سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): ادبیات این امکان را به انسانها میدهد تا وقایع تاریخی، رویدادهای فرهنگی، احساسات، عواطف، طبیعت و … را به تصویر بکشند. واقعه شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی از وقایع تاریخی سوزناکی بود که شعرا و نویسندگان از آن آغاز دردناک خودجوش به آن پرداختند و همچنان این عشقبازی ادامه دارد. در زیر، ارادت شاعرانه شاعران هرمزگانی به سردار دلها را پیشکش محضرتان میکنیم.
محمود زندیار- شاعر آیینی:
دلا خون شو که سردار وفا رفت
دلا خون شو که سردار وفا رفت
سپهبد قاسم دلها جدا رفت
دلا خون شو ز هجر یار بیدست
مثال حضرت عباس ما رفت
دلا خون شو کجا رفت قاسم ما
ز پیش فرش تا عرش خدا رفت
دلا خون شو ندارم تاب دوری
ببین سردار دل وقت دعا رفت
دلا خون شو ببین این قاسم ما
برای حفظ ایران تا کجا رفت
دلا خون شو مسیر عشق این است
برای دیدنش تا کبریا رفت
بگیر محمود درس عاشقی را
برای دیدن مولا، سوا رفت.
مهرنوش ایزدپرست- شاعر آیینی:
عزیز خدا، «حاج قاسم» سلام!
شهید سرافراز والا مقام
بلندای خورشید و ماهِ تمام
تو ای مظهر عشق و آزادگی
عزیز خدا، «حاج قاسم» سلام!
نسیمی پراز عطر تو میدَمد
به رگهایمان یاد تو میدود
شهادت تورا جاودان کرده و
مگر یادت از یادمان میرود!؟
نفس میکشی با وطن زندهای
چه آرامشی و عجب خندهای
تو کارونی از مهربانی شدی
وطن را زمهر خود آکنده ای
مصلای جان مشعر پیکرت
و سربند یا فاطمه برسرت
از این لحظهها سرزده یاحسین
و تصویری از دست و انگشرت
به دشمن، پیامِ هر ایرانی است
که ملک ستم عاقبت فانی است
شهادت نه آن فصل پایانی است
که آغاز راه سلیمانی است.
طاهره بشیریزاده- شاعر آیینی:
سردار مهربانی
ایرانی و آزاده
شهید با اراده
برای حفظ ایران
همیشه ایستاده
آن مرد مثل رستم
پر زور و پهلوان بود
با دوستان پر از مهر
کابوس دشمنان بود
لبخندهای سبزش
در قاب عکس چوبی
پیغام و پند دارد:
نور و نشاط و خوبی
از چشمها نهان شد
در یاد جاودان شد
یک شب که خواب بودیم
سردار آسمان شد
سرباز سخت کوش و
سردار مهربانی
الگوی ما بچهها
قاسم سلیمانی.
محمدزمان حیدری- شاعر دری زبان:
میوزد باد
سکوتم زبانم را بریدهاند
این گونه در بامداد تاریک
تیرباران کردهاند حنجره ام
خاموش سنگینم
پر از هول و اضطراب
در پس کوچههای بنبست
که ذهن سنگ بسته تاریخ را
از آن سوی سرزمین حادثه میآورد
آواز من است
خاموشی من است
این رودخانهها، فریادها
توفان شنی بود
که با زخم هایم پلی زده است
میوزد باد
باد میوزد
شاید هزار و یک سال دیگر
به جویباران چرکین
فاتحان نور
این گونه در بامداد خوش
طلوع کند
استخوانهای مطهر دهد
در دست باد
به برد
کشتی نوح بادبانی
به آسمان.
نظر شما