دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۱
ادبیات نوجوان ما از نوجوان امروز و مسائلش دور است

عباس ناصری گفت: نوجوان امروز، با توجه به جهان متنوعی که در آن زیست می‌کند، تغییراتی که در جهان‌بینی‌اش ایجاد شده و مسائلی که اطرافش رقم می‌خورد، نیاز به نوع دیگری از ادبیات دارد. فعلاً ادبیات نوجوان ما، در کل، چندان ربط مستقیمی به نوجوان امروز و مسائلش ندارد.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: نوجوانان در سال‌های تغییر و تحولات جسمی، ذهنی و عاطفی‌شان، به داستان‌ها به چشم فرصتی برای شناخت خود و دنیای اطراف نگاه می‌کنند. داستان‌هایی که آینه‌ای از دغدغه‌ها، امیدها و چالش‌های آن‌ها باشند می‌توانند نقشی کلیدی در شکل‌گیری هویت و مسیر فکری‌شان ایفا کنند. این مهم، نیازمند نویسندگانی است که با نگاهی دقیق و عمیق، دنیای پیچیده نوجوانان را درک کرده و روایت‌هایی واقعی و الهام‌بخش خلق کنند.

عباس ناصری، نویسنده کتاب «امید فرار کرد» منتشرشده در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، علاوه‌بر تجربه در حوزه‌های مختلف ادبی، نزدیک به یک دهه سابقه فعالیت در حوزه نوجوان دارد. او در تازه‌ترین اثر خود، داستانی را روایت می‌کند که فراتر از چالش‌ها، بر قدرت شگفت‌انگیز نوجوانان در مواجهه با بحران‌ها و امکان ساختِ دوباره و برپاکردن امیدی نو تأکید دارد.

عباس ناصری در گفت‌وگویی که با ایبنا داشته از مسیر حرفه‌ای‌اش، اهمیت شناخت نوجوانان در نوشتن و ویژگی‌هایی که ادبیات نوجوان باید برای ارتباط مؤثر با مخاطبان خود داشته باشد سخن گفته است. این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه بخوانید:

- آقای ناصری، چه چیزی شما را به نوشتن در حوزه نوجوانان علاقه‌مند کرد؟

این قبیل سؤال‌ها، با وجود ظاهر ساده‌شان، پاسخ‌های ساده‌ای ندارند. برای همین فکر می‌کنم لازم است کمی مفصل به دو موضوع اشاره کنم.

موضوع نخست علاقه شخصی من به جهان داستان‌هاست. من از نوجوانی شیفته داستان‌ها بودم. این شیفتگی در آن دوران در قالب پیگیری دیوانه‌وار سینما خودش را بروز می‌داد و بعدتر در سال‌های ابتدای جوانی، با خواندن مدام و مستمر رمان. گمان می‌کنم این‌قدر به داستان‌ها در دلِ فیلم‌های سینمایی و رمان‌ها علاقه داشتم که از جایی خیال نویسنده‌شدن در من شکل گرفت. این خیال را ابتدا در سینما پی گرفتم. چند فیلم‌نامه کوتاه و مستند و یکی دو فیلم‌نامه بلند (که البته هیچ‌کدام‌شان بخت‌یار نبودند) و نوشتن یادداشت و نقد سینمایی برای یکی دو مجله، حاصل این دوران است.

اما چه شد که شوقِ نوشتن، به داستان‌نویسی برای نوجوانان یا درباره کودکان و نوجوانان رسید. فکر می‌کنم برای پاسخ به این سؤال، لازم است ابتدا بگویم چه چیزی مرا به کار در حوزه نوجوان علاقه‌مند کرد؛ چون من بیش و پیش از آنکه نویسنده ادبیات نوجوان باشم، فعال این حوزه هستم.

نزدیک به ۱۰ سال است که همراه یارانم در مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا در پروژه‌هایی حضور دارم که به زندگی بهتر کودکان کمک می‌کند. در دوره‌ای احساس کردیم که کار برای نوجوانان نیازمند پژوهش‌هایی مستقل و تمرکزی دیگر است؛ یعنی نمی‌توان با همان دیدگاه و با همان روشی که برای کودکان کار می‌کنیم به نوجوانان نیز بپردازیم.

به همین منظور همراه همکارانم گروه «نوجهان» را شکل دادیم و حدود چهار سال است که این گروه به‌صورت متمرکز درخصوص نیازهای همه‌جانبه نوجوانان پژوهش می‌کند و پروژه‌هایی را پیش می‌برد.

این دغدغه را باید بگذاریم در کنار شوقِ پیشینی من به نوشتن که قبل‌تر به واسطه علاقه‌ام به سینما در آن قالب امکان بروز پیدا می‌کرد. وقتی دنیای کودکان و نوجوانان و مسائل آن‌ها به‌طور کامل سینما را در ذهن من کنار زدند و شب و روزم را پر کردند، محتوای همه نوشته‌هایم هم به این سمت گرایش پیدا کرد. بنابراین اگر متنی نظری می‌نویسم، اگر ترجمه می‌کنم و اگر خیال داستانی را در سر می‌پرورانم، مخاطبم یا دست‌کم بخشی از مخاطبانم، کودکان و نوجوانان یا اطرافیان آن‌ها هستند.

- نوشتن برای نوجوانان حتماً چالش‌های خاصی به همراه دارد. به نظر شما مهم‌ترین چالش در ارتباط با نوشتن برای این گروه سنی چیست؟

در کل چندان با نگاه‌های چالش‌محور به نوجوانان و مسائل آن‌ها همراه نیستم. نوشتن برای نوجوانان احتمالاً همان‌قدر چالش دارد که نوشتن برای کودکان و بزرگ‌سالان. ترجیح می‌دهم از واژه چالش استفاده نکنیم. در عوض به این فکر کنیم که در نوشتن برای نوجوانان باید چه چیزهایی را در نظر بگیریم یا به چه نکاتی توجه کنیم.

با در نظر گرفتن این مقدمه، شاید یکی از مهم‌ترین نکات در نوشتن برای نوجوانان، شناختِ آن‌هاست. گاهی ما این‌قدر از آن‌ها دوریم که آنچه برایشان می‌نویسیم هیچ ارتباطی با ویژگی‌هایشان ندارد؛ یعنی فارغ از اینکه چقدر به مرزبندی‌های سنی در کتاب کودک و نوجوان معتقد باشیم، گاهی مشخص است کتابی که برای نوجوانان منتشر شده است صرفاً شخصیت اصلی‌اش نوجوان است. هیچ اثری از مفاهیم محوری دوران نوجوانی در آن نیست.

علاوه‌بر شناختِ خود نوجوان و نوجوانی در معنای عام آن، ارتباط با نوجوان ایرانی هم مورد دیگری است که باید به آن توجه کنیم. نوجوان امروز، با توجه به جهان متنوعی که در آن زیست می‌کند، تغییراتی که در جهان‌بینی‌اش ایجاد شده و مسائلی که اطرافش رقم می‌خورد، نیاز به نوع دیگری از ادبیات دارد. فعلاً ادبیات نوجوان ما، در کل، چندان ربط مستقیمی به نوجوان امروز و مسائلش ندارد.

و البته همه این ماجرا به نویسندگان مربوط نمی‌شود. اتفاقاً بخش زیادی از آن بر دوش جریان رسمی است که امان نمی‌دهد نویسندگان با فراغ بال بنویسند. بسیاری از موضوعات مهمِ دوران نوجوانی، در زمره ممنوعه‌های ادبیات تألیفی نوجوان به حساب می‌آیند و کسی نمی‌تواند صریح و بی‌پرده درباره‌شان بنویسد و به‌صورت عمومی منتشر کند. در کل نوجوانِ امروز و دغدغه‌ها و دیدگاه‌هایش، فاصله زیادی با فضای جریان رسمی پیدا کرده است. این فاصله باید پر شود و آنکه باید برای پرکردن این فاصله اقدام کند، نوجوانان نیستند.

ادبیات نوجوان ما از نوجوان امروز و مسائلش دور است

- شما کتاب‌هایی در حوزه شناخت نوجوان ترجمه کرده‌اید. کتاب «امید فرار کرد» اثر تألیفی شما برای نوجوانان است. درباره تجربه تألیف این رمان نوجوان و این مسئله که آثار قبلی الهام‌بخش یا راهگشای تألیف این کتاب بوده‌اند یا خیر نیز توضیح دهید.

همان‌طور که در پاسخ به پرسش قبلی گفتم شناخت نوجوان، در معنای کلی این پدیده و بعد شناخت نوجوانِ امروز و در سطح بعدی، شناخت نوجوانِ ایرانی، مسائلی است که شاید هر نویسنده نوجوان، خواه ناخواه با آن‌ها روبه‌روست. من چه نگاهی به نوجوانی دارم؟ چقدر با یافته‌های علمی تازه درباره این گروه سنی آشنا هستم؟ چقدر به مسائل روان‌شناختی و جامعه‌شناختیِ مهم در این دوره از زندگی آگاهم؟

فکر می‌کنم این‌ها و بسیاری پرسش‌های دیگر، مواردی است که یک نویسنده نوجوان یا هر کسی که می‌خواهد برای نوجوانان یا با نوجوانان کار کند، لازم است با آن‌ها مواجه شود. از این منظر، بله، ترجمه سه کتاب «ابداع خود؛ زندگی رازآمیز مغز نوجوان»، «دوران فرصت‌ها؛ درس‌هایی از دانش جدید درباره‌ی نوجوانی» و کتاب جدید «زندگی عاطفی نوجوانان» که البته دوتای آخر به‌صورت گروهی انجام شد، من را در مسیر شناخت نوجوان و نوجوانی یاری کرده است. امیدوارم این شناخت منجر شده باشد به داستانی متناسب با زندگی و نیازهای نوجوانان.

- کتاب جدید شما درباره مسئله طلاق و اثرات آن بر زندگی فرزندان به‌ویژه نوجوانان است. چه شد که موضوع طلاق را انتخاب کردید؟ شخصیت نوجوان کتاب «امید فرار کرد» چطور ساخته و پرداخته شد؟

اجازه بدهید با شما مخالفت کنم. راستش «امید فرار کرد»، دست‌کم به گمان خودم، راجع‌به جدایی و اثرات آن نیست. من آگاهانه چنین قصدی نداشتم که بگویم ببینید طلاق با زندگی نوجوان شما چه می‌کند. البته که طلاق، به شکلی که امید تجربه می‌کند، می‌تواند زندگی را سخت کند و بدون شک، طلاق در به وجودآوردن موقعیت چالش‌برانگیز امید نقش زیادی دارد؛ اما ماجرا کمی عمیق‌تر است.

«امید فرار کرد» بیش از هر چیز راجع‌به نیروی شگفت‌انگیز دوران نوجوانی است؛ دورانی که تو می‌توانی خود را یا دست‌کم بخش‌هایی از خود را از نو بنا کنی. امید تقریباً همه‌چیزش را از دست می‌دهد؛ مادر و به‌نوعی پدر، پدربزرگ، مادربزرگ، خانه، شهر و خلاصه هر آنچه که می‌تواند برای یک نوجوان در حکم تکیه‌گاه باشد. از این نظر امید و شهرِ قصه (آبادان) شبیه هم هستند. هر دو یک جنگ تمام‌عیار را تجربه کرده‌اند. جنگ مگر همین نیست؟ همین که خانه و شهر و همه تکیه‌گاه‌هایت ویران شود؟ مگر جز این برای امید اتفاق میفتد؟

اما امید دوباره و البته به‌سختی و با وجود موانعی که نیروهای مختلف سر راهش به وجود می‌آورند، خشت روی خشت می‌گذارد و تلاش می‌کند دیوارهای خانه زندگی‌اش را بالا ببرد و این وجه زیبای نوجوانی است؛ همان که کمتر از آن حرف می‌زنیم و همان که در کمتر دوره‌ای از زندگی، با چنین قدرتی ممکن می‌شود.

بنابراین «امید فرار کرد» بیش از آنکه درباره جدایی، مرگ، جنگ یا هر چیز غم‌انگیز دیگر باشد، درباره امکان ساختِ دوباره و برپاکردن امیدی نو است؛ به مدد نیروی نوجوانی، به یاری یاری‌گرانی که در زندگی‌ات ظهور می‌کنند و به کمک عشق.

- به‌عنوان یک نویسنده چه توصیه‌ای به نویسندگان جوان حوزه ادبیات کودک و نوجوان دارید؟ آن‌ها برای ورود به این عرصه باید چه نکاتی را در نظر بگیرند؟

اهل توصیه‌کردن نیستم. خودم هم به توصیه خیلی‌ها برای آنکه همان راه‌های همیشگی و کلیشه‌ای را بروم گوش ندادم. از طرفی من خودم سابقه زیادی در این حوزه ندارم. شاید بهتر است توصیه را از کسانی بخواهید که سال‌هاست برای کودکان و نوجوانان می‌نویسند. بااین‌حال می‌توانم از تجربه خودم بنویسم.

در مورد من بیش از هر چیز خواندن، آن هم خواندن در حوزه‌های متنوع، یاری‌ام می‌کند. با توجه به کارم، تلاش می‌کنم گاهی فلسفه بخوانم، با دیدگاه‌های روان‌شناسان آشنا شوم، پای صحبت جامعه‌شناسان بنشینم، عصب‌شناسی و زیست‌شناسی را مرور کنم و خلاصه سراغ هر آنچه به‌نوعی زندگی کودکان و نوجوانان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد بروم. طبیعتاً در این میان، از خواندن داستان‌های مختلف لذت فراوانی می‌برم: چه ادبیات کودک و نوجوان و چه بزرگ‌سال.

علاوه‌بر آن، نوشتن به‌عنوان امری روزمره، بسیار برایم راهگشاست. این نوشتن هم همیشه قرار نیست به شکل داستان باشد. گاهی خاطره یا یادداشت‌های روزانه‌ام را ثبت می‌کنم، زمانی گزارش‌های کاری‌ام را می‌نویسم، ممکن است ایده‌های داستانی‌ام را جایی بنویسم یا یادداشت‌هایی برای فضای اینستاگرام تنظیم کنم. همه این‌ها به‌نوعی تمرین نوشتن است و تلاش می‌کنم به این شکل، نوشتن را تبدیل کنم به بخشی از زندگی روزمره خود. هروقت هم ایده‌ای داشته باشم که دلم بخواهم در قالب یک داستان آن را بسط دهم، فرایند نوشتن داستان را آغاز می‌کنم.

و البته تجربه زندگی هم بسیار کارساز بوده و هست! از جایی به بعد خیلی سعی کردم خوب ببینم، بشنوم، با افراد متنوع وارد گفت‌وگو شوم، به انسان‌ها توجه کنم و به‌طور کلی زندگی را همه‌جانبه‌تر و غنی‌تر تجربه کنم. حالا این را که چقدر موفق بوده‌ام و هستم نمی‌دانم؛ اما در این مسیر تلاش می‌کنم.

شاید چیز دیگری که به کار آمده و می‌آید صبوری است. ما در سرزمینی زندگی می‌کنیم که شاید خیلی چیزها روال منطقی خودشان را طی نمی‌کنند. برای همین خیلی وقت‌ها باید صبر کرد، خسته نشد و به شیوه‌های دیگر اقدام کرد. در غیر این صورت ممکن است در همان ابتدای مسیر قید هر چیزی را بزنیم. در مورد همین کتاب «امید فرار کرد» مسیر طولانی و گاهی خسته‌کننده‌ای طی شد. لحظات زیادی پیش آمد که به خودم گفتم «ول کن، دیگر پیگیری نکن، اصلاً ارزشش را دارد؟».

البته این‌ها تجربه من است. فکر می‌کنم و تاریخ ادبیات هم همین را گواهی می‌دهد که هر نویسنده‌ای راه خودش را می‌رود. امیدوارم همه ما بتوانیم با تفاوت‌ها، توانایی‌ها و ویژگی‌های منحصربه‌فردمان، راه خود را پیدا کنیم و به شیوه خودمان نویسنده شویم و نویسنده بمانیم.

- توضیحی هست که دوست داشته باشید به صحبت‌هایتان اضافه کنید؟

ممنون از شما برای این گفت‌وگو. امیدوارم نوجوانان و خوانندگان بزرگ‌سال، «امید فرار کرد» را دوست داشته باشند و باز هم امیدوارم که نوجوانان ایرانی بتوانند به واسطه ادبیات و فرصت‌های متنوع دیگری که در زندگی به دست می‌آورند، جهانِ مورد علاقه و مورد نیازشان را بنا کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط