به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شماره صفر فصلنامه «گواه به گواهی اسناد» ویژه تابستان ۱۴۰۳ از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به مدیرمسئولی مصطفی پورمحمدی منتشر شد. این فصلنامه در یک بخش ویژه و یازده پرونده به انتشار مطالب خواندنی پرداخته است. در صفحه نخست این فصلنامه نیز میخوانیم: «گواه»، گواهی است بر وقایع سیاسی- اجتماعی ایران، در واکنش به اتفاقات روز؛ شاهدی است که به شالودهشناسی حیات اجتماعی ایران میپردازد؛ مرورگر تاریخ است که نظر به آیندهای روشن دارد و در دام شرح وقایع گذشته گرفتار نمیماند.
«گفتوگوی منتشر نشده با سیداحمد خمینی پس از نیم قرن» بخش ویژه را به خود اختصاص داده است و موضوعات پروندهها نیز به شرح زیر است:
پرونده اول به «حیاط خلوت شاه» چگونه بنیاد پهلوی تاسیس شد و چه کارکردی داشت؟ در قالب موضوعات زیر اختصاص دارد:
«خشت کج اول» سنگ بنای بنیاد پهلوی چگونه گذاشته شد؟، «داستان یک خیریه» چگونه املاک غصبی رضاشاه به بنیاد خیریه پهلوی تبدیل شد؟ و «روکش طلایی» چگونه بنیاد پهلوی زیر عنوان خیریه به فعالیتهای گسترده اقتصادی میپرداخت؟
پرونده دوم به «جهانهای مستقل» آمریکاییها چه سیاستهایی را در حمایت از سلطنت پهلوی اتخاذ کردند؟ در قالب موضوعات زیر اختصاص دارد:
«فرستاده مخفی کاخ سفید» چرا جیمی کارتر ژنرال هایزر را به ایران فرستاد؟، «فضا را باز نکنید» مکالمه تلفنی منتشر نشده برژینسکی و محمدرضا پهلوی در اسناد شخصی کارتر، «قدرت شاه متزلزل است» گزارش محرمانه سفیر آمریکا به واشنگتن، «بهترین قربانی برای وضع موجود» تلگرافی که کاردار سفارت آمریکا در ایران نوشت، «سناریوهای انتقام در جواب تسخیر سفارت» گزارش «اتاق سیاه» به کارتر و «کابوس پنجه عقاب» طرح عملیات نظامی آزادسازی گروگانهای آمریکایی در ایران.
پرونده سوم با عنوان «تطهیرناشدنی» چرا ساواک و پرویز ثابتی هرگز تطهیر نخواهند شد؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«فسادهای فسادیاب پهلوی در ساواک» آنچه پرویز ثابتی در فرار از ایران بردو گذاشت، «ادعای چاپ رساله آیتالله خمینی توسط ساواک» اسنادی که دروغهای پرویز ثابتی را افشا میکند، «دروغ پرویز ثابتی درباره دین خود» بازخوانی پرسشنامه استخدامی رئیس اداره کل سوم ساواک، «رمزگشایی از بازجویی فنی» اعتراف بازجوی ساواک به شکنجه زندانیان سیاسی.
پرونده چهارم به «خلیج تا ابد فارس» دعوا بر سر جزایر سهگانه از کجا آغاز شد و چرا حالا بار دیگر از سوی روسها زنده میشود؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«نقشهای که نقشهها را نقش بر آب کرد» حاکمیت ایرانی جزایر سهگانه در نقشه چاپ مسکو، «هر خلیجی نامی دارد» حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه به روایت اردشیر زاهدی، «به بهای جان» چهار سرباز در روز بازپسگیری جزایر سهگانه جان باختند، «به بهای جان» چهار سرباز در روز بازپسگیری جزایر سهگانه جان باختند و «قصه رنج جزایر» جدایی بحرین از ایران به روایت داود هرمیداس باوند.
پرونده پنجم با عنوان «خانه به خانه» چگونه روابط تهران و تلآویو مانند تیغی دو لبه عمل کرد؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«اعتراف به اشغالگری» اذعان رئیس ساواک به دوستی پهلوی با رژیم صهیونیستی، «سرویس به سرویس» سندی سری از همکاری ساواک و موساد علیه مبارزان فلسطین، «سیاست یک بام و دو هوا» اسنادی از پشت پرده روابط رژیم پهلوی و رژیم صهیونیستی، «کالبد شکافی یک زخم» مخالفت تاریخی ایران با نظریه دو دولتی در فلسطین و «روشنفکران متعهد» نامه درخواست مجازات اسرائیل و شناسایی حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین.
پرونده ششم با عنوان «وابستگی به وابستگی» چگونه محمدرضا پهلوی در نقاط عطف دوره خویش، تحت تاثیر غرب تصمیم میگرفت؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«شاه متزلزل و نخستوزیر وابسته» کالبدشکافی رابطه ایران و آمریکا در دوره کندی، «فهرست کودتاچیان» سند افشای نقشآفرینان ۲۵ مرداد، «غافلگیری میزبان» چگونه محمدرضا پهلوی بی خبریاش از کنفرانس تهران را نشان افتخار خود نامید؟، «سکوت تهران» روزی که خطوط ارتباطی تهران قطع شد و «حکم مخدوش کودتاگر» فرمان انتصاب فضلالله زاهدی به نخستوزیری.
پرونده هفتم با عنوان «خروش دانشگاه» چرا تمام تلاشهای پهلوی برای ساکت کردن دانشگاه، ناکام ماند؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«دانشگاههراسی رژیم پهلوی» ساواک: مرکزیت مخالفین هنوز هم در دانشگاه است، «از سیمین دانشور تا مرتضی ممیز» دستور ساواک برای اخراج اساتید دانشگاه تهران، «هراس از شعارنویسی دانشجویان» دغدغه رژیم پهلوی نسبت به شعارهای مخالفان در سرویسهای بهداشتی دانشگاه، «شکار محرکین» دستگیری ۱۹۰ دانشجوی دانشگاههای تهران، «محرمانههای برخورد با دانشگاهیان» رئیس ساواک: با کوچکترین خلافی از دانشگاه اخراج میشوید و «نشانی غلط ساواک» نارضایتیهای دانشگاه، اقتصادی است نه سیاسی.
پرونده هشتم با عنوان «خانه ملت» مجالس قانونگذاری در ایران چه فراز و فرودهایی را داشته است؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«از نمایندگان اصناف تا منتخبان احزاب» احزاب سیاسی در مجالس دوره قاجار، «انتخابات نمایشی» اسناد اعتراض به وقوع تقلب در انتخابات مجلس در دوره رضاشاه، «یکدستسازی به نفع دیکتاتور» سرنوشت احزاب در مجالس دوره پهلوی اول، «مجالس دربارپسند» تقلبهای انتخاباتی در مجالس دوره پهلوی دوم (۱۳۳۲-۱۳۲۰) و «تکثر در خانه ملت» ترکیب سیاسی مجالس شورای اسلامی (۱۳۹۸-۱۳۵۹).
پرونده نهم با عنوان «یکصد سال علم و عمل» چگونه حوزه علمیه قم توانست به مهمترین بازیگر عرصه سیاست ایران معاصر بدل شود؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«احتیاط سیاسی و روابط شخصی آیتالله حائری با رضاشاه» بر اساس کتاب: حاج شیخ؛ زندگی و زمانه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، «میراث حاج شیخ» تحولات حوزه علمیه قم، از بازتاسیس تا پیروزی انقلاب اسلامی، «بی طرفی در عصر مشروطه» نظر حاج شیخ عبدالکریم حائری در مورد مشروعهخواهان، «یاد استاد» موسس حوزه علمیه قم به روایت آیتالله محقق داماد و «روحانیت از نگاه شهید مطهری» بر اساس کتاب: شهید مطهری؛ سازمان مطلوب روحانیت.
پرونده دهم با عنوان «انقلابی برای استقلال و آزادی» چگونه مردم توانستند حاکم سرنوشت خویش باشند؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«حماسه رفراندوم» واکنش امام خمینی به رای «آری» جوانان، «فرایند طرح نام «جمهوری اسلامی»» نظر امام خمینی درباره نام و ماهیت حکومت انقلابی، «مردمسالاری دینی این نیست!» حجتالاسلام محسن قنبریان از جمهوریت در قانون اساسی میگوید و «روز نخستین حکومت الله» خاطره حجتالاسلام و المسلمین حسن روحانی از رفراندوم جمهوری اسلامی.
پرونده یازدهم نیز با عنوان «تاریخ و تجربه» پس از انقلاب اسلامی، چه دستاوردهایی در عرصههای گوناگون داشتهایم؟ به موضوعات زیر اختصاص دارد:
«شکست پروژه انزوای ورزشی ایران» مدیریت ایرانی در سختترین جام جهانی در گفتوگو با حمیدرضا دهقانی پوده، سفیر پیشین ایران در قطر، «پلیمری شدن ایران در حوزه پلیمر در گفتوگو با دکتر حمید میرزاده» و «ایران در یک قدمی درمان قطعی ایدز» گفتوگو با دکتر مینو محرز درباره تجربه ساخت داروی درمان قطعی ایدز در ایران.
در بخشی از یادداشتی با عنوان «چرا به گواهی اسناد؟» به قلم مصطفی پورمحمدی، مدیر مسئول فصلنامه «گواه» میخوانیم: با در نظر آوردن تفاوتها و پیچیدگیهای جامعه امروز و سرعت تحولات و ظهور نسلی که ترجیحات و رفتارهای متمایز با نسلهای پیشین را به نمایش میگذارد، همچنان گفتمان اصیل انقلاب اسلامی را مهمترین گفتمان کارآمد برای بیان خواستها و دغدغههای نسل جدید و هم برای تحقق آرمانهایشان میدانم؛ گفتمانی که در کلام امام بزرگوار، رهبری معظم، شهید بهشتی و شهید مطهری تبلور یافته است ولی متاسفانه در سالهای گذشته ردپایش را در گفتار، کردار و تفکر بسیاری از دستاندرکاران و دیگران کمرنگ میبینم. گفتمانی که دنیا را مبهوت خود ساخت و به گاه ظفرمندی، انتقام نگرفت و گل را در برابر گلوله نشاند و یکی از مدنیترین انقلابهای تاریخ را به ثمر رساند؛ انقلابی که از همان نوپاییاش گوش به سخن و چشم به رای مردم سپرد و از نوع نظام تا مجلس تدوین قانون اساسی و خود قانون اساسی و مجلس و ریاست جمهوری را در یک سال به رای آنان سپرد. انقلابی که اگر در بند ترورهای کور چپگرایان، تجزیهطلبان و نفاق نمیافتاد، فضای بیبدیل سالهای آغازینش ادامه مییافت؛ انقلابی که ۸هشت سال در لباس دفاعی جانانه، ذرهای از خاک کشور به دست دشمن نداد و ننگ تاریخی تغییر مرزهای جغرافیایی را که در دورهها و سلسلههای پیش از خود قصهای پرغصه شده بود، جواز تکرار نداد.
در قسمتی از «بخش ویژه» این فصلنامه با عنوان «میخواستند خمینی را بکشند!» گفتوگوی منتشر نشده با سیداحمد خمینی میخوانیم: ماجرای بعدی که به نظرم بیان آن خوب است این است که بعد از مرگ تیمور بختیار در عراق، یک روز آقای اشراقی، داماد ما، به خانه ما آمد و به من گفت پیش ما بیا و یک سری به ما بزن. من هم به خانه آنها رفتم. دیدم ایشان خیلی ناراحت است، گفتم: چه شده است؟ گفت: تقیزاده، معاون سازمان، اینجا آمده بود و گفت که ما میخواهیم یک قضایایی را برای شما بگوییم و آن هم اینکه ما بختیار را کشتیم و عراقیها برای اینکه ما را متهم کنند که شما آقای خمینی را کشتید میخواهند آقای خمینی را بکشند و به گردن ما بیندازند. خوب است که شما با گذرنامهای که ما برای شما آماده میکنیم به عراق بروید و قصه را برای آقای خمینی بگویید. من به آقای اشراقی گفتم که بگو تقیزاده اینجا بیاید. آقا شهابالدین تماس گرفت و گفت فلانی اینجا آمده است شما هم بیایید. او گفت من باید با تهران تماس بگیرم و هماهنگ کنم. بعد دوباره تماس گرفت و گفت با تهران صحبت کردم و تا یک ربع دیگر آنجا هستم. او که آمد من گفتم قصه چیست؟ او همان قصه را برای من تعریف کرد، بعد گفتم خب اگر آقای اشراقی برود و فردا رادیو بغداد بیاید سیر تا پیاز ماجرا را نقل کند، شما فکر نکنید که آقای اشراقی این کار را کرده است؛ چون آنجا یک عده افراد هستند که میشنوند و نقل میکنند. غرضم این بود که موضع اینها را درباره رادیو بغداد بفهمم. مضاف بر اینکه حرفهای آقای اشراقی به تنهایی نفوذی در آقای خمینی ندارد- این را قبلاً با آقای اشراقی هماهنگ کرده بودیم- برای اینکه تاییدی باشد، شما یک گذرنامه به من هم بدهید. هدفم این بود که به این وسیله از ایران بیرون بیایم؛ چون در آن موقع هنوز سربازی من درست نشده بود.
گفت بسیار خوب من این را درست میکنم. فقط این ماجرا را به کسی نگویید. بعد وقتی خواست بلند بشود و برود گفت حالا اگر خواستید به دامادها و قوم و خویش نزدیک بگویید اشکالی ندارد. همین که پایش را از در بیرون گذاشت، به آقای اشراقی گفتم اینها میخواهند این ماجرا را از زبان بنده و شما شایع کنند؛ من سر این ماجرا را برنمیدارم تا ببینم عکسالعمل اینها چیست، به ما گذرنامه میدهند، قضیه را جدی گرفتهاند یا نه. علاوه بر این اگر چنین ماجرایی هست چرا از زبان من و شما منتشر شود؟ احتمال دارد این قصهای باشد که دولت میخواهد دنبال کند. لذا ما این مطلب را به هیچکس نگفتیم.
نظر شما