به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در زنجان، ناصر دوستی شاعر جوان زنجانی درباره «جمعه نصر» و حضور رهبر انقلاب اسلامی در نماز جمعه شعر گفت.
متن شعر به شرح زیر است:
شد پُر از داغ! دلِ شُعله ورش را آورد
"جمعه نَصر" که شد چشم ترش را آورد
داغ زیتون به دلش داشت و هم بُغض انار
جای اشک آینه خون جگرش را آورد
"یاالهی…" به لبش "…ربّیَ مَن لی غَیرُک"
دل به معشوق سپُرد و سپرش را آورد
ذرّهای باک از این صرصر پاییز نداشت
سرو آمد همهی برگ و برش را آورد
پیش چشمان خبیثِ خزفِ خون آشام
شجر طیّبه با خود ثمرش را آورد
هرچه در چنته خود داشت همان دم رو کرد
آمد و جانب میدان پسرش را آورد
به دلش داغ برادر! به لبش نَصرُالله...
آفتاب آمد و داغ قمرش را آورد
خواست تا او به رَفَح جُرات پرواز دهد
در همین حال و هوا بال و پرش را آورد
خطبه شیر چو شمشیر شرر بارش بود
بر تلاویو تَشر زد؛ شررش را آورد
شورِ چشمش شرر انداخته بر جان شران
شاه شوریده سران بود سرش را آورد
شرر انداخت چنان بر دل و جان صهیون
پیش چشمان خبیثش پدرش را آورد
شرّ این غُدّهی بدخیم شرارت بار است
باز یک کیف بشر دخل شرش را آورد
باز با خطبه در قلعه خیبر را کَند
قاصد از راه رسید و خبرش را آورد
تا زند گردن گردنکش صهیونی را
ای دمش گرم که با خود تبرش را آورد
بیعصا آمد "امین" نیل هم از جا برخاست
در عبا موج خلیج و خزرش را آورد
سینهاش مثل دماوند پُر از آتش بود
شد پُر از داغ دل شعله ورش را آورد
داغ بیروت به دل داشت و داغ غزّه
"جمعه نصر" که شد چشم ترش را آورد
دل هوایی شد و جانم به هوایش پَر زد
تا هوا عطر نسیم سحرش را آورد
نظر شما