سه‌شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۷
مصطفی چمران را از محاصره کومله نجات دادم

حسینعلی ذوالفقاری گفت: وقتی سرگرد گلچین پیام فرستاد که ذوالفقاری کاری بکن، ما در حسینیه سردشت پشت شهدا پناه گرفتیم! از روی ابرها گذشتم و در فاصله نزدیک کومله بمب‌ها را رها کردم و بعد صدای فریاد فرمانده را شنیدم که گفت: عالی بود! ‌

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» با حضور جمعی از خلبانان ارتش جمهوری اسلامی در سالن مهر حوزه هنری دوشنبه دوم مهرماه رونمایی شد.

صادق وفایی گفت: به قول خلبان براتی‌پور، جنگ پدیده زشت و کثیفی است و خانه خراب شدن و مهاجرت و مرگ دارد، اما به نظرم جنگ ما پدیده قشنگی بود، هر چند جنگ به ما هو جنگ پدیده کثیفی است، اما ما قشنگ جنگیدیم و به نظرم تابلوی قشنگی را در تاریخ دنیا خلق کردیم و به واژه جنگ به نوعی آبرو دادیم.

او افزود: نظر من درباره جنگ به این شکل است شاید هر کسی با این نظر موافق نباشد. این قشنگی جنگ ما به دلیل اعتقادات ملی و مذهبی ما ایرانی‌هاست. هر چند قصد ندارم خیلی حرف ناسیونالیستی بزنم اما ملتی را در دنیا سراغ ندارم که مانند ایرانی‌ها باشد و چنین پایمردی داشته باشد. هر چند در دنیا هم جنگ وجود داشته و در هر کشوری که جنگی را پشت سر گذاشته، بناهای یادبود و تندیس سربازان شجاع وجود دارد، اما بر اساس مطالعاتم می‌گویم در شیوه جنگیدن کشوری مثل ایران را پیدا نکردم.

این مولف و پژوهشگر بیان کرد: یکی از مواردی که در خاطرات حسینعلی ذوالفقاری بود و من با تشنگی گوش می‌دادم، نبرد او و همرزمانش در کردستان قبل از آغاز جنگ ایران و عراق بود. به عبارتی در تابستان ۵۹ و قبل از شهریورماه که در کردستان اتفاقاتی روی داد و نیروهای بسیج، سپاه و ارتش حضور داشتند و خلبانان هم درگیر بودند.

وفایی گفت: ذوالفقاری در سردشت صحنه جالبی را رقم زد، اتفاقی است که برای قاسم گلچین، فرمانده پایگاه هوایی همدان در کنار مصطفی چمران افتاد و در محاصره ضد انقلاب گیر کرده بود. او در بیسیم به خلبان ذوالفقاری که در حال پرواز بود، چنین گفت: «همین قدر بگویم که ما پشت جنازه شهدا پناه گرفتیم! این لحظه آن‌قدر برایم عجیب بود، درست مثل لحظه‌ای که جناب آرام از محاصره دزفول سخن می‌گفت کمک کنید پل در حال سقوط است. اینجا هم از آن لحظات قابل تامل بود. راوی که حرف می‌زد اشک توی چشمم جمع می‌شد، لحظات تلخ و سنگینی که در تاریخ جنگ ما ثبت شده است.»

او ادامه داد: درباره نبرد با ضد انقلاب که قبل از آغاز جنگ ایران و عراق بود، هم باید بگویم که رزمندگان و خلبان‌ها چه مصیبتی در درگیری با آنها کشیدند. خلبان‌ها در پیروزی انقلاب سختی بسیاری کشیدند، اذیت و آزار آنها دو طرفه بود، نخست بحث طاغوتی بودن مطرح بود که خیلی‌ها اذیت شدند و واقعاً طاغوتی نبودند و جان در گرو میهن داشتند. از آن طرف ضدانقلاب‌ها چه‌قدر علیه آنها تبلیغ می‌کردند.

این پژوهشگر بیان کرد: اسم محمد اسکندری، حسینعلی ذوالفقاری، محمدرضا صلواتی و خیلی از خلبان‌های پایگاه همدان را ضدانقلاب بر سر در دانشگاه‌ها به عنوان دشمنان و خائنین به خلق زده بود. جالب اینجاست که ضد انقلاب قصد ترور اسکندری و ذوالفقاری را داشت. این مسائل را کمتر دیدیم و بیشتر آن سلحشوری و اتفاقات هیجان‌انگیز را دیدیم.

رستم دستان ایران امروز خلبانان جنگ هستند

صادق وفایی گفت: تصور کنید هر لحظه که خلبانان تیزپرواز ما که در خیابان راه می‌رفتند، هر لحظه ممکن بود که مجاهدین آنها را ترور کنند. هر کدام از خلبانان ما با این مرارت‌ها، تهدیدها و چالش‌ها روبه‌رو بودند. من که با خلبان ذوالفقاری صحبت می‌کردم با کینه خاصی از کومله و ضدانقلاب حرف می‌زد. او واقعاً حالش در شرح جنایات آنها بد می‌شد.

او افزود: من دغدغه میهنم را دارم و برای همین سراغ شرح رشادت‌های خلبانان رفتم. اما از آن طرف کسانی هستند که ایران، ایران می‌کنند و برای خودشان اعتبار می‌خرند اما به نظرم ایران‌دوست نیستند! آنها نشانی اشتباهی می‌دهند و جوانان ما را گمراه می‌کنند. چون جوانی که دیروز نبود و امروز تحت تاثیر قرار می‌گیرد شادی گمراه شود. من وقتی خاطرات ذوالفقاری را می‌شنوم، نشانی درست را می‌گیرم.

این پژوهشگر اظهار کرد: به نظرم نباید تحت تاثیر شعارهای افرادی قرار گرفت که از آن طرف فریاد ایران ایران سر می‌دهند، اما فقط شعار است! باید برای ایران‌دوستی متر، عیار و شاقولی باشد و چه شاقولی بهتر از خلبان‌ها و رزمندگان جنگ. هر چند غواص‌ها از خلبان‌ها غریب‌تر و ناشناخته‌تر مانده‌اند. اما من ملاک ایران‌دوستی را از خلبان محمود اسکندری، داریوش ندیمی و حسینعلی ذوالفقاری یاد می‌گیرم. هر کدام از خلبانان رشیدی که در دوره سخت جنگ ایران را تنها نگذاشتند، ایران‌دوست واقعی هستند. امروز باید بگوییم رستم دستان ایران مدرن امثال خلبان اسکندری است.

صدام در بغداد دنبال شمع می‌گشت!

در ادامه مراسم، حسینعلی ذوالفقاری خلبان آزاده نیروی هوایی ارتش، در رونمایی کتاب «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» گفت: وقتی کردستان شلوغ شد، گردان ما از پایگاه بوشهر به پایگاه همدان برگشت و ما با کومله‌ها درگیر شدیم. وقتی چند هواپیما ریجکت شد و خلبانان با کومله‌ها درگیر شدند، خیلی از رفتار آنها عصبانی بودند و گفتند: اینها کرد نیستند، کومله هستند.

او افزود: در ۱۶ شهریور ۵۸ اطلاع دادند که با جاویدالاثر خلبان فتح‌نژاد آماده پرواز شدیم و خبر دادند باید به کمک مطصفی چمران و قاسم گلچین، فرمانده پایگاه هوایی همدان برویم که در سردشت در میان کومله‌ها گیر کردند. در آنجا دیدیم که شهر را ابر گرفته و دید مناسبی وجود نداشت. باید برمی‌گشتیم اما وقتی سرگرد گلچین در رادیو گفت: «ذوالفقاری کاری بکن، ما در حسینیه سردشت پشت شهدا پناه گرفتیم!»

این خلبان ارتش بیان کرد: شرایط خوبی نبود و من باید کاری می‌کردم. در آنجا فرمانده پایگاه و وزیر دفاع گیر کرده بودند، فکری کردم با توجه به آنچه از خلبان داریوش ندیمی یاد گرفته بودم، به سختی توانستم از روی ابرها بگذرم و در فاصله نزدیک بمب‌ها را رها کردم و بعد صدای فریاد فرمانده را شنیدم که گفت: «عالی بود.»

ذوالفقاری گفت: در زمان جنگ یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌هایی که انجام دادیم، بمباران نیروگاه اوسیراک بود. حالا قبل از آن صدام گفته بود که یک هفته دیگر در تهران با خبرنگاران صحبت خواهم کرد. بعد از این ژست صدام، فرمانده پایگاه همدان، سرگرد گلچین با ما تماس گرفت و طرح حمله به نیروگاه اوسیراک را مطرح کرد. امام خمینی با این حمله مخالف بود، اما نیروی هوایی توانستند ایشان را متقاعد کنند، چون نیروگاه هنوز تکمیل نشده و بمب در کار نبود.

مصطفی چمران را از محاصره کومله نجات دادم

او افزود: به همراه سرگرد اسکندری بزرگ قرار بود که این عملیات را انجام دهیم. حالا آتش تیربارهای بغداد کشنده بود و فرانسوی‌ها که بالای ۴۰۰ نیرو در آنجا داشتند، با موشک‌های خود از آسمان بغداد محافظت می‌کردند، به هر حال سرگرد اسکندری به سمت الدوره، بزرگ‌ترین نیروگاه برق عراق رفت و ما هم از پشت نخل‌ها سراغ اوسیراک رفتیم و خیلی قشنگ از سردرش زدیم.

این خلبان آزاده بیان کرد: شب غوغایی بود و خبرنگاران خارجی اعلام کردند صدام برخلاف قولی که داده بود تا یک هفته بعد در تهران باشد در بغداد دنبال شمع می‌گشت!

ذوالفقاری گفت: مسعود قره‌باقی، مسئول تعیین پروازها بود و ۲۲ مهر اطلاع دادند که پرواز دارم. در آن روز داریوش ندیمی، استادم را دیدم و آن موقع حال جسمی خوبی نداشت. آن موقع سرهنگ گلچین به داریوش ندیمی گفت: «لزومی ندارد که پرواز کنی!» اما ندیمی قوبل نکرد. او با زبان شیرین خودش گفت: من چطور می‌توانم جوجه‌هایی را که خودم پرورش دادم و بال همه را ببینم که درو می‌شوند و من فقط تماشا کنم!

مصطفی چمران را از محاصره کومله نجات دادم

نیروی هوایی صدام را زمین‌گیر کرد

در ادامه این رونمایی خلبان براتی‌پور، سرتیپ دوم خلبان گفت: من مخالف جنگم، جنگ پدیده ویرانگری است، اما اگر دشمن بخواهد به خاک و وطن ما تجاوز بکند، با چنگ و دندان با او می‌جنگیم. من که سرباز کوچک وطن هستم تا آخرین قطره خونم از ایران دفاع می‌کنم.

او افزود: جنگ ایران و عراق آغاز شد و صدام با آن عقده‌ای که از قرارداد ۱۹۷۴ الجزایر و با اطلاع از صدمه‌ای که ارتش ایران داشت به ایران حمله کرد. وضعیت ارتش در زمان آغاز جنگ به شکلی بود که من با درجه سرگردی، معاون عملیاتی پایگاه همدان شدم در حالی که یک سرتیپ ارتش باید این وظیفه را به عهده می‌گرفت.

این خلبان دوران دفاع مقدس بیان کرد: کودتای نقاب باعث شد که ارتش بسیار ضعیف شود و نیروهای زیادی را از دست بدهد. به نظرم امکان نداشت که کودتای نقاب صورت بگیرد، اما دشمنان با طراحی که کردند، نیروی هوایی که در دل مردم داشت، از چشم آنها بیفتد. بعد از کودتا اوضاع به شکلی شده بود که لشکر ۷۷ و لشکر ۱۶ نیروی زمینی ارتش می‌خواست به سمت مرز برود و مانع پیشروی دشمن شود، مردم از ترس کودتا اجازه نمی‌دادند.

براتی‌پور گفت: قبل از شدت گرفتن درگیری‌های عراق در مرز، ما هر روز گزارش تحرکات را به مسئولان می‌دادیم اما کسی توجهی نمی‌کرد. این نگرانی را دشمن در دل مردم انداخت و با این حیله توانست که مقدمات جنگ را فراهم کند. در کمرنگ بودن نیروی زمینی که بخشی از مرز خالی مانده بود، نیروی هوایی باید آن را پوشش می‌داد و با نیروی زمینی و هوایی دشمن درگیر می‌شد. در نتیجه روزگار سختی بود و نیروی هوایی بیشترین صدمه را به ویژه در شش ماه نخست جنگ دید.

او ادامه داد: نیروی هوایی ارتش در ۴۵ روز نخست جنگ ۹۲ هواپیما از دست داد. با این همه توانستیم نیروی زمینی دشمن را زمین‌گیر کنیم. به طوری که وفیق السامرایی، رئیس وقت استخبارات نیروی زمینی عراق در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» نوشت: «ما نیامده بودیم پشت پل کرخه، مهران یا در قصرشیرین بمانیم، ما آمده بودیم سه روزه خوزستان را بگیریم و یک هفته‌ای به تهران برسیم و رژه برویم…» البته این داغ را به دل صدام گذاشتیم.

سرتیپ دوم خلبان ارتش عنوان کرد: وفیق السامرایی در ادامه نوشت: «این نیروی هوایی ایران بود که بمباران مداومش ما را زمین‌گیر کرد.» این جمله افتخاری است برای نیروی هوایی. روح همه خلبانان و شهدای جنگ که واقعاً با نثار جانشان خاک میهن را حفظ کردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط