به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) اسماعیلی در این شعر آورده است:
ای معنی انسان، تفسیر بیداری
آب حیات عشق، یحیای سنواری
جان و جهان تو، روشن به ایمان است
سرچشمههای نور، در قلب تو جاری
آیین و دین تو، غیر از حقیقت نیست
آموختی ما را، رسم جهانداری
تو جلوه ماهی، نصرمن اللهی
فتحی قریبی تو، الگوی ایثاری
همزاد کوهی تو، فتح الفتوحی تو
در جبهه سربازی، در عشق سالاری
تو حافظ دینی، جان فلسطینی
بر سینه صهیون، زخمی زدی کاری
بذر رهایی را، در غزه پاشیدی
تا خیمه حق را، برپا نگه داری
والتین و والزیتون! باطل نمیماند
حق با فلسطین است، بی چند و چون، آری
با گزمگان شب، مردانه جنگیدی
تا از جمال صبح، آیینهبرداری
افتادی از پا تا، غیرت به پا خیزد
آزادگان را تو، میر و علمداری
ماه شهیدی تو، صبح سپیدی تو
در محضر خورشید، سرمست دیداری
افعال ماضی را، از این غزل راندم
تو شاهدی یحیی، تو زندهای، آری
نظر شما