جمعه ۱۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۰
بر خلاف دکارت، تصویر کانت از علم استاتیک نیست

محمدتقی طباطبایی گفت: تصور دکارت و تصور کلاسیک از علم، درخت است که ریشه در زمین دارد و جا به جا نمی‌شود. این تصور از دانش استاتیک است. اما تصویر کانتی، تصویری است که مانند فهم از سیستم است. یک سامانه پویا که مانند کشتی‌ای در دریاست و هر موجی که می‌آید به سمتی متناسب با قواعد کشتی، سکان را حرکت می‌دهد تا ثابت بماند و غرق نشود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین پیش‌نشست همایش بین‌المللی «کانت و جهان معاصر» به همت انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در تالار اقبال آشتیانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، برگزار شد.
در ادامه این نشست، محمدتقی طباطبایی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران، به عنوان آخرین سخنران گفت: عنوان بحث من «کانت و دگرگشت روش‌های تحلیل و ترکیب» است. زمانی که ما دانشجو بودیم به زبان آوردن واژه «روش» کم از گناه کردن نبود. خوشبختانه الان این حساسیت شدید از بین رفته است. اگر داریم از نیرو، قدرت و توان‌مندی‌ای در جهان جدید سخن می‌گوییم این به دانش ربط دارد و این دانش در روش خلاصه می‌شود.


او ادامه داد: ما در تاریخ فلسفه جهان مشارکت فعال داشته‌ایم. ابن‌سینا نخستین کسی است که متافیزیک را به عنوان یک علم برهانی مطرح کرد. فارابی نخستین کسی است که در تمام زمینه‌ها در تقسیم‌بندی علوم، روش برهانی را به عنوان ملاک دانش‌بودنِ دانش طرح کرده است. با این وجود چطور ما از این روش و از آن دانش، یعنی از آن قدرت بی‌بهره‌ایم؟


طباطبایی با بیان اینکه کانت در بخش دوم کریتیک در بحث آموزه روش، شناختِ ریاضیاتی را نقد می‌کند، گفت: او می‌گوید که امکان ندارد شناختِ فلسفی به مانند شناختِ ریاضیاتی انجام شود و هر کسی که چنین کاری انجام دهد، دچار یک خلط بزرگ شده است. کانت در این‌جا به ما می‌گوید شناختِ فلسفی امکان ندارد مفهومی داشته باشد که بتواند آن را تعریف کند. ما در شناخت فلسفی تعریف (definition)، اصول متعارفه (axiom) و برهان (demonstration) نداریم. این حرف برخلاف تمام آن‌چیزی است که نه تنها فیلسوفان کلاسیک بلکه فیلسوفانِ مدرنِ نخستین گفته‌اند.


او افزود: ما بسیار می‌گوییم که روش علم جدید؛ ریاضی و جهان جدید جهان ریاضیاتی است. کانت خلاف این را می‌گوید. در روش ریاضیاتی کلاسیک تحلیل و ترکیب راهِ رفت و برگشتی هستند. یک چیزی را تحلیلی بیان کردن، یعنی آن را باز کنیم تا به اصولِ اولیه برسیم و در روش ترکیبی آن را می‌بندیم. به زبان فلسفی خودمان می‌گوییم از معلول به علت یا از علت به معلول رفتن. این یک راهِ رفت و برگشت است. آن‌چیزی که دکارت به زمین فلسفه آورد و بعد از او لایب‌نیتس به صراحت به آن اشاره کرد این بود که در روش ریاضیاتی که ما از آن سخن می‌گوییم نه آن ریاضیاتی که در جهان کلاسیک بود، فلسفه‌ات تحلیلی یا ترکیبی است.


این استاد دانشگاه تهران با طرح این پرسش که چه چیزی در روش ریاضیاتی عام در دکارت و فیلسوفان مدرن نخستین وجود داشته که در روش کلاسیک ریاضیاتی وجود نداشته است؟، گفت: مهمترین مسئله گره خوردن روش ریاضیاتیِ عام چه در ترکیب و چه در تحلیل با مسئلۀ وجود است. روش ریاضیاتیِ کلاسیک هیچ ادعایی در مورد وجود ندارد. مهمترین دستاورد دکارت در متافیزیک این است که با به کار بستن روش تحلیلی خود می‌تواند نخستین گزاره محضِ عقلانیِ وجودی را به ما بدهد. «من هستم» یک گزاره وجودی است. این‌جا روش ریاضیاتی، منطق را از Organon به Kanon تبدیل می‌کند. این منطق، منطق آبجکتیو، کانْتِنت‌فول و قانونِ فهم است، چرا؟ چون با مسئلۀ وجود گره خورده است.


او افزود: دو راه تحلیلی و ترکیبی باز می‌شود. راه تحلیلی آن است که مطلب را استوار کنیم بر تصور واضح و متمایز و بر وجودِ متناهی کوگیتو. راه ترکیبی این است که با استوار کردن مطلب بر روی تصور تام، خود را به موجودِ مطلقاً نامتناهی برسانیم. در هر دو راه ما دو آغاز داریم. یک تفکر foundational که از یک آغاز، آغاز می‌کند و از هیچ جای دیگر هیچ چیزی را وارد نمی‌کند. عقل باید پالودۀ پالودۀ باشد چه به نحو ترکیبی و چه به نحو تحلیلی عمل بکند. مهمترین ویژگی این روش این است که ادعای وجودی دارد. یعنی می‌تواند در برابر شکّاک بایستد و نه فقط تفکری منظم به ما بدهد. جدا کردن شناخت فلسفی از شناخت منطقی و ریاضیاتی به این دلیل رخ می‌دهد که شناخت فلسفی ادعای وجودی دارد. اگر ادعای وجودی داشته باشیم نیازمند تجربه‌ایم.

طباطبایی با اشاره به این نکته که در کانت تحلیل و ترکیب ادعای وجودی ندارند، گفت: برای همین وقتی می‌گوید «تمهیدات» را با روش تحلیلی نوشتم و «کریتیک» با روش ترکیبی، منظور این است که این‌جا از شرط به مشروط و آن‌جا از مشروط به شرط رفتم. این نحوه بیان و نه روش کانت است. برای همین دگرگشتِ بنیادین در فهم کانت از جایگاه روش ریاضیاتی چه در شکل تحلیل و چه در شکل ترکیبی اتفاق می‌افتد. در اندیشه کانت روش ریاضیاتی مانند نظر کلاسیک‌ها از وجود تهی می‌شود. و برای فلسفه یک درک سیستماتیک که دو آغازی است باقی می‌ماند.


او در جمع‌بندی سخنان خود به دو تصویر از علم پرداخت و گفت: تصور دکارت و تصور کلاسیک از علم، درخت است که ریشه در زمین دارد و جا به جا نمی‌شود. این تصور از دانش استاتیک است. اما تصویر کانتی، تصویری است که مانند فهم از سیستم است. یک سامانه پویا که مانند کشتی‌ای در دریاست و هر موجی که می‌آید به سمتی متناسب با قواعد کشتی، سکان را حرکت می‌دهد تا ثابت بماند و غرق نشود.
برای دو آغازی بودن هم یک مثال از خود کانت می‌زنم. کانت می‌گوید ما مانند شاگردانِ مدرسه به سراغ طبیعت نمی‌رویم، ما به مانند داوران و قاضیان می‌رویم؛ قانون‌های فاهمه در یک دست و تجربه در دست دیگر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها