شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۷
باز باران، بی ترانه...

ایلام- شاعر ایلامی در سوگ دختربچه ۶ ساله‌ای که در سیل اخیر شهر ایلام غرق شد، شعری سرود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ایلام، چند روز پیش سیل در شهر ایلام جاری شد و مهسا دخترک ۶ را با خود برد و شهر و استانی اندوهگین و گریان کرد. پس از ۱۸ ساعت تلاش امدادگران، جسدش را در ۲۵ کیلومتری پائین‌دست شهر ایلام در روستای «چم آب» پیدا شد.

شاعران، این داغ بزرگ را در اشعار کوتاه و بلندشان سرودند. نورالدین نوراللهی شاعر و ناشر ایلامی سوگ‌سرودی برای این فرشته معصوم ۶ ساله سرود و در اختیار ایبنا قرار داد.

سیل آمد، صحبت از باران شد

یک خبر از… دختری را آب بردا

تیره شد ابر نگاهم وای وای

سیل باز هم گوهری نایاب برد

ما دعا کردیم تا باران گرفت

باز ماند از مهر تو یک مادری

غلت می‌زد بر فراز آب‌ها

رنگ سبز کوچک یک روسری

ما دعا کردیم تا باران گرفت

اخم از سیمای مردم دور شد

شهرمان در پنجه سیلاب و گل

چون اسیری هر طرف محصور شد

دستی از دستان مادر وا رهید

رود لبخند تو از «چم آب» رفت

چون عروسک پرخروش و بی قرار

رود لبخند تو چه بی تاب رفت

تو تقاص اشتباه چندمی؟

چیست جرمت کودک من این میان؟

دلشکسته در سکوتی مانده ام

چون زبانم باز ماند از بیان

سیل رفت و آفتابی نیمه جان

بر فراز شهر حاضر گشته است

کی دهد این شرح هجران کودکم؛

این زبان از شرح، قاصر گشته است

در خیالم شهر دیگر ساختم

با خیابان‌های سبز و دیدنی

کودکانه عشق می‌کردی و ناز

در میان دست‌های یک زنی...

باز باران بی ترانه

ای کبود بیکرانه

«یادم آرد روز باران

گردش یک روز دیرین

تلخ و شیرین

کودکی شش ساله بودم!»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها