سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۷
بی‌رغبتی رسانه‌ها به توسعه شعر محلی/ میراث ادبی را متناسب با زمانه به آینده منتقل کنیم

بوشهر- محمدجواد جعفری‌همت، شاعر جنوبی که در سرودن انواع شعر به‌ویژه شعر محلی تبحر و مهارت دارد، با گلایه از بی‌توجهی و بی‌رغبتی رسانه‌های امروزی به توسعه شعرهای محلی، بر این باور است که ما به عنوان انسان‌های بومی می‌توانیم در دنیای دیجیتال و مدرن نیز با توجه به ضرورت حفظ و ترویج میراث فرهنگی‌مان، به شعر محلی و ادبیات بومی توجه کنیم و آن را در قالب‌های جدید و متناسب با زمانه به نسل‌های آینده منتقل کنیم.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهام بهروزی: شعر بومی و محلی که حافظ زبان مادری و گویش‌های محلی است، در عصر کنونی در سیطره تکنولوژی و اوج گرفتن شعر مدرن و دیگر سبک‌ها ادبی در گوشه‌ای از حیات بشری گرفتار آمده و تنها در میان گعده‌ها و محافل ادبی خاصی خواهان دارد.

این شعرها نه تنها در جهان رسانه امروز غریب مانده‌اند، بلکه در بسیاری از برنامه‌های دولتی و رویدادهای ملی و بین‌المللی جایی ندارند و همین امر زمینه‌ای شده که تنها در محافل خصوصی و مردمی زنده باشند و صاحبان این اشعار در وادی گمنامی سرگردان بمانند. محمدجواد جعفری‌همت، شاعر محلی‌سرای جنوبی بر این باور است که «یکی از مهم‎ترین عوامل انزوای شهر بومی و گمنامی شعرای محلی‌سرا حمایت نشدن رسانه‌ای است. با وجود اینکه رسانه‌ها امروزه به‌راحتی می‌توانند آثار هنری و فرهنگی را در سطح گسترده‌تری منتشر کنند، متاسفانه به ادبیات بومی و محلی توجه کافی نمی‌کنند.»

این نظر بهانه‌ای شد تا با این شاعر و فرهنگی بازنشسته که دستی در سرودن شعر محلی با گویش لری و جنوبی دارد و نخستین دفتر شعر محلی خود را با عنوان «غیاله» راهی بازار شعر کرده است، درباره کم‌فروغ شدن شعر بومی در عصر حاضر، دلایل گمنامی شاعران این سبک شعری در ادبیات معاصر و… به گفت‌وگو بنشینیم.

- یکی از بیم‌هایی که در ادبیات عامه به ویژه شعر محلی وجود دارد، کم‌فروغ شدن آن در شعر امروز به دلیل درگذشت شاعران برجسته بومی و گرایش شاعران جوان‌تر به دیگر گونه‌های شعری و کم‌شدن مخاطب شعر است، آیا شما با این دیدگاه موافقید؟

بله، تا حدودی با این دیدگاه موافقم. درواقع کم‌فروغ شدن شعر محلی و بومی به دلیل درگذشت شاعران برجسته بومی و گرایش شاعران جوان‌تر به دیگر گونه‌های شعر و کم‌شدن مخاطب شعر، یکی از چالش‌های جدی است که در برابر حفظ و ترویج این نوع ادبیات قرار دارد. با این حال، به اعتقاد من هنوز راهکارهایی برای احیای این شعر و جذب جوانان به آن وجود دارد.

یکی از این راهکارها، علاقه‌مند کردن نسل جوان به شعر بومی محلی از طریق راه‌اندازی انجمن‌ها و برگزاری همایش‌های ادبی است. می‌توان با ایجاد انجمن‌های شعر بومی محلی، فضایی برای تبادل نظر و آشنایی بیشتر شاعران جوان با این سبک فراهم کرد. علاوه بر این، میدان دادن به شاعران جوان در همایش‌ها و شب شعرهای بومی در شکل‌گیری رویکردهای نو و متناسب با نیازهای امروز در این عرصه کمک زیادی می‌کند.

تشویق جوانان به سرودن شعر بومی و محلی از طریق برگزاری مسابقات شعر و کارگاه‌های آموزشی با حضور شاعران پیشکسوت نیز می‌تواند تأثیر زیادی در گسترش این نوع شعر در میان نسل جدید داشته باشد. همچنین، برگزاری همایش‌ها و شب شعرهای فصلی مانند شب‌های بهارانه، پاییزی و یلدایی در نقاط مختلف استان می‌تواند موجب ترویج این نوع شعر در میان جوانان و حفظ آن برای نسل‌های آینده شود. این اقدامات به طور کلی می‌توانند از کمرنگ شدن شعر محلی و بومی جلوگیری و به تقویت هویت فرهنگی و ادبی کمک کنند.

- به راهکارهای خوبی اشاره کردید، به نظر شما برگزاری شب شعرهای بهاریه و یلدایی که نمونه آن در روستای خلیفه‌ای سالانه به همت جمعی از ادب‌دوستان بومی برگزار می‌شود، تا چه میزان در تنفس شعر محلی در بوشهر نقش داشته است؟

برگزاری شب شعرهای سالانه، به ویژه شب یلدای خلیفه، به همت جمعی از ادب‌دوستان بومی، نقشی اساسی در زنده نگهداشتن و تقویت شعر محلی در استان بوشهر ایفا کرده‌‎است. هر ساله شاهد استقبال بیشتر مخاطبان از این رویدادها، هم به‎‌صورت حضوری و هم در فضای مجازی هستیم. این استقبال نه تنها نشان‌دهنده علاقه مردم به ادبیات بومی است،؛ بلکه به نوعی تائیدی بر زنده بودن و پویایی این سبک از شعر در میان جامعه است. حضور مستمر و افزاینده مستمعان، خود گواهی است بر این‌که مردم هنوز به شعر محلی و گویش‌های بومی خود تعلق خاطر دارند و در پی پیوند با هویت فرهنگی‌شان هستند.

یک نکته قابل توجه در شب شعر یلدایی روستای خلیفه، بزرگداشت پیشکسوتان شعر و ادبیات بومی است. در هر سال، از زحمات شاعران و نویسندگان برجسته‌ای که سال‌ها در این عرصه فعالیت کرده‌اند، تقدیر به عمل می‌آید. این حرکت‌ها نشان می‌دهد که هنوز ارزش‌های ادبیات بومی در استان، به‌ویژه در شمال استان بوشهر مورد احترام و توجه قرار دارد و این نوع ادبیات همچنان در تکاپو و پویایی است. بزرگداشت این پیشکسوتان نه تنها به پاس زحمات‌شان است، بلکه پیامی به نسل‌های جدید می‌دهد که اهمیت حفظ و ترویج این میراث فرهنگی را درک کنند.

چنین شب‌هایی، فرصتی مناسب برای شاعران جوان فراهم می‌آورد تا آثار خود را معرفی کنند و با جمعی از علاقه‌مندان به شعر بومی به تبادل نظر بپردازند. استفاده از اشعار محلی از سوی خوانندگان جوان استان در ترانه‌ها و اجراهای موسیقیایی، بازتابی از موفقیت این شب‌ها و حضور موثر شعر محلی در فرهنگ عامه است. اشعار شاعران بزرگی چون شمسی‌زاده که سال‌ها پیش به‌عنوان ترانه‌های پرطرفدار اجرا شدند، همچنان در دل مخاطبان جای دارند و نشانه‌ای از زنده بودن این نوع شعر در دوران معاصر به حساب می‌آیند.

با ورود شاعران جوان و ادامه این فعالیت‌های ادبی، امیدواریم که حرکت‌های فرهنگی نظیر این شب‌های شعر، مستمر و پایدار شوند و شعری محلی و بومی که جزئی از هویت فرهنگی استان است، به نسل‌های آینده منتقل شود. این پیوند بین پیشکسوتان و نسل‌های جدید می‌تواند جرقه‌ای برای نوآوری در ادبیات بومی باشد و آن را از افول نجات دهد.

-از دید شما بازنمایی و خوانش اشعار شاعرانی چون ایرج شمسی‌زاده یا فرج کمالی -که از پایه‌گذاران شعر محلی در جنوب هستند- در چنین محافلی چقدر اثرگذار بوده برای محبوب شدن این ژانر در نزد نسل امروز؟

بازنمایی و خوانش اشعار اساتیدی چون ایرج شمسی‌زاده، فرج کمالی و دیگر پیشکسوتان شعر محلی جنوب در محافل امروزی، قطعاً تأثیر عمیقی در محبوبیت این ژانر ادبی میان نسل امروز داشته است. این شاعران نه تنها در زمان خود؛ بلکه در نسل‌های بعدی نیز به‎‌عنوان ستون‌های شعر محلی شناخته می‌شوند و اشعارشان در بسیاری از شب‌های شعر و محافل ادبی امروز بازخوانی می‌شود، اما به نظر می‌رسد برای تداوم این اثرگذاری و ارتقاء فهم و ارزش شعر بومی، صرفاً خوانش و تکرار اشعار آن‌ها کافی نباشد.

به عقیده من، کسانی که اکنون دستی در ادبیات بومی دارند، به ویژه در چنین محافلی که مخاطبان آن‌ها بیشتر جوانان و نسل‌های نو هستند، باید نسبت به اشعار بزرگان این عرصه مانند ایرج شمسی‌زاده، فرج کمالی، مرادی و دیگر پیشکسوتان نقدهای علمی و پژوهشی انجام دهند. بررسی و تحلیل دقیق اشعار این شاعران از منظر زبان‌شناسی، ساختار شعری، محتوای فرهنگی و اجتماعی می‌تواند به جوانان امروز کمک کند تا نه تنها به صورت سطحی با اشعار آن‌ها آشنا شوند؛ بلکه در عمق این آثار غوطه‌ور شوند و فلسفه و حکمت نهفته در این اشعار را دریابند.

این نوع پژوهش‌ها و نقدهای ادبی می‌تواند منجر به استخراج نکات و زیبایی‌های پنهان در اشعار پیشکسوتان شود و زمینه‌ساز درک بهتر و عمیق‌تر از شعر بومی برای نسل جدید باشد. به عبارت دیگر، تجزیه و تحلیل اشعار بزرگان بومی، در کنار خوانش و بازخوانی آن‌ها تأثیر بیشتری خواهد داشت. این اقدام نه تنها به تثبیت جایگاه شعر محلی در فرهنگ معاصر کمک می‌کند؛ بلکه باعث می‌شود که جوانان بیشتر با ارزش‌های انسانی، اجتماعی و فرهنگی این اشعار آشنا شوند و آن‌ها را نه تنها به‌عنوان یک میراث، بلکه به‌عنوان یک ابزار فکری و فرهنگی در زندگی روزمره‌شان بپذیرند.

در نهایت، با ورود این نوع نقد و تحلیل‌ها به عرصه شعر بومی، نه تنها اشعار بزرگانی چون شمسی‌زاده و کمالی زنده می‌ماند، بلکه به‌عنوان بخشی از هویت فرهنگی استان، برای نسل‌های آینده نیز معنا و ماندگاری پیدا می‌کند. این اقدامات می‌تواند گامی مؤثر در تبدیل شعر بومی به یک جریان پویا و تاثیرگذار در ادبیات معاصر باشد.

- شما در ابتدای گفت‌وگو، راه‌اندازی انجمن شعر محلی را از دیگر راهکارهای توسعه این ژانر شعری دانستید؛ در استان یک انجمن برجسته داریم که انجمن فایز در دشتی است که قدمتی نیم‌قرنی دارد، چرا در نقاط دیگر استان چنین انجمنی شکل نگرفت، در حالی که در گوشه گوشه این استان شاعران محلی سرای موفقی وجود دارد؟!

قطعاً در این زمینه علل مختلفی دخیل هستند که به چند عامل کلیدی آن اشاره خواهم کرد؛ اولین عامل مهم در این امر، همکاری نکردن و همراهی نکردن مسئولان فرهنگی استان است. متولیان فرهنگی که مسئول حمایت از هنر و ادبیات هستند، به طور معمول نگاه جدی و سازمان‌یافته‌ای به شعر محلی ندارند. این بی‌توجهی به ادبیات بومی موجب می‌شود که بسیاری از شاعران نتوانند در یک بستر مناسب و حمایت‌شده، به پرورش و ارتقای هنر خود بپردازند. بسیاری از محافل ادبی و همایش‌های بومی و محلی، به‌ویژه در شب شعرها، به‌طور خودجوش از سوی مردم برگزار می‌شود و نه تنها حمایت‌های مالی از آن‌ها صورت نمی‌گیرد، بلکه این تلاش‌ها بیشتر به صورت خود حمایتی و با هزینه‌های شخصی پیش می‌رود. در چنین شرایطی، حتی با وجود مشکلات فراوان و کمبود منابع، هنوز افرادی هستند که با تمام عشق و علاقه به ادبیات بومی و فرهنگ غنی خود، این رویدادها را برپا می‌کنند.

در این راستا، آقای محمدجعفر نجدی، فرهیخته و شاعر برجسته، از جمله افرادی است که در هر کجا از ادبیات بومی خبری باشد، حاضر و پای کار هستند. او با تمام وجود در این راه می‌کوشد و به عشق این فرهنگ سترگ، وقت و انرژی خود را صرف ترویج شعر محلی می‌کند. این‌گونه فعالیت‌ها نشان‌دهنده یک ارادت بی‌پایان به حفظ هویت فرهنگی و گسترش ادبیات بومی است که هرگز از سوی مسئولان فرهنگی به‌طور کامل پشتیبانی نمی‌شود.

دومین عامل در شکل نگرفتن انجمن‌های مشابه، پراکندگی شاعران در نقاط مختلف استان و کشور است. این پراکندگی جغرافیایی و فاصله‌های زیاد میان شاعران، مانع از شکل‌گیری یک انجمن واحد و منسجم می‌شود. هر شاعر به طور فردی در منطقه خود فعالیت می‌کند و ارتباطات لازم برای تشکیل یک انجمن بزرگ و مؤثر کمتر برقرار می‌شود.

سومین عامل، مشکلات اقتصادی است که شاعران را به مشاغل دیگر و درگیری‌های روزمره سوق می‌دهد. شاعری که با مشکلات معیشتی روبه‌روست، طبیعتاً نمی‌تواند زمان و منابع کافی را برای شکل‌دهی به انجمن‌های فرهنگی بگذارد. در نتیجه، بسیاری از این شاعران به جای اینکه در یک انجمن جمع شوند، مجبور به فعالیت فردی می‌شوند.

در نهایت، این شرایط نشان می‌دهد که با وجود همه مشکلات و سختی‌ها، هنوز هم شاعران و هنرمندان با انگیزه‌های خالص و عاشقانه به حفظ و گسترش ادبیات بومی پرداخته و بر دشواری‌ها غلبه می‌کنند. این نیاز به توجه بیشتر و حمایت‌های جدی از سوی مسئولان فرهنگی استان دارد تا این تلاش‌های فردی و خودجوش به یک حرکت سازمان‌یافته و مستمر تبدیل شود و بتواند در سطح گسترده‌تری ترویج یابد.

- به عقیده شما دلیل گمنامی محلی‌سرایان امروزی در مقایسه با محلی‌سرایان قبلی در چیست؟ با اینکه امروزه آن‌ها از ظرفیت‌های رسانه‌ای گسترده‌تری برخوردار هستند!

در تحلیل گمنامی محلی‌سرایان امروزی، نیز باید به چندین عامل بنیادی و پیچیده اشاره کرد که این شاعران و هنرمندان را از توجه عمومی و رسانه‌ای محروم کرده است. یکی از اصلی‌ترین عوامل، حمایت نشدن رسانه‌ای است. با وجود اینکه رسانه‌ها امروزه به‌راحتی می‌توانند آثار هنری و فرهنگی را در سطح گسترده‌تری منتشر کنند، متاسفانه به ادبیات بومی و محلی توجه کافی نمی‌کنند. جراید و صدا و سیما، به‌ویژه در سطح ملی بیشتر به مسائل و فرهنگ‌های جهانی، سرگرمی‌های تجاری و محتوای مدرن می‌پردازند. این پوشش ندادن‌ها در رسانه‌ها سبب می‌شود که آثار محلی‌سرایان امروزی در سایه باقی بماند و در مقایسه با گذشته که شاعران از حمایت‌های رسانه‌ای بیشتری برخوردار بودند، این هنرمندان بومی نتوانند در سطح وسیع‌تری شناخته شوند. در بسیاری از مواقع، حتی اگر محلی‌سرایان در رسانه‌های محلی یا برنامه‌های تخصصی حضور داشته باشند، این حضور محدود به مخاطبان خاص و غیر بومی می‌شود و نمی‌تواند تاثیری شگرف بر شناخته‌شدن و گسترش آثار آن‌ها بگذارد.

دومین عامل، برگزاری شب شعرها و همایش‌های بومی و محلی است که می‌تواند به عنوان یک بستر مؤثر برای معرفی و ترویج شعر محلی عمل کند. این نوع رویدادها معمولاً به صورت خودجوش و به کمک علاقه‌مندان و شاعران بومی برگزار می‌شود، اما در بسیاری از موارد از حمایت‌های دولتی و نهادهای فرهنگی بی‌بهره است. بودجه‌ها و منابع مالی محدود، نداشتن تبلیغات مناسب، و کمبود فضاهای فرهنگی مناسب، همگی مانع از برگزاری شب شعرهای مؤثر و باکیفیت می‌شود. در چنین شرایطی، حتی اگر همایش‌هایی برگزار شوند، اغلب در مقیاس کوچک و محلی باقی می‌مانند و فرصت‌های کافی برای دیده شدن در سطح استانی یا ملی پیدا نمی‌کنند.

اما یکی از مهم‌ترین عواملی که باید در این تحلیل مورد توجه قرار گیرد، نقش خانواده‌ها در گمنامی شعر و گویش بومی است. در بسیاری از خانواده‌ها، به اشتباه زبان معیار و گویش‌های رسمی به عنوان نشانه‌ای از تمدن و فرهنگ شناخته می‌شود و از آن‌جا که زبان محلی و گویش بومی اغلب در نظر برخی، نشانه‌ای از ضعف فرهنگی و بی‌اطلاعی تلقی می‌شود، خانواده‌ها مانع استفاده از زبان بومی در خانه می‌شوند. این نگرش غلط در خانواده‌ها سبب می‌شود که نسل جدید به جای آموختن و حفظ گویش بومی، بیشتر به زبان‌های رسمی و معیار علاقه‌مند شوند. در نتیجه، این نسل نه تنها از زبان مادری خود دور می‌شوند؛ بلکه به این زبان به عنوان یک عنصر غیرضروری و فرسوده نگاه می‌کنند. این فرآیند به طور غیرمستقیم بر گمنامی محلی‌سرایان تاثیر می‌گذارد، زیرا محلی‌سرایان بدون حمایت خانواده‌ها و محیط‌های اجتماعی در انتقال زبان و ادبیات بومی با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند.

در کنار این‌ها، تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز نقش چشمگیری در گمنامی محلی‌سرایان ایفا می‌کند. امروزه، نسل جوان به شدت تحت تأثیر فرهنگ‌های جهانی و رسانه‌های مدرن قرار دارد. با رشد فضای دیجیتال، بسیاری از جوانان به دنبال محتواهایی هستند که به نظرشان جذاب و مطابق با ذائقه‌های روز باشد، نه لزوماً آثاری که با فرهنگ بومی و تاریخ سرزمینشان ارتباط دارند. در این فضا، اگر چه ابزارهای جدید برای انتشار آثار وجود دارد، اما جلب توجه نسل جدید به ادبیات محلی نیازمند تلاش‌های ویژه و متفاوت است. در واقع، بسیاری از جوانان دیگر نسبت به آثار و شعر محلی علاقه‌ای نشان نمی‌دهند و این وضعیت موجب گمنامی بیشتر شاعران بومی می‌شود.

یکی دیگر از چالش‌های اساسی، محدودیت جغرافیایی است که شاعران محلی با آن مواجه‌اند. در استان‌ها و مناطق مختلف، شاعران بومی در گوشه و کنار پراکنده‌اند و هیچ‌گونه شبکه منسجم و یکپارچه‌ای برای هم‌افزایی و ارتباط میان آن‌ها وجود ندارد. این پراکندگی جغرافیایی، محدودیت‌های زیادی برای معرفی و ترویج آثار این شاعران به وجود می‌آورد. بسیاری از محلی‌سرایان تنها در منطقه‌ای خاص شناخته شده‌اند و از آن‌جا که ظرفیت‌های ارتباطی و تبلیغاتی در سطح گسترده‌تری فراهم نشده است، آثارشان در سایر نقاط کشور کمتر دیده می‌شود. همچنین، در بسیاری از مناطق، به دلیل کمبود امکانات، شاعران بومی نمی‌توانند به راحتی با هم تبادل نظر و همکاری کنند. به این ترتیب، شاعران به طور فردی و محدود در حوزه‌های خاص خود فعالیت می‌کنند و این خود باعث می‌شود که از معرفی و شناخته‌شدن در سطح وسیع‌تر دور بمانند.

در نهایت، با وجود این چالش‌ها و مشکلات، همچنان افرادی هستند که به ادبیات بومی و محلی ارادت دارند و حتی در شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی، از گونه شعری حمایت می‌کنند نظیر آقای محمدجعفر نجدی، فرهیخته و شاعر برجسته هم‎‏‎استانی.

بنابراین، گمنامی محلی‌سرایان امروز به دلیل نبود حمایت‌های رسانه‌ای، کمبود امکانات و فضاهای فرهنگی، تغییرات فرهنگی جامعه، مشکلات اقتصادی، محدودیت‌های جغرافیایی و نقش خانواده‌ها در فاصله‌گذاری نسل‌ها از گویش‌های محلی است. بی‌شک برای تغییر این وضعیت، نیاز به حمایت‌های مستمر از سوی رسانه‌ها، نهادهای دولتی، خانواده‌ها و جامعه است تا این هنرمندان بومی بتوانند به جایگاه شایسته خود دست یابند و صدای فرهنگ غنی خود را به گوش نسل‌های جدید و جامعه وسیع‌تری برسانند.

- به نکته مهمی اشاره کردید، رسانه! به نظر شما دلیل بی‌توجهی رسانه به ادبیات عامه به‌ویژه شعر محلی در این دوره چیست؟

دلیل بی‌توجهی رسانه‌ها به ادبیات عامه، به‌ویژه شعر محلی در جامعه ما، به چند عامل مرتبط است. یکی از این عوامل می‌تواند تعلقات فرهنگی و اجتماعی باشد که بیشتر به سمت ادبیات کلاسیک یا مدرن متمایل شده‌اند. در حالی که شعر محلی به‌عنوان بخشی از فرهنگ بومی و محلی، غالباً در عرصه‌های عمومی نادیده گرفته می‌شود.

علاوه بر این، در دوره‌های اخیر، رسانه‌ها بیشتر به موضوعات جهانی و مسائل روز می‌پردازند، از این‌رو، فضا برای پرداختن به مسائل فرهنگی و هنری محلی کمتر فراهم می‌شود. از سوی دیگر، شاید این‌گونه آثار به دلیل استفاده از زبان‌های محلی، کمتر قابلیت گسترش و پخش گسترده در بین مخاطبان را داشته باشند و همین امر باعث کاهش توجه رسانه‌ها به این نوع ادبیات می‌شود.

در نهایت، ممکن است نگرش‌های نوین به فرهنگ عامه و شعر محلی به‌عنوان یک میراث کهنه یا سنتی در نظر گرفته شود که نیاز به بازتعریف و احیا در قالب‌های جدید دارد. در صورتی که این آثار با استفاده از رسانه‌های جدید به شکل خلاقانه‌تری عرضه شوند، ممکن است شاهد تغییری در این بی‌توجهی باشیم.

- در کنار بی‌مهری رسانه به شعر محلی، می‌توان بی‌میلی خود شاعران محلی‌سرا به انتشار مجموعه شعرهای محلی‌شان را دیگر عامل گمنامی آن‌ها در ادبیات بومی دانست؛ آیا با این نظر موافقید؟

بله؛ بی‌میلی خود شاعران محلی‌سرا به انتشار مجموعه‌شعرهایشان نیز عامل دیگری در گمنامی این اشعار در ادبیات بومی به حساب می‌آید. بسیاری از شاعران ممکن است به دلیل تردید در استقبال عمومی یا مشکلات مالی از چاپ آثارشان پرهیز کنند. این تردید ممکن است ناشی از احساس نارضایتی از کم‌توجهی به شعر محلی یا دشواری‌های مالی در زمینه چاپ و انتشار کتاب باشد. در کنار این، پایین بودن نرخ مطالعه در جامعه و استقبال نشدن از کتاب به ویژه در زمینه ادبیات، اهل قلم را دچار تردید می‌کند و آن‌ها را از انتشار آثارشان بازمی‌دارد.

گرانی چاپ کتاب و ملزوماتش، مسئله‌ای است که مانع بزرگ دیگری برای شاعران است. این مشکل به ویژه برای کسانی که از نظر مالی قادر به انتشار آثارشان نیستند، دشوارتر می‌شود. علاوه بر این، نگارش شعر بومی با رعایت حرکات نگارشی و قوانین خاص زبان بومی، خود یک چالش است. خواندن این اشعار برای خوانندگان نیز ممکن است با دشواری‌هایی همراه باشد؛ چراکه خوانش اشعار بومی با رسم‌الخط خاص خود برای همگان میسر نیست. با توجه به ورود رسانه‌های دیجیتالی و رسانه‌های مجازی، علاقه‌مندان بیشتر به دنبال فایل‌های صوتی اشعار محلی هستند که به راحتی قابل دسترسی و فهم باشد.

اما همان‌طور که اشاره شد، افرادی که علاقه واقعی به این نوع ادبیات و فرهنگ دارند، هم شاعرانی که انگیزه دارند و هم خوانندگان واقعی، همچنان آثار را چاپ می‌کنند، خریداری می‌کنند و می‌خوانند. این دایره علاقه‌مندان واقعی می‌تواند چرخه‌ای برای ترویج و ادامه حیات شعر محلی ایجاد کند. در نهایت، حمایت‌های نهادهای فرهنگی، رسانه‌ها و خود اهالی فرهنگ و هنر می‌تواند به این شعرها رونق بیشتری ببخشد و نسل‌های آینده را با این میراث ادبی آشنا کند.

- خود شما به عنوان یک شاعر محلی‌سرا سال‌ها طول کشید تا اثرتان را راهی بازار کنید، چه عواملی در این تاخیر نقش داشتند؛ ترس از مورد استقبال نگرفتن شعرهایتان یا بی‌مخاطبی و غربت شعر محلی در جامعه کنونی؟

بله، همان‎طور که اشاره شد، خودم نیز به عنوان یک شاعر محلی‌سرا، سال‌ها طول کشید تا اثری را راهی بازار شعر کنم. این تاخیر و تردید در انتشار آثار به دلایل مختلفی باز می‌گردد که می‌توان یکی از آن‌ها به بی‌مخاطبی یا غربت شعر محلی در جامعه کنونی اشاره کرد. یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث شد تا من مدت‌ها در مورد انتشار آثارم مردد باشم، این بود که احساس می‌کردم اشعارم هنوز به پختگی و تکامل لازم نرسیده‌اند و نمی‌توانند پیام درست و قدرتمندی را به مخاطب منتقل کنند.

به طور کلی، فکر می‌کردم که باید بیشتر تلاش کنم تا اشعارم به سطحی برسد که حرفی برای گفتن داشته باشند و به گونه‌ای قابل قبول و مفید برای خوانندگان واقع شوند. در واقع، خودم را به نوعی راضی نمی‌کردم که این اشعار، به خصوص در مرحله ابتدایی به دنیای بیرون عرضه شوند؛ اما با اصرار دوستان و حمایت‌های آن‌ها تصمیم گرفتم که آثارم را به مرحله انتشار برسانم. واقعیت این است که برای شاعر محلی‌سرا همیشه مشکل است که شعرش با استقبال و درک لازم از سوی مخاطبان مواجه شود، زیرا شعر بومی گاهی در جامعه کنونی با همه‌گیری رسانه‌های جدید و تغییرات فرهنگی گاه بی‌مخاطب و غریب به نظر می‌آید.

اما در نهایت، با صبر و پشتیبانی دوستان و علاقه‌مندان واقعی به این نوع ادبیات، کم کم این مسیر طی شد. یکی از مهم‌ترین مسائلی که در این زمینه تأثیرگذار بود، همان‌طور که اشاره کردم، این بود که من می‌خواستم اشعارم به یک درجه از پختگی برسند که نه تنها برای خودم، بلکه برای دیگران نیز ارزشمند و پذیرفتنی باشند. این فرآیند ممکن است طول بکشد، اما گاهی نیاز است تا آثار هنری به مرور زمان و با تلاش مستمر به نقطه‌ای برسند که آماده به اشتراک گذاشته شدن باشند.

- بازخوردی که از انتشار اولین دفتر شعرهای محلی‌تان به نام «غیاله» گرفتید، چقدر امیدبخش بود؟

بازخوردی که از انتشار غیاله گرفتم، در مجموع برای من امیدبخش و تأثیرگذار بود. در ابتدا، با توجه به خاص بودن واژه و مفهوم آن، تصور می‌کردم شاید برای بسیاری از مخاطبان قابل درک نباشد، اما همان‌طور که زمان گذشت، دیدم که این واژه بومی و مفهوم آن توانسته است توجه کسانی را جلب کند که به ادبیات محلی و فرهنگ جنوبی علاقه دارند. غیاله برای من فقط یک عنوان نبود؛ بلکه نمادی از پیچیدگی‌های زندگی و حوادث ناگهانی بود که همواره در روزگار جاری انسان‌ها وجود دارد. این واژه که به نوعی به جزر ناگهانی دریا اشاره دارد، برای من یک تشبیه به مشکلات و تحولات غیرمنتظره زندگی است. همان‎‏طور که در دریا، جزر ناگهانی می‌تواند فرد را غافلگیر کرده و به خطر بیندازد، زندگی نیز به همین گونه است؛ حوادث و مشکلاتی که گاهی به سرعت و بدون هشدار، انسان را درگیر خود می‌کند و ممکن است حتی اگر در برابر آن مقاوم نباشیم، به حالتی شبیه به غرق شدن در دریای مشکلات دچار شویم. این مفهوم را در قالب شعر بیان کرده‌ام و امیدوار بودم که خوانندگان بتوانند با آن همذات‌پنداری کنند.

در کنار این، ترویج یا یادآوری یک واژه بومی دریایی نیز برای من اهمیت ویژه‌ای داشت. این واژه‌ها که جزء میراث فرهنگی ما هستند، می‌توانند به حفظ و گسترش زبان بومی کمک کنند و به نوعی هویت فرهنگی ما را در برابر تغییرات زمانه حفظ کنند. در نهایت، بازخوردها به من نشان داد که اگرچه مسیر دشوار و طولانی بوده، اما شعر محلی و مفاهیم آن هنوز برای بسیاری از افراد قابل لمس است و این انگیزه‌ای شد برای ادامه دادن به این راه.

البته باید اعتراف کنم که بازخورد غیاله خیلی دور از انتظار من نبود. جامعه امروزی با کتاب و مطالعه چندان رفیق نیست و حقیقتاً من امیدوار نبودم که استقبال خوبی از اثر شود؛ اما در این مسیر، حمایت دوستان عزیزم، به ویژه دوست بسیار ارزشمندم، آقای سیاوش قائدی که با علاقه و عشقی بی‌نظیر به فرهنگ و ادبیات تمام هزینه‌های چاپ کتاب را بر عهده گرفت، برای من بسیار ارزشمند بود. باید از این طریق از او سپاسگزاری کنم و بگویم که بدون حمایت‌هایش، شاید این اثر هرگز به چاپ نمی‌رسید. این محبت و همیاری، نه تنها در چاپ کتاب، بلکه در ادامه مسیر برای من انگیزه‌ای مضاعف شد.

- با توجه به اینکه انسان امروزی در حال مبدل شدن به انسان چندبعدی است، آیا امید دارید که در آینده شعر محلی را مورد توجه خود قرار بدهد و به فرهنگ و ادبیات بومی خود وفادار بماند؟

با توجه به تحولات زمانه و حرکت انسان‌ها به سوی جهانی شدن و مدرن شدن، می‌توان گفت که ادبیات بومی و محلی همچنان در دل تاریخ و هویت انسان‌ها ریشه‌دار است. تاریخ گواهی می‌دهد که فرهنگ‌ها و ادبیات اصیل، حتی در برهه‌هایی که ممکن است ضعیف شوند یا به حاشیه رانده شوند، هرگز فراموش نمی‌شوند. در دوران‌های مختلف تاریخ، حتی زمانی که جوامع به سمت تمدن‌های نوین حرکت کرده‌اند، ارزش‌های فرهنگی و ادبیات بومی همچنان در دل مردم و در زندگی روزمره‌شان باقی مانده است. در ایران خودمان، در دوره‌های پس از جنگ‌ها و تحولات اجتماعی، همیشه به نوعی به گنجینه‌های ادبی و فرهنگی بومی بازگشته‌ایم.

شاید انسان‌های اصیل گاهی دچار غفلت شوند و در میان شتاب روزگار فراموش کنند که ریشه‌هایشان کجاست؟ اما در نهایت فرهنگ و زبان‌های اصیل به دلیل قدرت درونی‌شان و ارتباط تنگاتنگ‌شان با هویت فردی و اجتماعی مردم، هیچ‌گاه ناپدید نمی‌شوند. ما به عنوان انسان‌های بومی می‌توانیم در دنیای دیجیتال و مدرن نیز با توجه به ضرورت حفظ و ترویج میراث فرهنگی‌مان، به شعر محلی و ادبیات بومی توجه کنیم و آن را در قالب‌های جدید و متناسب با زمانه به نسل‌های آینده منتقل کنیم.

بنابراین، امید به تداوم شعر محلی و فرهنگ بومی همچنان در دل تاریخ نهفته است و هرچند ممکن است در برخی دوره‌ها کم‌رنگ شود، اما هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد. همچنان که شعر و فرهنگ بومی در طول تاریخ همیشه بازتابی از جوهره انسان‌ها بوده است، این ویژگی‌های اصیل و ریشه‌دار به همت انسان‌هایی که هنوز به این میراث فرهنگی ارادت دارند، زنده خواهد ماند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین