شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۶
شرق‌شناسی آکادمیک روی دوش روشنفکران بی‌وطن به پیش می‌رود

مهدی فدایی مهربانی گفت: ادوارد سعید معتقد است گفتمان آکادمیک شرق‌شناسی باعث شده است که ما یک جماعت عظیمی از روشنفکران ناهمساز یا روشنفکران بی‌وطن داشته باشیم. بسیاری از روشنفکران جوامع شرقی به لحاظ جغرافیایی در وطن خود هستند اما در وطن فرهنگی خود زندگی نمی‌کنند. شرق‌شناسی آکادمیک روی دوش همین روشنفکران بی‌وطن به پیش می‌رود. روشنفکر بی‌وطن کار روشنفکر غربی را در جامعه خود انجام می‌دهد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری ایران کتاب (ایبنا نشست علمی همایش «شرق‌شناسی در جهان معاصر؛ با تکیه بر آراء ادوارد سعید» با عنوان «ادوارد سعید و رویکردهای جدید به شرق‌شناسی» توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با همکاری مرکز مطالعات عالی بین‌المللی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست مهدی فدایی مهربانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، عبدالله کریم‌زاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، و ویدا یاقوتی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات به ارائه مطالب خود پرداختند.

در این جلسه عبدالله کریم زاده به عنوان اولین سخنران با اشاره به شرق‌شناسی دیجیتال به عنوان موضوع مورد بحث خود، گفت: شرق‌شناسی یک گفتمانی است که بعضاً آن را منسوب به ادوارد سعید می‌دانند. اینگونه نیست که مبدع مجموعه‌ای از گفتمان‌ها که تحت عنوان شرق‌شناسی می‌شناسیم تنها یک نفر باشد. اما کتاب «شرق‌شناسی» ادوارد سعید در واقع یک کار انقلابی بود که موجب توسعه موضوع در این رابطه شد. به تعبیر خود ادوارد سعید، گفتمان شرق‌شناسی یک پروژه چندصدساله است. او پیشینه این موضوع را جنگ‌های صلیبی می‌داند. از نظر ادوارد سعید، تز اصلی پروژه شرق‌شناسی اثبات برتری سوژه غربی بر شرق است. مجموعه‌ای از گرایش‌ها در این خصوص شکل گرفته است که یکی از آن‌ها شرق‌شناسی است.

او ادامه داد: بعداً خانم اسپیواک شاخه مطالعات فرودستان را پایه‌گذاری کرد. هومی بابا هم از طرف دیگر در این مطالعات مورد اهمیت است. شاید این سه را بتوان به عنوان مثلث طلایی نظریه پسااستعماری در نظر گرفت. در شرق‌شناسی نگاه سوژه غربی به شرق و انسان‌های شرقی مورد بحث قرار می‌گیرد. در مطالعات فرودستان قضیه برعکس می‌شود و نگاه سوژه شرقی و فرودست به غرب مورد اهمیت قرار می‌گیرد. تز ادوارد سعید این بود که در این گفتمان، دانشگاهیان سهم پررنگی داشته‌اند. یعنی گفتمان استعماری صرفاً سرکوب، کشورگشایی و توسعه ارضی نیست بلکه استعمار می‌تواند به اشکال دیگری هم اتفاق بیفتد. به خصوص جلوه آکادمیک به عنوان میراث فرهنگی استعمار، مورد توجه ادوارد سعید است.

او افزود: دسته‌بندی‌ای در مطالعات روایت از والتر فیشر وجود دارد که در آن روایت‌ها به آنتولوژیک، پابلیک، کانسپچوال و متانَرِتیو تقسیم می‌شوند. روایت‌های آنتولوژیک و پابلیک روایت‌هایی هستند که از سطح فردی شروع می‌شوند و به سطح عمومی می‌آیند. البته روایت‌های کانسپچوال برای ما مهم است. این روایت‌ها توسط دانشگاهیان تولید می‌شوند. نظریه‌های دانشگاهی حکم روایت کانسپچوال را دارند. این روایت‌ها در کنار روایت‌های امپریالیستی دست به دست هم داده‌اند تا اینکه گفتمان شرق‌شناسی شکل گرفته است. تز ادوارد سعید این است که دانشگاهیان چگونه در تولید این روایت‌ها همدست استعمارگران بوده‌اند. دانشگاهیان با تکرار این روایت‌ها و انسجام دادن به آن‌ها موجب تبدیل شدنشان به متانرتیوها شده‌اند. متانرتیوها، روایت‌هایی هستند که شعاع تأثیرگذاری آن‌ها بسیار زیاد است. در این روایت که مبتنی بر تقابل‌های دوگانه است یک سری صفت‌ها به شرقی‌ها نسبت داده شده است. هدف از این کلیشه‌سازی‌ها تعریف خود سوژه غرب بود. در واقع سوژه غرب برای تعریف خود این کلیشه‌سازی‌ها را تولید کرده است. کلیشه‌سازی‌ها، قدرت خود بازنمایی و تعریف کردن خود را از ما شرقی‌ها گرفته است. ما خود را روایت نکردیم و دیگران این کار را برای ما انجام داده‌اند.

کریم زاده گفت: ادوارد سعید این روایت‌ها را در عرصه‌های مختلف از جمله ادبیات، هنر، سینما، ترجمه و … نشان داده است. شرقی که ادوارد سعید از آن صحبت می‌کند به تعبیر استوارت هال صرفاً یک شرقِ خیالی است. این شرق واقعیت بیرونی ندارد و ساخته و پرداخته ذهن انسان غربی است که به واسطه آن بتواند خود را فهم‌پذیر و روایت‌پذیر کند. بنابراین شرق شناسی این مجموعه دانش‌ها و کلیشه‌هایی است که توجیه‌کننده چرایی و چگونگی سلطه غربی بر انسان شرقی است‌. ادوارد سعید در نگاه به دوران معاصر می‌گوید نه تنها وضعیت بهتر نشده که بدتر شده است. امروزه در رسانه‌ها تصویرهایی که از شرقی‌ها القا می‌شود همان بازتولید کلیشه‌های اُرینتالیستی است. به تعبیر ادوارد سعید برخی اوقات خود شرقی‌ها هم خودشرقی‌سازی می‌کنند. انگار ما همان باورهای شرق‌شناسانه را باورکردیم.

او ادامه داد: در رژیم‌های حافظه بحث این است که ما چگونه می‌توانیم بعضی روایت‌ها را برجسته و بعضی را به حاشیه ببریم و از این طریق مجاز بدانیم که چه چیزی را باید به یاد بیاوریم و چه چیزی نیاز به فکر و یادآوری ندارد. در نظریه‌های حافظه بحثی تحت عنوان dismemory یا ضدحافظه وجود دارد. سوژه استعمارگر و سوژه‌ای که تولید حافظه را تحت کنترل خود دارد سعی می‌کند روایت‌های تاریخی و فرهنگی را سرکوب کند. من دیروز مقاله‌ای در مورد غزه می‌خواندم. پرسش این بود که آیا ۷ اکتبر درست بود یا خیر؟ برای مخاطب غربی از نظر مطالعات روایت خیلی مهم است که ما روایت را از کجا شروع و در کجا به پایان می‌بریم. چند دهه اشغالگری و سرکوب رژیم اسرائیل کنار گذاشته می‌شود و انگار کل داستان از یک سال پیش شروع شده است. این‌ها همه بر اساس گفتمان اُرینتالیستی است. بنابراین پروژه شرق‌شناسی یک پروژه ناتمامی است که همچنان ادامه دارد.

کریم زاده در پایان گفت: علوم انسانی دیجیتال، شاخه‌ای است که توسط خود غربی‌ها راه‌اندازی شده است. ظاهر قضیه این بود که ما برای فهم مسائل انسانی باید از تکنولوژی‌ها کمک بگیریم. اما در آن‌جا هم همان روایت شرق‌شناسی را با ظاهری دموکراتیک‌تر پیاده می‌کنند. تولید روایت‌ها در دست خودشان است و شرقی‌ها هیچ دخالتی در این حوزه ندارند. همان طور که در دنیای واقعی انسان شرقی رؤیت‌ناپذیر است در دنیای دیجیتال هم رؤیت ناپذیر باقی می‌ماند.

در ادامه نشست، ویدا یاقوتی دومین سخنران جلسه، در رابطه با کتاب «شرق‌شناسی» اداورد سعید، گفت: تقریباً ۴۶ سال از زمانی که ادوارد سعید کتاب «شرق‌شناسی» را تألیف کرده می‌گذرد. به نظر من عنوان «ضدشرق‌شناسی» برای کتاب بهتر است. عنوان اصلی این مطلب را به ذهن متبادر می‌کند که پروژه ادوارد سعید در ادامه پروژه شرق‌شناسی است. این کتاب موجب رشد درک ما از بازنمایی غربی‌ها از مفهوم نامشخصِ شرق شد. ادوارد سعید بر اساس ۴ محور اصلی، گفتمان شرق‌شناسی را تحلیل می‌کند؛ «گفتمان سلطه، «گفتمان دانش و قدرت»، «بازنمایی تحریف‌شده شرق» و «تبعید و هویت». منظور از تبعید و هویت، تجربه‌ی زیسته‌ی خود ادوارد سعید در زمان زندگی اوست. نقل مکان از فلسطین به قاهره و در نهایت به آمریکا همانطور که خود او می‌گوید، موجب بحران هویت برای ادوارد سعید شد.

او ادامه داد: اثر «شرق‌شناسی» یک نقدی است بر بازنمایی ذات‌گرایانه اروپایی از شرق که تمایل دارد فرهنگ شرق را به عنوان یک فرهنگ ایستا و بدون پویایی توصیف کند. ادوارد سعید با استفاده از چارچوب نظری فوکو، چگونگی کارکرد شرق‌شناسی را به عنوان یک گفتمان توضیح می‌دهد تا ما متوجه شویم که در طول زمان چگونه غرب توانسته است شرق را مدیریت کند. انسان شرقی همیشه از دریچه نگاه محقق غربی به ما شناسانده می‌شود.

یاقوتی در ادامه در مورد تاریخ شرق‌شناسی گفت: با تغییر قدرت از امپراتوری‌های شرقی به غرب در قرن هفدهم، گفتمان شرق‌شناسی مبتنی بر «دیگری»، «تمایز» و «غیریت» گسترش پیدا می‌کند و در نهایت نگاه اروپایی به شرق را منعکس می‌کند. ادوارد سعید می‌گوید ماهیت شرق‌شناسی یک تمایزی است که غیرقابل ریشه‌کن شدن است. گفتمان شرق‌شناسی یک منطق دوگانه ایجاد کرده است که مبتنی بر جغرافیایی تخیلی است؛ یک «ما» که غرب است و یک «آن‌ها» که شرق را نشان می‌دهد.

او ادامه داد: از اوایل قرن نوزدهم تا قرن بیستم، سرزمین‌های جهانی که تحت استعمار بودند از ۳۰ درصد به ۸۵ درصد افزایش پیدا کردند. در همین دوران حدود ۵۰ هزار جلد کتاب در مورد شرق، خاور دور و خاور نزدیک تولید می‌شود. بعد از حمله ناپلئون به مصر، شرق‌شناسی وارد یک فاز جهانی مدرن می‌شود و شرق‌شناسی شکل آکادمیک‌تری به خود می‌گیرد. کتابی هست تحت عنوان «Discription of Egypt» که بین سال‌های ۱۸۰۹ تا ۱۸۲۸ وقایع‌نگاری شده است.

او اضافه کرد: امروزه در بسیاری از مراکز شرق‌شناسی این کتاب به عنوان یک کتاب علمی تدریس می‌شود. عبدالرحمن الجبرتی، وقایع‌نگار، که شاهد حضور فرانسویان در مصر بود، می‌گوید ما این رخداد را نمی‌توانیم فتح نظامی در نظر بگیریم بلکه بزرگترین فتحی که اتفاق افتاده است یک فتح معرفتی بوده است. به همراه هجوم نظامی فرانسه تعدادی محقق از فرانسه وارد مصر شدند و مشاهدات خود را در طول فتح مصر مستند کردند و به قول خودشان برای اهلی کردن شرقی‌ها از آن استفاده می‌کنند. الجبرتی هم نوع حکومت فرانسوی‌ها را بررسی می‌کند و هم وضعیت اجتماعی‌ای که در آن زمان بر مصر تحمیل می‌کنند. ریشه اصلی شرق‌شناسی در زمان ناپلئون نیست. برای دریافت تاریخ این مسئله باید به تقابل سنتی اسلام و مسیحیت در جنگ‌های صلیبی بازگردیم.

یاقوتی در پایان گفت: شرق‌شناسی یک شالوده است برای رویکردهای دوگانه. یک موضع، موضع چپ هست. یک موضع پدرانه نسبت به شرق که شرقی‌ها به کمک ما نیاز دارند و ما باید در طول تاریخ همواره مثل یک پدر حامی شرقی‌ها باشیم. رویکرد راست‌گرایانه و نژادپرستانه نیز موضع دوم است. بعد از جنگ جهانی دوم قدرت جدیدی به نام آمریکا وارد میدان می‌شود. این درست در زمانی است که شرق‌شناسی هم وارد بحران می‌شود. این بحران، جنبش‌های آزادی‌بخش ملی را به وجود می‌آورد و تناقضات در این‌جا، هم در رویکردهای عملی و هم در رویکردهای نظری آشکار می‌شود. ذات‌گراییِ فرهنگی‌ای که توسط بسیاری از مستشرقین به نمایش گذاشته می‌شود، گفتمان غربی را بعد از ۱۱ سپتامبر نشان می‌دهد. شرق‌شناسی تحلیل نمی‌کند که ما کجای داستان ایستاده‌ایم و تمام تقصیرها را بر دوش شرقی‌ها می‌اندازد. نگرش‌های ضد فرهنگی به شرق دائم در حال بازتولید خود است. بعد از جنگ جهانی دوم تنش‌های مربوط به بحران انرژی این مسئله را به ما یادآور می‌شود.

در ادامه این نشست مهدی فدایی مهربانی، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: ادوارد سعید از این جهت که یک فلسطینی است، موضوعیت دارد که در دوران فعلی مورد مطالعه قرار بگیرد. ما نه تنها با یک جنگ نظامی در منطقه مواجه هستیم بلکه یک جنگ فکری نیز در این میان درحال رخ دادن است. امروز اگر بخواهیم یک نگاه رئالیستی به مسئله داشته باشیم، نمی‌توانیم انکار کنیم که ظاهراً در این جنگ، همه جامعه طرفِ ما نیست و این خیلی دردناک است. از این جهت بود که تصمیم گرفتم در مورد مفهومی سخن بگوییم که ادوارد سعید خیلی پیرامون آن بحث کرده است.

او افزود: «روشنفکران بی‌وطن» مفهومی است که در این جلسه در مورد آن سخن می‌گویم. کل کتاب شرق‌شناسی ادوارد سعید را که ببینیم بحث بر سر این است که ما با روشنفکرانی مواجهیم که در وطنشان حضور دارند اما بی‌وطن هستند. ادوارد سعید، روشنفکر را در ذیل شرق‌شناسی می‌فهمد. دومین نکته‌ای که در نگاه ادوارد سعید به مفهوم روشنفکر وجود دارد این است که مسائل انضمامی برای او موضوع کار روشنفکری است. به همین دلیل برای ادوارد سعید فلسطین از مهمترین مصادیق کار روشنفکری است. تصویر مهمی از او هست که در حال سنگ پرتاب کردن است. پرتاب سنگ نماد مبارزه برای فلسطینی‌ها بود. گفتمان شرق‌شناسانه آن‌قدر قدرتمند بود که حتی همان سنگ پرتاب کردن به سمت تانک‌های اسرائیلی را یک کار تروریستی می‌دانست. سومین نکته این است که ادوارد سعید روشنفکر را در نسبتی از دانشِ استعماری می‌فهمد. همین جا مسئله استعمارزدایی از دانش برای او موضوعیت پیدا می‌کند. بحث ادوارد سعید این است که چطور دانش و دانشگاه استعماری می‌شود. با نگاه او همین دانشکده ممکن است آکادمی فعالی باشد اما عملاً ما بی‌وطن باشیم و با گفتمان شرق‌شناسانه مسائل را بررسی کنیم. ادوارد سعید می‌خواهد به ما بگوید روشنفکر وجدان بیدار جامعه است.

فدایی مهربانی ادامه داد: شرق‌شناسی برای ادوارد سعید یک شیوه تسلط بر شرق است. او شرق‌شناسی را دیسکورس می‌دانست. گفتمان، اصولاً مبتنی بر مناسبات قدرت و دانش در درون خود دیسکورس است. یعنی دانشی که قدرت ایجاد می‌کند و قدرتی که دانش ایجاد می‌کند. منطق دیسکورس همیشه منطق درونی است. شرق‌شناسی برای ادوارد سعید یک دیسکورس است و این دیسکورس اروپامحور است. ما یک غربی داریم که انگار در جایگاه سوژه نشسته است و شرقی داریم که در جایگاه ابژه نشسته است. یک غربی داریم که در مرکز قرار دارد و یک شرقی داریم که همه آن‌چه جز غرب است را تشکیل می‌دهد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: شرق در این نگاه هویت مستقلی ندارد. شرق باید ضرورتاً از منظر غربی بررسی شود. شرق خارج از این دیسکورس نمی‌تواند فهم شود. خود ادوارد سعید در کتاب می‌گوید که چگونه بعد از جنگ جهانی دوم، سلطه شرق‌شناسی، وجه آکادمیک پیدا می‌کند. از نیمه دوم قرن هجدهم تا قرن بیست‌ویکم سنت شرق‌شناسی در آمریکا بسیار گسترش پیدا می‌کند. سنت شرق‌شناسی صرفاً کارهای سیاسی و اجتماعی پیرامون شرق نیست و انصافاً کارهای جدی‌ای هم صورت گرفته است. بخش عظیمی از میراث فکری‌ای که در حال حاضر با آن مواجه هستیم حاصل همین کارهای شرق‌شناسان است.

او افزود: در این دوره کشورهای غربی به خصوص آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و دیگر کشورها تلاش می‌کنند که یک نظام عمیقی از شرق‌شناسی را ایجاد کنند. بنابراین بخش عمده‌ای از علوم انسانی درگیر مطالعات شرق‌شناسانه می‌شود. بحث ادوارد سعید این است که شرق‌شناسی از زاویه غرب، شرق را مورد مطالعه قرار می‌دهد. اما چیزی که او می‌گوید صرفاً بیان این نکته نیست. ادوارد سعید یک «روشنفکر نق‌زن» نیست که بگوید چرا از زاویه غرب ما را مورد مطالعه قرار می‌دهید. به نظر من دردِ او این است که این نظامِ استعماری آکادمیک دانش به شرق منتقل شده است. یعنی جدای از اینکه ما در غرب با یک سنت شرق‌شناسانه مواجه هستیم، در شرق هم این مسئله دیده می‌شود. تسری شرق‌شناسی به آکادمی‌ها در شرق برای ادوارد سعید مسئله می‌شود. برای او روشنفکر موضوعیت دارد. ادوارد سعید می‌گوید روشنفکر است که می‌تواند موضوعات انضمامی جامعه را فهم کند؛ البته به شرطی که از زاویه گفتمان شرق‌شناسی به مسئله نگاه نکند.

فدایی مهربانی در ادامه گفت: ادوارد سعید دو گونه روشنفکر را از هم متمایز می‌کند؛ «روشنفکران سازگار» و «روشنفکران ناسازگار». روشنفکران سازگار آن‌هایی هستند که پیوستگی ارگانیکی با سنت و فرهنگ جامعه خود دارند. این روشنفکر بر اساس مقتضیات جامعه خود می‌اندیشد. او می‌گوید که گفتمان آکادمیک شرق‌شناسی باعث شده است که ما یک جماعت عظیمی از روشنفکران ناهمساز داشته باشیم. این همان چیزی است که به آن روشنفکران بی‌وطن می‌گوییم. ادوارد سعید در اینجا می‌گوید بسیاری از روشنفکران جوامع شرقی به لحاظ جغرافیایی در وطن خود هستند اما در وطن فرهنگی خود زندگی نمی‌کنند. شرق‌شناسی آکادمیک روی دوش همین روشنفکران بی‌وطن به پیش می‌رود. روشنفکر بی‌وطن کار روشنفکر غربی را در جامعه خود انجام می‌دهد.

او افزود: ادوارد سعید از فوکو متأثر است. فوکو می‌گوید اصالت عقل در بشر باعث می‌شود بخشی از بشر کنار گذاشته شوند و این‌ها در کلینیک بستری شوند. انگار نوع دومی از بشر پدید می‌آید. مجانین کسانی هستند که انسان مدرن تشخیص داده است آن‌ها در کلینیک باشند. ادوارد سعید می‌گوید گفتمان شرق‌شناسی، شرق را در جای مجانین قرار می‌دهد. شرق حوزه ناعقلانیت است. نقش روشنفکر این است که این گفتمان را شالوده شکنی کند. ادوارد سعید به عنوان یک مسیحیِ فلسطینی، مسئله‌اش این است که من نمی‌توانم روشنفکر باشم ولی نسبت به مسئله فلسطین بی‌تفاوت باشم. روشنفکر حتی اگر در غرب هم زندگی کند اگر متعهد به جغرافیای فکری و فرهنگی خود در شرق باشد، یک روشنفکر هم‌ساز و باوطن هست.

فدایی مهربانی در پایان گفت: ادوارد سعید می‌گوید اگر دستتان هم قطع شد با دست دیگر آن را بردارید و مبارزه کنید. صحنه آخر شهادت سنوار چنین چیزی را نشان می‌دهد. ما در مورد شرق‌شناسی آکادمیک سخن گفتیم اما با انواع دیگری از شرق‌شناسی من جمله رسانه هم مواجهیم. آن‌قدر شرق‌شناسی در جهانِ ما جریان دارد که نمی‌توانیم بگوییم که سنوار در موضع دفاع از کشور و سرزمین خود قرار دارد و طرف مقابل تروریست است! کسی که از وطن خود دفاع می‌کند تروریست است و طرفی که یک قرن جنایت می‌کند گود مَنِ ماجراست!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها