سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ساحل رضائی: این روزها خبر موفقیت و درخشش این شاعر جوان مشهدی در جشنواره خوارزمی با مجموعه شعر «رصد»، اهالی ادبیات خراسان و مشهد را نسبت به آینده شعر و ادبیات این خطه امیدوارتر از گذشته کرده است. «امیرحسین پاسبان» یکی از شاعران جوان و خوشذوق مشهد و متولد سال ۱۳۸۴ است. درحال حاضر دانشجوی ارشد پیوسته رشته «معارفاسلامی و حقوق» در دانشگاه امام صادق (ع) تهران است. پاسبان، با اینکه رشته تحصیلیاش ادبیات فارسی نیست، اما بهطور جدی و با ذکاوت به مطالعه ادبیات و آثار بزرگان ادبیات فارسی میپردازد و بیشتر در قالب غزل شعر میسراید. وی پیش از درخشش در جشنواره خوررازمی، در مسابقات ادبی پژوهشسراهای کشور هم در بخش شعر، رتبه یک کشور را کسب کرده است. با این شاعر جوان، دقایقی را به گفتوگو نشستیم؛.
امیرحسین پاسبان درباره چگونگی ورودش به دنیای ادبیات گفت: از ایام متوسطه اول مانند سایر دانشآموزان به ادبیات علاقهمند بودم. اما در دوره متوسطه دوم نگاهم به ادبیات جدیتر شد و فعالیتم را در حوزه مطالعات آکادمیک ادبیات شروع کردم و درکنار آن به صورت مداوم، در انجمنهای ادبی مختلف مشهد و درصورت امکان تهران شرکت کردم. بهطوری که حدود یکسال از کلاسهای مدرسه فاصله گرفتم و به مطالعه منابع ادبی پرداختم.
وی ادامه داد: در این مسیر، المپیاد ادبی و جشنواره خوارزمی به شدت به من کمک کرد که از فضای المپیاد کلاسها و منابع و نشستهای علمی_ادبی بهره بگیرم تا خودم را بیشتر برای جشنواره خوارزمی آماده کنم. هرسال که امکان شرکت در جشنواره را داشتم مجموعه شعری را ارائه میدادم و در نهایت، در سال دوازدهم موفق به کسب رتبه کشوری شدم.
این شاعر جوان مشهدی در خصوص مزایای جشنواره خوارزمی بیان کرد: جشنواره خوارزمی من را با استادان و شاعران توانمند و حائز رتبه در ادوار جشنواره آشنا کرد. آشنایی من با عباس تافته (رتبه یک کشور در جشنواره خوارزمی در دورههای قبل) مسیر زندگیام را تغییر داد. او درحال حاضر بهترین دوست من است که در زمینه تدریس ادبیات فعالیت دارد و حق استادی بر گردن من دارد. عباس تافته من را با انجمنهای ادبی آشنا کرد و علیرغم جوان بودنش، استادانه و برادرانه به من و رشد آثار من کمک شایانی میکند. به واسطه این جشنواره با سایر شاعران جوان از جمله علی سمرقندی (رتبه یک سابق) آشنا شدم.
وی افزود: همچنین با استادان ادبیات برجسته کشور مثل استاد جواد گنجعلی، استاد محمدکاظم کاظمی، دکتر محمدمهدی سیار و خانم دکتر رستگار، استاد راهنمایم در جشنواره، ارتباط داشتم و توفیق شاگردی آنها را دارم که هرکدام دلسوزانه برای من وقت و انرژی گذاشتند. همچنین با سایر شاعران شهرهای دیگر اعم از قم و تهران ارتباط میگرفتم و آثار آنها را میخواندم. درحد توان سعی داشتم در زمینه ادبیات کلاسیک مطالعات حداقلی داشته باشم که همه اینها کمک موثری به رشد من در ادبیات کرد.
شاعر بابت تکتک ابیاتش باید پاسخگو باشد
پاسبان در بخش دیگری از صحبتهای خود خاطرنشان کرد: برای رشد شعر شاعر، داشتن خلوت و تامل کردن به شدت مسئله مورد اهمیتی است. شاعری یک رسالت است و به قول یکی از استادان، شاعر باید بابت تکتک ابیات شعر در محضر خداوند پاسخگو باشد. هم درباره ابیاتی که نگفته است و رسالتی که ادا نکرده و هم درباره ابیاتی که سروده است و در دست مخاطبان است.
وی ادامه داد: به همه کسانی که تازه به این عرصه پا گذاشتهاند یا علاقهمند به فضای شاعری هستند، مطالعه کتاب «روزنه» اثر استاد «محمدکاظم کاظمی» و «مشق شعر» اثر استاد «جواد گنجعلی» را توصیه میکنم. همچنین مطالعه آثار مفاخر ادبیات کلاسیک و معاصر فارسی به شدت کمککننده و تاثیرگذار خواهد بود. نکته مهم اینکه شاعر باید شعرش را در معرض نقد قرار بدهد. افرادی گمان میکنند که با خانهنشینی و در گوشه اتاق در دفتری پنهانی شعر گفتن میتوانند شاعران موفقی بشوند. من بهعنوان یک دانش آموز ادبیات اینطور فکر نمیکنم. اهمیت نقد استادان و مخاطبان را نباید نادیده گرفت. در کنار کارهای دانشگاهی و آکادمیک، انجمنهای ادبی را هم باید جدی گرفت و صرفاً نباید فقط به عنوان مراکزی تشریفاتی آنها را در نظر گرفت.
عجلهای برای چاپ کتاب ندارم!
این شاعر مشهدی یادآور شد: برای جشنواره خوارزمی، مجموعه شعری تحت عنوان مجموعه شعر «رصد» را ارائه دادم که آماده چاپ است. اما درحال حاضر عجلهای برای چاپ آن ندارم.
پاسبان ادامه داد: در نشستهایی تحت عنوان نشستهای «آهات» که در دانشگاه «امام صادق» برگزار میشود، اساتید دغدغهمندی خود را درباره اهمیت مداحی در میدان شعر مطرح میکنند و تاکیداتی درباره مسئلهمحور بودن فعالیت هنرمندان و مسئولانه بودن اقدامات آنها دارند.
وی خاطرنشان کرد: نظر و دغدغه بنده هم به عنوان جوینده عالم فرهنگ و ادبیات ادامه و پیگیری همین گفتمان است. شعر شاعر انقلاب اسلامی باید بازتاب تفکرات او و هویت اسلامی باشد.
امیرحسین پاسبان افزود: شعر انقلاب منحصر به شعار و بیان کلیشههای انقلابی نیست. هنرمند انقلابی متناظر به مسائل جامعه کنشگری هنری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی میکند و درحوزههای مختلفی فعال است. حتی ممکن است وظیفه شاعر انقلابی سرایش عاشقانههای عفیف و لطیف هم باشد و اینها منازعاتی باهم ندارند.
این شاعر ادامه داد: بنده را بیشتر به عنوان غزلسرا میشناسند و معمولاً میبینم که این اشعارم بیشتر در فضای مجازی و… مورد استقبال قرار میگیرد و پخش میشود اما سعی دارم در سایر حوزهها هم فعالیت کنم.
وی گفت: مقام معظم رهبری با توجه به مشغله سنگین و بار مسئولیت سیاسی خود، از اهالی ادب هستند و ارتباطشان را از جوانی با ادبیات قطع نکردهاند و نگاه ویژهای به ادبیات و شاعران دارند. نکات ایشان در دیدار با شعرا در این سالها برای من بسیار راهگشا بوده و امیدوارم توفیق شرکت در این جلسه نصیبم شود.
هنر بدون حقیقت نازل است
برگزیده جشنواره خوارزمی گفت: حلقههای ادبی و هنرمندان هرگز نباید از عقلانیت و تعهد به حقیقت فاصله بگیرند و خود را نسبت به جامعه منفعل بدانند.
پاسبان در خصوص آفتهایی که در ادبیات وجود دارد بیان کرد: متاسفانه آفتهایی در جامعه ادبی، هرچند اندک دیده میشوند که با تفکرات خودنخبهپنداری کاذب و روشنفکری بیمار، نسبتی با عقلانیت هنری و هنر متعهد ندارند. هنر اگر در خدمت حقیقت نباشد از نظر محتوایی نازلتر و پستتر است.
وی افزود: ما در زمینه شعر هیئت و مداحیها نیازمند به نگاه ویژهتری به آثار فاخر هستیم. متاسفانه بعضی از مداحان فهم ادبی و مطالعات ادبی ندارند و با کارشناسان این حوزه هم ارتباط نمیگیرند و نوشتههایی را تحت عنوان شعر میخوانند و پخش میکنند که دور از شان قرآن و اهلبیت است.
پاسبان خاطرنشان کرد: شعر آیینی حوزهای است که هرکسی نمیتواند در آن قدم بگذارد و دقتهای بسیار زیادی میطلبد و نیاز به توجه بیشتری دارد تا هیئتهای ما و مخاطبین ما محتواگرا باشند و برای محتوا به هیئت بیایند، نه فقط برای شنیدن تحریرها و فنون آوایی مداحان.
دوباره آمدهام تا مرا شکسته ببینی / هنوز بی تو لب پرتگاه منتظرم
در ادامه غزلی از امیرحسین پاسبان، میخوانید.
دوباره روی خودم را سیاه کردم و رفتم
تو را کنار رقیبان نگاه کردم و رفتم...
دوباره آمدهام تا مرا شکسته ببینی
دوباره حال تو را روبهراه کردم و رفتم...
میان آن همه عاشق چرا مرا بپسندی؟
در انتخاب خودم اشتباه کردم و رفتم...
برای درد دل آمد دلی که منتظر توست
به جای دیدن تو رو به ماه کردم و رفتم...
بیا که بغض گلوگیر من رسیده به مویی
نیامدی و خودم را تباه کردم و رفتم...
چه تلخ؛ عاقبت آنکه انتهای مسیرش
به گریه گفت که عمری گناه کردم و رفتم...
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
دلش را زد به جاده؛ رفت؛ غم برداشت عالم را...
من و تنهاییام محکم بغل کردیم ماتم را
به حال و روز من زخمم زبان وا کرده میخندد
بیا با بوسهات بر زخم من بگذار مرهم را
تو با بیاعتنایی اشکهایم را در آوردی
خودت با دستهایت پاک کن از گونهام غم را
مرا از این پشیمانتر نکن برگرد…میمیرم
تو که در چشمهایم دیدهای ویرانی بم را
خدا را شکر میبینم تو را در خاطرات خود
وگرنه حسرت دیدار تو میکشت آدم را!
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
دوباره بغض من امشب گذاشت سربه سرم
خیال دیدن روی تو بود در نظرم
تلاش کردم و در خواب آمدم پیشت
چرا نگاه نکردی به چشمهای ترم
به گریه، شعر، تمنا، گلایه، خواهش، نه!
نشد به هیچ طریقی دل تو را ببرم
هنوز بی تو لب پرتگاه منتظرم
بگیر دست مرا تا به سوی تو بپرم
نیامدی که ببینی چه میکشم بی تو
ببین چگونه شکسته است بی تو بال و پرم
نظر شما