سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) احتمالاً «زنبوردار حلب»، مشهورترین رمان مرتبط با سوریه در کشور ما است و حداقل در چند سال اخیر بیشتر از سایر عناوین به آن توجه نشان دادهاند. هرچند نویسندهاش سوری نیست و چنان که نوشتهاند از پدری و مادری یونانی در لندن متولد شده است. خود نویسندگان سوری هم از زندگی در این سرزمین و آنچه در این سالها – یکی دو دهه اخیر – تجربهاش کردهاند نوشتهاند که از میانشان میشود به «مُردن کاری سختی است» نوشته خالد خلیفه و «برای دخترم» از هنادی زحلوط اشاره کرد. اما ادبیات سوریه و ادبیات مربوط به این کشور، به همین چند عنوان محدود نمیشود. درست است که جنگ داخلی و مشکلات فراوان اجتماعی هم خواهناخواه تأثیرات مخربی بر ادبیات داستانی و غیرداستانی و کلیت صنعت چاپ و نشر این کشور گذاشته و خسارتهای جبرانناپذیری به این حوزه وارد کرده، اما این خسارتها به نابودی همهچیز نینجامیده است.
طبق آمارهای معتبر، هنوز بیشتر از دویست ناشر بزرگ و کوچک در سوریه فعال هستند و هر کدام به سهم خود سالی چندین و چند عنوان کتاب را چاپ و منتشر میکنند. از آنجا که اکثریت مردم سوریه (حداقل ۷۵ درصد جمعیت) عربزبان هستند، اغلب کتابهای چاپشده در این کشور نیز به زبان عربی است. اگر کتابهای رسمی و دولتی – مثل کتب درسی مدارس و دانشگاهها – را در نظر نگیریم، سالی بیشتر از دو هزار و پانصد عنوان جدید در این کشور منتشر میشود که برای کشوری با بیستوچند میلیون جمعیت – و آنهمه مشکل و بحران – آمار قابل قبولی است. البته طبق گزارشهای رسمی، بودجه کتابخانههای عمومی سوریه نسبت به گذشته بسیار کمتر شده و این کاهش بودجه، یکی از پیامدهای متعدد بحران اقتصادی حاکم بر این کشور است.
کتابها و کتابخانهها، سایه سنگین بحران اقتصادی
حتی گویا دولت – برای جبران کاستیها – انتخابی جز کاهش یا حذف کمک مالی به کتابخانههای دانشگاهی ندید و از برنامههای ترویجی و حمایتی در این بخش چشمپوشی کرد. با توجه به اخباری که از سوریه میرسد – و خسارتهایی که حملات شرورانه اسرائیلیها به مراکز علمی و تأسیسات زیرساختی سوریه داشتهاند – میتوان گفت که دولت بعدی سوریه، با هر تفکر و گرایشی، آنقدر با مشکلات مالی و اقتصادی درگیر است که امکان حمایت موثر از کتابخانههای عمومی و دانشگاهی را نخواهد داشت.
آنچه به احتمال قریب به یقین اتفاق میافتد این است که حداقل تا چند سال آینده، نه توسعه صنعت چاپ و نشر در اولویت حکومت سوریه قرار خواهد گرفت و نه میشود از افزایش شمار کتابخوانهای این کشور صحبت کرد. حتی، چنان که شواهد و قراین نشان میدهد، روند تعطیلی کتابفروشیها و تبدیل آن به محلی برای فعالیتهایی با بازدهی مالی بیشتر – مثل اغذیهفروشی یا فروش کفش و پوشاک – با سرعت بیشتری ادامه خواهد داشت و بخشی از ناشران فعال این کشور نیز – موقتاً یا به طور دائم – دست از کار در این حوزه میکشند یا اینکه فعالیت خودشان را محدود میکنند.
تصویری که اکنون از شرایط بازار کتاب و صنعت چاپ و نشر سوریه میبینیم، با آنچه در گذشته، آنهم گذشتههای نهچندان دور داریم بسیار متفاوت است. تصویرِ زمانی که سوریه یکی از قطبهای فرهنگی جهان عرب محسوب میشد، محوصلات فرهنگی و تولیدات ادبی آن در همه کشورهای عربزبان دیگر خریدار و مخاطب داشت و بسیاری از کتابخوانهای این کشور، کتابهای وارداتی از کشورهای دیگر را میخریدند و میخواندند. حتی تجارت کتاب – بهویژه با کشورهایی مثل امارات و مصر و لبنان – تجارتی پررونق بود و چندهزار نفر از آن ارتزاق میکردند. همچنین کتابهای زیادی از ادبیات غرب و شرق در این کشور ترجمه و منتشر میشدند و مهمترین آثار ادبی روز جهان، پشت ویترین کتابفروشیها خودنمایی میکردند.
بازار کتاب و نشر در لبنان، بسیار شبیه به سوریه
وضعیت اجتماعی و سیاسی لبنان، کمتر از سوریه پیچیده نیست. آنجا نیز مشکلات بسیاری، همچنان حلنشده باقی ماندهاند و سایه اهریمنی اسرائیل نیز بر زیست روزمره مردم آن کشور – عملاً بر همه عرصههای زندگی – سنگینی میکند. از اینرو، لبنان در گذر از دو سه دهه اخیر، مرکزیت خود در صنعت چاپ و نشر جهان عرب را از دست داده است و دیگر آن اعتبار گذشته را میان عربزبانهای کتابخوان ندارد. زمانی میگفتند «مصر تألیف میکند، لبنان چاپ میکند و عراق میخواند»، اما اکنون دیگر این جمله را به کار نمیبرند. حتی خود لبنانیها، در مواجهه با مشکلات اقتصادی و کاهش قدرت خرید طبقات متوسط، از کتاب و کتابخوانی فاصله گرفتهاند. طبق آماری، که بسیاری آن را خوشبینانه و دستبالا میدانند، اکنون هر لبنانی بهطور متوسط سالی حدود سه کتاب میخواند، در حالی که شش سال پیش، این رقم به سالی بیش از پنج کتاب میرسید.
همین روند کاهشی در سرانه مطالعه، در تولید کتاب و بهطور کلی بر صنعت چاپ و نشر تأثیر بسیاری میگذارد و گردش مالی در این عرصه را سال به سال کمتر و کمتر میکند. آمار دیگری هم وجود دارد که از آن نیز، روند کاهشی مطالعه و تضعیف صنعت چاپ و نشر لبنان استنباط میشود. اینکه در کشور لبنان (که اکنون نزدیک به شش میلیون جمعیت دارد) تا سال ۲۰۰۹ میلادی، سالانه بیشتر از سههزار و پانصد تا سههزار و ششصد عنوان کتاب جدید منتشر میشد، اما در چند سال اخیر این عدد به زیر دو هزار کتاب رسیده است. تجدید چاپ کتابها نیز رونق سابق را ندارد و جز برخی عناوین بسیار پرفروش – مثل «پیامبر» خلیل جبران و «زن غیرضروری» ربیع علمالدین – سرمایهگذاری روی سایر عناوین برای ناشران جذاب نیست. همچنین بنگاههای اسم و رسمدار فعال در این حوزه از بیشتر از سیصد بنگاه به کمتر از دویست ناشر رسیدهاند.
نظر شما