگر با محیط اسارت و خلقیات آزادگان تاثیری در نحوه گرفتن خاطرات آنها دارد؟
هر پژوهشگر اگر در موضوع مورد پژوهش خود شناخت نداشته باشد موفق نمیشود یا حداقل به موفقیت کاملی دست پیدا نمیکند. من نیز از این مهم مستثنی نیستم. من اگرچه محیط و شرایط اسارت را لمس نکردم و در آن شرایط و محیط نبودم اما با مطالعات و تجربیاتی که در گفتوگو با آزادگان داشتم توانستم تا حدی آن شرایط و محیط را درک کنم. البته در گفتوگو با آزادگان این فقط درک شرایط و محیط اسارت نیست بلکه شناخت شخصیتی آزادگان هم بسیار اهمیت دارد.
به گمانم آنها انسانهایی ساخته شده از بلورند و وقتی به شما اعتماد کنند و بنای گفتوگو بگذارند خود خودشان هستند. حرفهای مگو دارند. منیت کمتری در بیان خاطرات شان وجود دارد و از دوستان شان به نیکی یاد میکنند و از همه مهمتر شما میتوانید با آنها راحت باشید و ناخودآگاه میتوانید درسهای زیادی از آنها بگیرید. درس شرافت, پاکی, صداقت و صد البته درس عقیدهمندی و وطن دوستی.
-به نظر شما چرا ادبیات اسارت چندان در ایران شناخته شده نیست؟
متاسفانه همین طور است که شما می گویید و علتش چند عامل میتواند باشد. ازجمله اینکه نهادهای مسئول در بیان و تبیین این موضوع با اهمیت کمکاری کرده و میکند.
دیگر اینکه ما پژوهشگران گاهی کارمان را درست انجام نمیدهیم و وجوه مختلف موضوع اسارت و اسیر را نادیده میگیریم و ناآشنا و ناتوان از شناخت موضوع جنگ و اسارت وارد آن میشویم و این آفت نه فقط در موضوع آثار مرتبط با اسارت بلکه اساساً آفتی است که در این سالهای اخیر دامن تاریخنگاری جنگ را گرفته است و باید برای آن فکری اساسی کرد.
نکته سوم اینکه متولیان رسانههای جمعی اعم از رسانه مکتوب یا رسانههای دیداری و شنیداری باید بفهمند و بدانند که موضوع اسارت و اسیران جنگی و آزادگان عزیز و شریف زینتالمجالس آنها نیستند که سالی یکبار سراغ شان بروند و تمام شود.
همه باید بدانیم که اگر بر اساس تاریخهایی که روز کاغذ مینویسیم و آغاز جنگ را ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ و پایان آن را پذیرش قطعنامه در تیر ۱۳۶۷ تصور میکنیم, برای آزادگان ما جنگ در این تاریخ تمام نشده بلکه بیش از این بوده خاصه اینکه آنها در چهار دیواری اسارت فقط اسیر دشمن بعث نبودند بلکه آنها مبارزانی بودند که در آن چهاردیواری مبارزه هم میکردند و این وجه تمایز و اهمیت این موضوع است.
نظرات