به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اشکانیان که در جهان غرب به نام پارتیها شناخته میشوند، یکی از عمدهترین حکمرانان منطقه غرب آسیا و آسیای میانه بودند و حکومتشان در عصری بسیار طولانی از سال ۲۴۷ قبل از میلاد تا سال ۲۲۴ میلادی دوام آورد. رقیب اصلی سلسله اشکانیان، رومیها محسوب میشدند و این دو امپراتوری دورههای مختلف جنگ و آشتی را پشت سر گذاشتند. با کامیاب شهریاری، مترجم کتاب «جنگ سرد روم و پارت» با عنوان فرعی تاریخ ایران در قرن اول میلادی تالیف دکتر جان پوارو که از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است، در شرح بیشتر این کتاب به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
به عنوان نخستین پرسش، به چه دلیل شاخص و عمده کتاب «جنگ سرد روم و پارت» را ترجمه کردهاید؟
دوره اشکانیان یکی از مهمترین دورههای تاریخ ایران محسوب میشود. پس از سقوط هخامنشیان به دست اسکندر و اشغال ایران، سلوکیان به مدت تقریباً ۸۰ سال بر ایران فرمانروایی کرده و این پارتیان بودند که توانستند سلوکیان را شکست داده و استقلال ایران را اعاده کنند و یک دولت ایرانی تشکیل بدهند. آنها توانستند یک امپراتوری را پایهریزی کنند که در اوج قدرت خود از فرات تا شمال غربی هند و بینالنهرین و ایران امتداد یافته و همچنین تمام سرزمینهای بین خلیج فارس و اقیانوس هند در جنوب و دریای خزر و قفقاز و رودخانه آمودریا در شمال را تحت سلطه خود در بیاورد. آنچه که در مورد برخورد سیاسی رومیان با پارتیان در آن سوی رود فرات آمده، در آثار مورخین رومی ذکر شده است. اطلاعات نویسندگان غربی درباره اشکانیان تحت تاثیر عقاید کلیشهای و غیر واقعی رومیان بوده که پارتیان را به عنوان «بربر» خطاب کرده و آنها را به لحاظ فرهنگی و تمدنی پایینتر و فرودستتر از رومیان میدانستند.
در ضمن باید افزود که اسناد و منابع به جا مانده از دوره اشکانیان بسیار کم است و یکی از مهمترین دلایل آن این بود که ساسانیان پس از سرنگونی سلسله اشکانی بسیار کوشیدند تا آثار برجای مانده از اشکانیان را محو کرده و تصویری مخدوش از آنان به دست بدهند و در این امر نیز تا حدود زیادی موفق شدند. در شاهنامه فردوسی که یکی از مهمترین منابع درباره تاریخ و فرهنگ ایران باستان میباشد تنها ۲۰ بیت به آنان اختصاص داده شده که خلاصه آن این بیت است: «از ایشان جز از نام نشنیدهام / نه در نامه خسروان دیدهام»
در نتیجه آن نام و اعمال پادشاهان و پهلوانان پارتی از یاد و خاطرهها تا حدود زیادی محو شد و آنان از پهنه تاریخ به قلمرو حماسه پیوستند. در واقع بخش حماسی شاهنامه داستان پهلوانیهای شاهان و پهلوانان پارتی است. ضمناً باید گفت که در واقع پارتیان نقش میانجی را بین هخامنشیان و ساسانیان ایفا میکردند و بدون وجود آنان نوعی گسست تاریخی در جامعه ایرانی شکل میگرفت و ما شاهد چنین استمرار و تداومی در تاریخ، فرهنگ و هویت ایرانی نبودیم.
از عنوان کتاب برمیآید که بازگوکننده جنگ سرد بین روم و پارت است، به طور خلاصه این کتاب چه زوایای پنهانی از ارتباط بین اشکانیان و رومیان را آشکار میسازد؟
این اثر، دوره مهمی از تاریخ روابط روم و پارتیان را مورد بررسی قرار میدهد. پس از شکست و قتل کراسوس در نبرد کارهه و شکست مارک آنتونی از فرهاد چهارم که منجر به عقبنشینی تحقیرآمیز وی از قلمرو پارت شد و همچنین راهبردهای متکبرانه و قلدرمآبانه سرداران عصر جمهوری مانند سولا، لوکولوس و پومپی در قبال پارت که آن نیز قرین موفقیت نبود، آگوستوس امپراتور روم تغییر استراتژی داد و سیاست مهار را در پیش گرفت. استراتژی آگوستوس در قبال پارت در پایان حکمرانیاش به چیزی کاملاً جدید تبدیل شده بود. تا زمانی که فرهاد چهارم بر سر قدرت بود او در سالهای اولیه حکمرانی خود سعی کرد جهان را با پارتیان تقسیم کند. اما خیانت موزا و رجزخوانی آغازین فرهاد کوچک بعداً امپراتور را متقاعد کرد که رویکرد تهاجمیتری لازم است. این رویکرد تهاجمیتر در نهایت بسیار پرهزینه بود و با مرگ گایوس پایان یافت. بنابراین، در سالهای پایانی زندگی، به نظر میرسد آگوستوس سرانجام به چیزی که ما میتوانیم آن را استراتژی «جنگ سرد» بنامیم، رضایت داده باشد.
آگوستوس بهجای اتخاذ یک رویکرد عدم مداخله یا دست زدن به یک جنگ تمام عیار، ارمنستان که منطقه حائل مهم بین امپراتوری روم و پادشاهی اشکانی بود را به شدت تحت کنترل روم نگه داشت و از پسران و نوههای فرهاد به عنوان ابزاری برای سست کردن اقتدار پارتیان از درون استفاده کرد. مانند بسیاری از سیاستهای دیگر آگوستوس، استراتژی «جنگ سرد» او در قبال پارتیان، خط مشی را برای بقیه دوران امپراتوران دودمان ژولیو-کلودیوسی تعیین کرد. جانشینان آگوستوس همچنان به توطئه برای قرار دادن نامزدهای خود بر تخت پادشاهی ارمنستان و پارت ادامه دادند. این نامزدها همیشه پسران یا نوههای فرهاد چهارم بودند و آگوستوس و جانشینان وی سعی کردند از این گروگانها به عنوان اهرمی در جهت بر هم زدن ثبات سیاسی در پارت و ایجاد جنگ داخلی در بین آنان استفاده کنند. اولین امپراتور روم نتوانست خود پارت را فتح کند. با این حال، سیاستها و خط مشیهایی که او ایجاد کرد، به سرعت به الگویی تبدیل شد که امپراتوران بعدی دودمان ژولیو-کلودیوسی اقدامات خود را در شرق بر آن بنا نهادند.
با توجه به اینکه رومیان رقیب اصلی اشکانیان بودند، تجزیه و تحلیل تاریخی در کتاب «جنگ سرد روم و پارت» تا چه حد بازگوکننده تضعیف سلسله اشکانی از سوی رومیها بوده است؟
مداخلات مکرر دودمان ژولیو–کلودیوسی نقش مهمی در تداوم ناآرامیهای داخلی پارت داشت. در موارد متعدد، وارثان آگوستوس سعی کردند از این نقصی که در نظام سیاسی پارت وجود داشت، بهرهبرداری کنند و از این مدعیان اشکانی استفاده ابزاری کردند تا تعادل و ثبات شاهنشاهی اشکانی را بر هم بزنند. امپراتوران دودمان ژولیو-کلودیوسی با به راه انداختن جنگهای نیابتی در ارمنستان، متحدان رومی و پارتی را به رقابت با یکدیگر واداشتند تا پارت را به نحوی دیگر مشغول یک کشور حائل کماهمیت (ارمنستان) نگه دارند. سرانجام، هنگامی که دو طرف در طول جنگ نرون در ارمنستان وارد درگیری مستقیم با یکدیگر شدند، آن امپراتور در نهایت با موافقت برای مصالحه، وضعیت را حل کرد. مراسم دیهیمبخشی به تیرداد در سال ۶۶ میلادی ممکن است برای برخی از مخاطبان رومی سزاوار سرزنش بوده باشد، اما صلح را برای پنجاه سال دیگر حفظ کرد. اگرچه تاسیتوس و هموطنانش راهبردهای «جنگ سرد» دودمان ژولیو-کلودیوسی در مرزهای شرقی را تأیید نمیکردند، اما با این وجود، این راهبردها روشی کارآمد برای حفظ امنیت داخلی امپراتوری روم بودند. درگیریهای رومی-پارتی در قرن اول، درگیریهایی با شدت کم بود. اما این در مورد جنگهای تراژان و جانشینان وی با پارتیان صدق نمیکند. جنگهای آنها ذهنیت عمل مقابله به مثل و دشمنی خونی اواخر دوره جمهوری را دوباره زنده کرد. جنگهای آنان سبب تضعیف قدرت اشکانیان شده، آنها را با بحران مشروعیت مواجه کرده و زمینهساز ظهور سلسله ساسانی شد، سلسلهای که ثابت کرد دشمنی به مراتب خطرناکتر از پارتیان برای روم است.
ویژگیهای برجسته راهبرد پارتیان و رومیان به عنوان رقبای یکدیگر در دوره مورد بحث چه بوده است؟
یکی از نقاط قوت راهبرد پارتیان استفاده از پادشاهان محلی به عنوان نیروهای نیابتی در نبرد با رومیان است که دستکم دو بار از طریق آنان دو سردار معروف روم را به دام انداخته و آنان را با شکست بزرگی مواجه کردند. بار اول در لشکرکشی کراسوس به قلمرو پارت بود که توانستند با کمک آبگاروس پادشاه اسروئنه که مخفیانه متحد پارتیان بود ارتش کراسوس را به اعماق دشتهای خشک بینالنهرین علیا، جایی که منابع آب کمیاب بود، هدایت کنند. از آنجایی که رومیان به محیط خشن بیابان عادت نداشتند، به زودی گرفتار کمین سپاهیان پارتی در نزدیکی کارهه شدند. فاجعه در کارهه، که منجر به کشته یا اسیر شدن کل ارتش سی و پنج تا چهل هزار نفری کراسوس، از جمله خود وی شد، تأثیر قوی و ماندگاری بر روح و روان روم داشت. روم از زمان نبرد کانا در سال ۲۱۶ پیش از میلاد در جریان جنگ دوم پونیک و حمله هانیبال به ایتالیا، شکستی به این بزرگی را تجربه نکرده بود. بار دوم در زمان لشکرکشی مارک آنتونی به قلمرو پارت در زمان سلطنت فرهاد چهارم بود. علاوه بر این، زمانی که مارک آنتونی در ارمنستان بود، مشتاقانه پیشنهاد آرتاوازد دوم را که او نیز مخفیانه متحد پارتیان بود، پذیرفت و در واقع هدایت کل لشگرکشی خود را در دستان آرتاوازد قرار داد و وی نیز رومیان را مستقیماً به کمین پارتیان، درست مانند مورد کراسوس و آبگاروس، هدایت کرد. زمانی که مارک آنتونی با نیروهای کمکی به صحنه رسید، دیگر دیر شده بود. هم لژیونها، نزدیک به ده هزار مرد و هم تمام تجهیزات سپاه (بیش از ۳۰۰ ارابه و حیوانات باری) به طور کامل از بین رفته بودند که این شکست مارک آنتونی را وادار کرد تا با خفت از قلمرو پارت عقبنشینی کند.
ویژگی برجسته راهبرد رومیان و به ویژه دودمان ژولیو-کلودیوسی سیاست «تفرقه بینداز و فتح کن» بود. همانطور که گفته شد مبتکر این استراتژی آگوستوس بود که سعی کرد از مدعیان اشکانی به عنوان اهرمی در جهت برهم زدن ثبات سیاسی و به راه انداختن جنگ داخلی در پارت بهره ببرد؛ سیاستی که در زمان جانشینان وی نیز ادامه یافت. به طورخلاصه میتوان گفت که استراتژیهای «جنگ سردِ» دودمان ژولیو-کلودیوسی در قبال پارت مؤثر بوده است. از برخی جهات، آنها ممکن است حتی مؤثرتر از رویکرد تهاجمی تراژان و مقلدان بعدی او بوده باشند. سیاست امپراتوران عصر آگوستوس در قبال پارتیان، استانهای شرقی امپراتوری روم را برای بیش از یک قرن امن و مصون نگه داشت و در طول قرن اول میلادی، هیچ نیروی پارتی هرگز از مرز فرات عبور نکرد.
تاسیتوس در کتاب خود «سالنامهها» چه دیدگاهی نسبت به سیاست خارجی دودمان ژولیو-کلودیوسی داشته است؟
تاسیتوس، مورخ سرشناس رومی دیدگاهی کاملاً منفی نسبت به این سیاست خارجی دودمان ژولیو-کلودیوسی داشت و در کتاب خود «سالنامهها» بارها از این سیاست خارجی بسیار انتقاد کرده و آن را زیبنده امپراتوری پر افتخار روم نمیدانست. در سرتاسر «سالنامهها» میتوان ناامیدی و سرخوردگی تاسیتوس را از اتکای بیش از حد دودمان ژولیو-کلودیوسی به دیپلماسی که وی آن را منفعلانه و سازشکارانه میدانست مشاهده کرد. به ویژه تاسیتوس پس از شکست کراسوس و قتل وی خواهان یک سیاست خارجی کاملاً تهاجمی نسبت به پارتیان بود تا بتواند پارتیان یا به زعم وی «بربرها» را مجازات کرده، آبرو و حیثیت از دست رفته روم را به آن برگرداند و از افتخارات ملی روم حفاظت و پاسداری کند.
نظر شما