سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): محمد حنیف، نویسنده ادبیات داستانی، پژوهشگر، برگزیده جایزه جلال و کتاب سال جمهوری اسلامی: نگارنده این سطور در شیوه کلی نگاه به تاریخ لرستان با دکتر ساسان والیزاده اختلاف نظرهایی دارد. به عنوان مثال در نگاه نویسنده کتاب «معینالسطنه و ۱۲ مرد اعدامی»، نیروهای دولتی در دوره پهلوی، طرفِ تاریک ماجرا هستند و نیروهای لرستان، سمتِ روشن آن: پیشتر نیز والیزاده در کتاب ارزشمند «سفرنامه مقصود جهان»، پای از حیطه بیطرفی بیرون نهاده و بر مولف کتاب تاخته بود که چرا با القابی ناشایست از قومی نام برده است. نگاهی هرچند گذرا به حاشیههای همان کتاب نیز نشانگر آن بود که تصحیح اثر با چه دشواریهایی همراه بوده و تعلیقات آن، میتوانست عنوان کتابی مجزا قرار بگیرد.
با این حال، نباید از این اصل گذشت که در نوشتن از تاریخ، راستیآزمایی و کنار گذاشتن تعصب و پرهیز از جانبداری از جمله ضروریات بهشمار میرود و البته که در کتاب «معینالسلطنه و ۱۲ مرد اعدامی»، گاه رد پای تعصب دیده میشود، اما این اثر در مقایسه با بسیاری از آثار دیگر در این حوزه و به ویژه در قیاس با برخی کارهای قبلی خودِ والیزده، بلندمرتبهتر و ستودهتر است؛ زیرا عنصر خیال و دقت تحسینبرانگیز در واژهگزینیِ یک ادیب و شاعر در تار و پود کتاب به چشم میخورد. به عبارتی آخرین اثر والیزاده را باید کاری هنرمندانه محسوب کرد که قابلیت اقتباس و یا خوانش برای عموم را دارد. زیرا تاریخ صرف نیست و در عین حال، قصه خالص نیز نیست و البته مولف آن در خلقش به تاریخ وفادار بوده است. آنگونه که در دیباچه کتاب آمده است: «این زندگینامه را نباید از جنس رمان دانست چرا که چنین تمنا و وظیفهای برعهده نویسنده نبوده است. آشکارا در این کتاب به شیوه مرسوم هم تاریخ ننوشتهام اما با این همه، هیچ ماجرایی را بدون مستندات و مآخذ آن بیان نکردهام، خوشتر دارم این کنکاشنامه را مستند تاریخی با روایت ژورنالیستی و یا داستان منشیانه تاریخی با زیرساخت و ریزبافت پژوهشی و مستند بنامم و چنین میانگارم خواندنش برای خواهندگانش خالی از لطافتی نخواهد بود. (ص ۱۰)
به نظر من، خود نویسنده بهترین معرفی را از قالب اثرش بیان کرده است، این کتاب به رمان تاریخی نزدیکتر است. (داستان منشیانه تاریخی با زیرساخت و ریزبافت پژوهشی و مستند) و از آنجا که نویسندگان رمان تاریخی در طیفی قلم زدهاند که یا نزدیکترین نقطه به بیان تاریخ و وفاداری به حوادث بوده و یا نزدیکترین فاصله را با تخیل داشتهاند، لذا این کتاب را باید در زمره گروه اول از رمانهای تاریخی یا به زعم خود نویسنده، داستان منشیانه تاریخی دانست و بالاخره باید گفت که جای توجه به اوضاع سیاسی زمانه معینالسلطنه نیز در این کتاب خالیست، نویسنده میتوانست در کنار نسبت رشادت دادن به برخی از نیروهای مخالف حکومتی، به هرج و مرج بعد از قتل ناصرالدین شاه و سربرآوردن خوانین و صاحبان قدرت در ولایات مختلف و بالاخره برآمدن رضا شاه و لزوم ایجاد نظم و سرکوب نیروهای گریز از مرکز نیز اشارهای داشته باشد. با این مقدمه، به برخی ویژگیهای کتاب مذکور که آن را از آثار مشابه متمایز کرده است، اشاره میشود:
عنصر روایت
کتاب چنین آغاز میشود: «طناب دار تکان خورد. باد پرهیاهو و هرزهگرد اجساد دوازده سردار را به تیتال تکان میداد. میرزا رحیم چنین محاکات بیمحاکمهای را باور نداشت. حیرتزده و بیتقصیر! اما به خاطر آورد که مگر سرداران رشید لر پیش از این بیمحابا کشته نشده بودند؟» (ص ۱۱) از همین اولین جملات، روح روایی اثر خودنمایی میکند. تصاویری که از تکان خوردن طناب دار ارائه میشود و سپس ورود به ذهن شخصیت اصلی داستان (میرزا رحیم) نشان میدهد که نویسنده همانقدر که به نگارش حوادث تاریخی اهمیت میدهد، به روایت آن علاقهمند است، روایتی که البته با زبان قصه در هم آمیخته شده است، بدون آنکه روح حوادث تغییر کند.
در باره اهمیت داستان گفتهاند که اگر نویسندهای در نوشتن اولین صفحه داستان موفق عمل کند، کل داستان را نوشته است. پس بیراه نیست اگر گفته شود که آغاز داستان، سختترین مرحله نوشتن یک اثر روایی است؛ چون نویسنده در همین مرحله است که تکلیف خود را با عناصر دیگر داستان و بهطور کلی طرح داستانی مشخص میکند. و البته پایان داستان نیز همچون اولین صفحه آن، بهمعنی نوشتن کل داستان است. اما نویسندگان سختترین مرحله داستاننویسی را نگارش اولین صفحه میدانند؛ با این مقدمه باید گفت که والیزاده به خوبی از عهده نوشتن آغاز داستان آن برآمده است (البته اگر از جانبداری والیزاده و تعصبش به سران قوم لر در نیمه اولین صفحه بگذریم) اما هرچه آغاز کتاب، شکل و شمایلی داستانی دارد، انتهای آن جنبه پژوهشی به خود گرفته است.
در آخرین فصل کتاب با عنوان «سرشت و سرنوشت»، نویسنده به روحیات معینالسلطنه از جمله آزادیخواهی، مخالفت با نفوذ بیگانگان، صلحطلبی، فرهنگمداری و رواداری و داشتن تدبیر و تعقل و شجاعت و … میپردازد که با سرشت آثار روایی که نویسنده داستان را در نهایت به سوی اوج میبرد، در تضاد است، همانگونه که اهل فن گفتهاند، انتهای داستان که نقطه وداع خواننده با داستان است، باید همچون ابتدای آن پرقدرت و سرشار از عناصر داستانی باشد اما انتهای اثر والیزاده بر خلاف ابتدایش اینگونه نیست. با این حال، با توجه به اینکه اصولاً این اثر بیش از هرچه برای نشان دادن چهره واقعی شخصیت اصلی آن نوشته شده و ارائه اسناد و تصاویر و ذکر خاطرات و خطرات نیز به همین منظور صورت گرفته است، لذا باید گفت که در مجموع نویسنده در این مهم به هدف خویش رسیده است.
زبان داستانی و استفاده از اصطلاحات عصر وقوع حوادث
گرچه بیشتر اهالی ادبیات و هنر علاقهمند هستند که افرادی از جنس خودشان مسئولیتهای فرهنگی را بپذیرند، اما عموماً حاضر نیستند تن به این فداکاری بدهند. اهالی ادب و هنری که پای در وادیهای دیگری همچون اقتصاد، سیاست، آموزش و یا فعالیتهای عامالمنفعه و … میگذارند، لزوماً نمیتوانند از تمامی ظرفیتهای خویش بهره ببرند. و البته همیشه این بیم هست که طبع هنرمندانه و لطیف ایشان در خلال کارهای اجرایی و آموزشی به خاموشی بگراید.
دکتر ساسان والیزاده از زمره چنین آدمهائیست. او روزگاری در آغاز جوانی، مجلهای را منتشر میکرد «ایوار» که بدون اغراق از نظر درونمایه با مطرحترین آثار بزرگان ادبیات کشور قابل مقایسه بود. گواه ساده آن مصاحبههایی بود که بزرگان ادبیات آن روزگار با این مجله انجام میدادند، آوازه مجله والیزاده جوان و همراهانش حتی به تلویزیونهای غیرایرانی نیز کشیده شد. از اینرو، مهاجرت او به دنیای مدیریت بدون در نظر گرفتن و یا اظهار نظر درباره نگرش وی یا نگرشهای متعدد فکری در جامعه گرچه برای بسیاری امری مبارک بوده و هست، اما برای خود ایشان زیانبار بود. با این حال، انتشار کتابِ مورد بحث، برای اینجانب امیدوارکننده است. زیرا کتاب «معینالسلطنه و…» دیگر فقط کاری پژوهشی نیست، بلکه آشکار است که خلق بسیاری از صفحات آن، همراه با عرقریزی روح انجام گرفته است؛ این بدان معناست که طبع شاعرانه والیزاده نه تنها نمرده که امید است شکوفایی تازهای را آغاز کرده باشد.
ارائه بخشی از متن ص ۱۴۱ همین کتاب شاید دلیل محکمی برای اثبات این مدعا باشد [هنگامی که از دوره رضاخانی سخن می گوید]: «وقتی اما لگام حکومت دست افراطیها بود چه امیدی به اصلاح؟ و اصلاً چه نیازی به اصلاحگر؟ چراکه هر سخن ناصحانه او فتنه و توطئه خوانده میشد و با هیاهو و جنجال وادار به سکوت میگشت. زمانه سکوت و سرکوب بود و تنها با زبان زور و نابخردی با مردم سخن گفته میشد. در چنین زمانهای امثال ولکه [خان صلح جوی بیرانوند] چه میتوانند انجام دهند؟ ولکه به تعبیر فریدون مشیری در پیکار با نابخردان به راه مهر رفته بود. در چشم او شمشیری در مشت یعنی که میتوان کسی را کشت! دولتخواه بودن او نه از بزدلی بود و نه از گاوریشی، که شجاعت او را بسا کسا گواه کرده است…و هنگامی حاکم لرستان به خزاعی درخواست عفو فرستاد که نعش ولکه بر دار نامرادی آویزان بود.»
همینطور است وام گرفتن درست و بهجا از واژههای آثار بزرگانی چون قیصر امینپور در ص ۱۳۴: «صحنه غمانگیزی در صفحه بروجرد پدید آمده بود.... مرگهای سخت و پیدرپی در ناصیه این دودمان بود. هفتاد پشت آنها از نسل غم بودند و ارث پدر برای آنها اندوه مادرزاد بود.»
توصیف صحنهها
صحنه همان موقعیت مکانی و زمانیست که عمل داستان در آن انجام میگیرد، البته گاه صحنه در برخی آثار از اهمیت بیشتری برخوردار میشود، در اینگونه آثار، صحنه داستانی از سطح یکی از عناصر داستانی فراتر میرود و به مثابه جزئی از عناصر حیاتی اثر عمل میکند؛ در چنین داستانی، صحنه، نه تنها محل زندگی شخصیتها و محل جریان وقایع داستانی است، که فضای داستانی همچون شادی و غم و ترس نیز بدانها وابسته است. و اصولاً صحنه حالتی استعاری به خود میگیرد. شب سیاه و یا صبح درخشان ممکن است کنایه نویسنده از ناامید و تباهی و یا امیدواری و زندگی شادمانه درونی شخصیتها و یا جامعه باشد.
«گوژپَشت نوتردام» اثر ویکتور هوگو از جمله آثاریست که مکان در آن نقش اساسی داشته است، چنانچه هم بعد از انتشار کتاب، «کلیسای نوتردام» (محل زندگی شخصیت داستانی کازیمودوی گوژپشت و ناقوسزن کلسیای نوتردام) که در آستانه تخریب بود، بازسازی شد و هم اینک نیز میزبان بازدیدکنندگان بسیاریست. البته هدف والیزاده پرداختن صرف به مکان نبوده است، اما چون حوادث و شخصیتها پیوندی تام با مکان دارند، توجه به مکان کاری تاثیرگذار و ضروری است.
آیا والیزاده در نوشتن کتاب مذکور به این مهم توجه کرده است؟ آیا نمیتوانست در توصیف صحنه حوادث مختلف همچون بر دار کشیدن اعدامیان در بروجرد، پیوندی میان صحنه و حادثه و شخصیت برقرار کند؟ با مرور صفحات مختلف کتاب، میتوان به این نتیجه رسید که گرچه نویسنده در مقاطعی از اثرش، مکان زندگی شخصیتها را به زیبایی توصیف کرده است، همچون ص ۱۳: (به خانهاش نگاه کرد. احساس کرد آخرین باری است که به آن مینگرد: با آن سر در هلالی و مدور. بالای سردر کاشیکاری بود. بر روی یک کاشی آیه «هذا من فضل ربی» نوشته شده بود.
دو سمت در ورودی دو سکوی آجری بود. درب چوبی سنگین ولی زیبایی در قاب سردرقرار داشت. با دو کوبه حلقهای و چکشی. از در که عبور میکردی وارد هشتی میشدی. سقف آن بلند نبود و از منفذ بالای سقف گنبدی نور به چهار گوشه پاشیده میشد. داخلی حیاط که میشدی حوض بزرگی …» نتیجه چنین تلاشهایی رنگ زدن به محل وقوع حوادث تاریخی است، اما قطعاً نویسنده با غور در تصاویر تاریخی منطقه (همچون میدان اعدام) میتوانست به ارائه تصاویری جاندار از تلاشهایی در این راه کرده است، اما شاید با غور در تصاویر تاریخی منطقه میتوانست به ارائه تصاویری جاندار از موقعیتها صحنههای مورد بحث مبادرت کند.
پیچیدگی
والیزاده در صدد آن نبوده که اثری نمایشی خلق کند، با این حال، گرچه نه کاملاً متناسب با آثار داستانی، اما از عناصر نمایشی و داستان همچون گرهافکنی، بحران، گرهگشایی و اوج داستانی بیشتر از بسیاری از آثاری که ادعای روایی بودن دارند، سود جسته است. نویسنده در اغلب فصلهایی که روایت را بر پژوهش ارجح دانسته، به خوبی توانسته با عبور از وقایع کسالتبار، به روایت گردنههای صعب و تغییرات ناگهانی و بحرانهایی که به جهش ناگهانی منجر میشدند بپردازد.
اسناد (جنبه پژوهشی)
نزدیک به نیمی از صفحات کتاب، به بیان زندگینامه فرزندان میرزا رحیم چاغروند (معینالسلطنه)، تصاویر و اسناد اختصاص داده شده است، این بدان معناست که والیزاده شناخت وسیعی از موضوع داشته و وقت زیادی برای رسیدن به وقوف کامل به مطلب صرف کرده است. البته از جمله ایرادات کتاب، اشاره نکردن به منابع شفاهی در بخش منابع و مآخذ آن است، به عنوان مثال در ص ۱۳۴ نویسنده اشاره کرده است که مطلبی را در گفتگو با دکتر فیروز آزادی نقل کرده، اما در فهرست منابع و مآخذ به گفتوگوها اشارهای نشده است.
جمعآوری اسناد و بررسی و موضوعبندی آنها و جمعآوری تصاویر مربوط به موضوع و همچنین تدوین بخش سرنوشت بازماندگان معینالسلطنه کاریست صعب که سنگلاخهای راه رفته نویسنده را به خوبی نشان میدهد. این مهم، به ویژه در بخش زندگینامه فرزندان شخصیت اصلی کتاب، بسیار مهم بوده و خود میتواند روشنگر بخشهای مهمی از زوایای تاریک تاریخ مورد بحث قلمداد شود.
به گزارش ایبنا، کتاب «معینالسلطنه و ۱۲ مرد اعدامی» تالیف ساسان والیزاده همزمان با سیوپنجمین دوره نمایشگاه کتاب تهران از سوی انتشارات هاویر منتشر شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است.
نظر شما