شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۳
رستاخیزی از دل شوره‌زار/ وقتی «ادبیات نیشکری» رویش کرد!

خوزستان- مصطفی مستور نویسنده خوزستانی در سفری که به خوزستان داشت معتقد بود که نیشکر همانند پلی میان صنعت و هنر است و ماندگاری این پیوند می‌تواند منجر به خلق ادبیات نیشکری می‌شود.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): سپیده‌دم آخرین روز مهرماه، نسیم خنکِ پاییزی با لطافتی آرام، شرجی و گرمای دیرپای خوزستان را در خود پیچید و با خود بُرد. اهواز در انتظار مهمان ویژه‌ای بود، مصطفی مستور، آقای «جنتلمن» ادبیات داستانی ایران و خالق «روی ماه خداوند را ببوس». مستور، زاده «آخر آسفالت»، یکی از قدیمی‌ترین محله‌های اهواز است و حالا ساکن تهران، اما همواره دلی در گرو خوزستان دارد. در نگاه او، «خوزستان، شعری است با کلمات خشن، اما لطیف و عاشقانه». روایت ماندگار یک دیدار شیرین سفر مستور به اهواز، همچون بسیاری از داستان‌هایش، به‌سادگی رقم نخورد؛ ماجرایی که با یک اشتباه ساده و جاماندن از پرواز آغاز و به سفری هیجان‌انگیز در دل نیشکرزارهای خوزستان ختم شد.

رستاخیزی از دل شوره‌زار

صبح دوشنبه، درحالی‌که ساعت به پنج و نیم نزدیک می‌شد، جمعی از دوستداران این نویسنده خوزستانی در فرودگاه اهواز چشم به راهش مانده بودند. پیامک‌ها پیش از آمدن به استقبالش رفته بودند: «آقای مستور، به اهواز خوش آمدید».اما ناگهان، با یک تماس تلفنی، اوضاع دگرگون شد. صدای متحیّر آقای نویسنده که می‌گفت هنوز در تهران است: «ای‌داد، من هنوز در تهرانم! از پیامک‌تان شوکه شدم. فکر می‌کردم هفته آینده است…» هواپیما پریده بود؛ اما بدون او. صدای شوکه شده مستور، پس از دیدن پیامک‌ها پشت تلفن همراه، خبر از قصه‌ای می‌داد که با نیامدنی تلخ، به پایان برسد. اما شوق دیدن اهواز و دیدار دوباره کارون و شکرستان، به‌گونه‌ای دیگر آن را رقم زد. حوالی ظهر، نویسنده کتاب «تهران در بعدازظهر» با پرواز کارون سرانجام به اهواز رسید. خستگی کار شبانه، در قرمزی چشم‌هایش پیدا بود، اما شوق دیدار نویسندگان شکرستان، نیرویی تازه به جانش بخشید. رستاخیزی از دل شوره‌زار سفر مصطفی مستور به اهواز، او را به قلب مزارع نیشکر کشاند؛ جایی که طبیعت و صنعت در هم تنیده‌اند. او ایستاد و رقص نی‌ها در دستان باد را به تماشا نشست.

رستاخیزی از دل شوره‌زار/ وقتی «ادبیات نیشکری» رویش کرد!

نیشکر استعاره‌ای از زندگی و استقامت / پیوند دوباره با خاک و واژگان

در نگاهش، نیشکر استعاره‌ای از زندگی و استقامت است: «رستاخیزی از دل شوره‌زار»، گویی طبیعت روایتی دراماتیک را به تصویر می‌کشد: «نی‌ها هنگام کشت، قطعه‌قطعه می‌شوند، اما در همین تکه‌تکه‌شدن‌هاست که زیر خاک، در فرزندان خود تکثیر می‌شوند، جوانه می‌زنند و زندگی دوباره از نو آغاز می‌شود.» این بازدید برای او، نه یک رویداد روزمره، بلکه قصه‌ای از بازگشت بود؛ بازگشتی به شور زندگی و پیوندی دوباره با خاک و واژگان. داستانی که نه در کتاب‌ها، بلکه در قلب واقعیت جان گرفت و فصلی نو را رقم زد؛ فصلی که در آن زمین‌های گسترده با ردیف‌های سبز نیشکرهای چندمتری، همچون رازهای نهفته طبیعت، در برابر دیدگانش گشوده شدند. این بار اما خالق «عشق روی پیاده‌رو» تنها تماشاچی نبود؛ با اشتیاق بر «هاروستر»، از ماشین‌های غول‌پیکر برداشت نیشکر، سوار شد؛ دستگاهی پرهیبت با تیغه‌های بُرنده که نیشکرها را تکه‌تکه می‌کند و روانه کارخانه. یک اتفاق غیرمنتظره و تجربه‌ای ناب در اتاقک هاروستر، مستور درآمیختگی عمیقی، از صداها و بوها غرق شد. غرّش بُرش تیغه‌ها بر بندبندِ نی‌ها، بوی نیشکر تازه‌ای که فضا را آکنده کرده بود،

رستاخیزی از دل شوره‌زار/ وقتی «ادبیات نیشکری» رویش کرد!

درخشش آفتاب بر تیغه‌های تیز که نی‌ها را می‌برید و برگ‌های ریز سبزی که سرگردان در هوا معلق مانده بود. اما این روز با یک اتفاق غیرمنتظره به اوج خود رسید: سقوط ناگهانی‌اش هنگام پیاده‌شدن از کناره‌های هاروستر بر انبوهی از پوشال‌های سبز، بی‌هیچ آسیبی. مستور این تجربه را با تمام وجود «عالی» توصیف کرد؛ تجربه‌ای «ناب» که نه‌تنها او را به دنیای نیشکر پیوند می‌داد، بلکه عمیق‌تر از آن، وی را به جوهر رنج و گنج در این سرزمین شگفت‌انگیز نزدیک کرد.

شکر زرد در چشمانش تپه‌های طلایی شیرین

در ادامه بازدید، خالق «روی ماه خداوند را ببوس» از فرایند تولید شکر نیز دیدن کرد. در کنار انبوهی از شکر زرد که در چشمانش شبیه «تپه‌های طلایی شیرین» بود، عکسی به یادگار گرفت. دیدن نیشکر به‌جای شنیدن و خواندن، او را به شگفتی واداشت: «همیشه از نیشکر شنیده یا خوانده بودم، اما این بار از نزدیک دیدم. اینکه می‌بینم از دل طبیعت چیزی تولید می‌شود که به یکی از ملزومات زندگی ما تبدیل شده، شگفت‌آور است». این بازدید در آخرین روز مهرماه پاییزی خوزستان از مزارع نیشکر، در دل اهالی شکرستان جاودانه ماند. گویی این لحظه زیبا و تأثیرگذار، پلی میان هنر و صنعت بنا کرد؛ پلی که می‌تواند به گفته مستور عامل ماندگاری یک صنعت و رویش ادبیات نیشکری شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها