به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در هفته سوم آخرین ماه سال (سهشنبه ۲۱ اسفندماه) محمدحسین رجبی دوانی پس از دو سال و نه ماه از بنیاد ایرانشناسی کنار رفت تا علیاکبر صالحی، دیپلمات و قائممقام فرهنگستان علوم سکاندار جدید بنیاد شود. محمدحسین رجبی دوانی بیشتر چهرهای سیاسی است که دستی هم در تالیف کتابهای تاریخ اسلام دارد. او با حکم ابراهیم رئیسی به بنیاد ایرانشناسی رفت تا به گفته خودش با شعار بنیاد خانه همه ایرانیان و اقوام ایرانی با هر دین و آیین الهی در مسیر اعتلای ایرانشناسی و پاسداشت زبان فارسی بکوشد و در مسیر شناساندن هویت ایرانی اسلامی حرکت کند. اما بررسی آنچه که رجبی دوانی پس از ترک میز ریاست بنیاد بر جای گذاشت در گفتوگو با پژوهشگران ایرانشناسی، استادان دانشگاه و برخی افراد حاضر در بنیاد ایرانشناسی حاکی از این است که در زمان او نه تنها بنیاد ایرانشناسی خانه همه ایرانیان نبود بلکه به مدت دو سال و نه ماه تنها در اختیار چهرههایی نه چندان آشنا در حوزه ایرانشناسی قرار گرفت که موجب شد در بنیاد کارنامه پر حرف و حدیثی از خود به جای بگذارد.
ایدههایی که در حد شعار ماند
گویا ایده ابتدایی رجبی دوانی در ورود به بنیاد خیلی خوب و پرتلالو بود، اما به مرور کارگزارانی به بنیاد آمدند که نه تنها در اعتلای ایرانشناسی یا تقویت زبان فارسی گام برنداشتند بلکه با رویکردی که در پیش گرفتند بنیاد روز به روز وجه خود را از دست داد، به مرور دانشگاه تهران که رشته ایرانشناسی را پس از بنیاد ایجاد کرده بود، گوی سبقت را ربود و اغلب ایرانشناسانی که به ایران میآیند در صددند که در این دانشگاه سخنرانی داشته باشند یا با اعضای انجمن ایرانشناسی گپ و گفتی برقرار کنند و حاصل پژوهشهای خود را با آنها در میان بگذارند. بنابراین کمتر ایرانشناس مطرحی تمایل دارد که با بنیاد همکاری داشته باشد یا بخواهد در آنجا سخنرانی کند. به نظر میرسد بنیاد به عنوان یک نهاد متولی در زمینه ایرانشناسی در دوره رجبی نتوانست استادان مطرح را جذب کند تا با جدیت و درخشش در این زمینه همچنان هم متولی پژوهشهای ایرانشناسی باشد هم به عنوان هسته مرکزی ایرانشناسان مطرح را گرد هم بیاورد تا اشتراکاتی در این زمینه شکل بگیرد. متاسفانه بر اثر کمکاریهایی که در این زمینه شکل گرفت و بیتوجهی به این رشته و اهداف آن باعث شد که بنیاد ایرانشناسی به حاشیه برود و بودجه آن صرف کارهای نازل و کم مایه شود. این نگاه یکی از نیروهای قدیمی بنیاد است که در زمان ریاست مرحوم حسن حبیبی در بنیاد حضور داشته و امروز با افسوس به وضعیت فعلی بنیاد نگاه میکند.
یکی از چهرههای نام آشنای ایرانشناسی که با این بنیاد در ارتباط بود و هنوز نامش در آخرین شماره نشریه مطالعات خلیج فارس به چشم میخورد، حکمتالله ملاصالحی، استاد باستانشناسی دانشگاه تهران است که در یادداشتی شفاهی خواهان باز شدن درهای بنیاد به سوی تمام ایرانشناسان شد و همچنین استفاده از تمام امکانات آن برای معرفی فرهنگ و تمدن ایران اسلامی. این نگاه حاکی از آن است که شعار بنیاد خانه همه ایرانیان و اقوام ایرانی تحقق نیافت و در حد یک شعار خوشرنگ و لعاب باقی ماند. این خواسته باستانشناس نامی ایران، در حالی مطرح شد که در این زمینه بنیاد ایرانشناسی کارنامه بسیار ضعیفی دارد. به طوری که رویکرد انجمن ایرانشناسی به مراتب بسیار بهتر از بنیاد ایرانشناسی بود. انجمن ایرانشناسی توانست طی چند سال گذشته با برگزاری نشستهای مناسبتی، بررسی و نقد کتابهای منتشر شده در زمینه ایرانشناسی و دعوت چهرههای مطرح ایرانشناسی داخلی و خارجی و گفتوگو با آنها بسیارکارآمد ظاهر شود و کارنامه پربارتری نسبت به بنیاد داشته باشد که با داشتن امکانات و نیروی مجرب از حداقل این رویکرد بازماند. با نگاهی به آنچه در دوره رجبی دوانی در بنیاد ایرانشناسی رقم خورد، به نظر میرسد که حتی تحقیق و تالیف درباره موضوعاتی در زمینه تاریخ اسلام که رشته تخصصی و مطالعاتی اوست به شکل جدی انجام نشود. به طوری که دغدغه پژوهش در موضوع تاریخ اسلام هم وجود نداشت و به سخنرانیهای نه چندان قوی اکتفا شد. آنچنانکه معدود کتابهایی که در این دوره در انتشارات بنیاد به چاپ رسید در حد گردآوری سخنرانیهایی بود که انجام شد و در غیر این صورت سایر آثار درخور نتیجه پژوهشهای سالهای پیش بود که در این دوره آماده و به چاپ رسید.
در این دوره گروههای پژوهشی بنیاد به لحاظ چاپ کتاب فعالیت چندانی نداشتند به طوری که رجبی دوانی در سخنرانی تودیع خود از دو اثر فاخر نام برد که هر دو اثر خارج بنیاد منتشر شده بود و جزو کارهای بنیاد به شمار نمیرفت. متاسفانه سیاستزدگی در بنیاد ایرانشناسی طی سه سال گذشته باعث شد که ایرانشناسی به حاشیه رود و به جای آن سیاستبازی و سیاستبافی رونق یابد، به طوری که یکی از کتابهای انتشارات بنیاد با عنوان کتاب «درفشِ توحید؛ جمهوری اسلامی ایران و همزیستی همدلانه پیروان ادیان توحیدی» مجموعه سخنرانیهایی درباره شهید رئیسی به اهتمام دکتر سیده راضیه یاسینی است که ارتباطی با ایرانشناسی ندارد. سایر آثاری هم که در انتشارات بنیاد انتشار یافت اغلب بر اساس سخنرانیهایی بود که در بنیاد برگزار شده بود. ضمناً دو کتاب فاخری که به نگاه رئیس پیشین در دوره او چاپ شد، «حکمت معنوی و ساحت هنر» تالیف محمد مددپور قبلاً در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده و کتاب دوجلدی «سرداران ایرانی؛ از کوروش تا سلیمانی» تالیف محمد باقر رجبی دوانی نیز در انتشارات بینالملل انتشار یافته بود و ارتباطی با حوزه کاری بنیاد ایرانشناسی به بنیاد نداشت. استادان و پژوهشگرانی که این دوره بنیاد را دیدند بر این نگاه هستند که «پس از زندهیاد حسن حبیبی بنیاد دورههای متفاوتی به خود دید که بهویژه اخیراً برخی از این فعالیتها در آن کاملاً مغفول ماند و با وجود ظرفیتهای بالای علمی و کارشناسی استادان، کارکنان و دانشجویان راه و روش دیگری در پیش گرفته شد که حاصل آن با پژوهشهای علمی بود که باکیفیت دوران نخست آن فرسنگها فاصله داشت.»
ایرانهراسی که محل اعتنا نبود
یکی دیگر از کارهایی که رئیس پیشین بنیاد در نطق پایانی خود به آن اشاره کرد انتشار «مجموعه نشستهای ایرانشناسی در فراسوی مرزها برای بررسی آثار ایرانشناسان خارج از کشور» بود که این اثر برای بررسی نوع مواجه نهادها و سازمانهای خارج از کشور با بحث ایرانشناسی در گفتوگو با افرادی انجام شد که قبلاً در خارج از کشور سمتی داشتند و با استادان و ایرانشناسان ارتباط برقرار کردند. این جلسات با تلاش یکی از نیروهای قدیمی بنیاد در معاونت پژوهشی برگزار شد که تنها به صورت کتاب درآمد و در روند فعالیت بنیاد موثر واقع نشد. به عبارتی از تجربهای که با تلاش زیاد ثبت شد و میتوانست در روزهایی که بر شدت ایرانهراسی افزوده شده، موثر واقع شود بهرهای گرفته نشد.
«درس ایرانشناسی در مدارس و دانشگاهها را برقرار کرده است.» این جمله رجبی دوانی نیز در نطق روز پایانی برگ دیگری بود که به آن مفتخر است، اما نوع تعامل و ارتباط او با استادانی که در رشته ایرانشناسی تدریس داشتند باعث شد که به مرور ارتباط خود را با بنیاد قطع کردند یا به حضوری کمرنگ اکتفا کنند. به عبارت دیگر استادان و پژوهشگرانی که دوره حضور او را در بنیاد تجربه کردند به شیوه و روش او در تعامل با استادان نقد داشتند و معتقدند «متاسفانه تذکر خیرخواهان و مطالبات بهحق دانشجویان شنیده نشد و سیاستزدگی موجب استعفای معاونان دلسوز و کاربلد و کنارهگیری برخی استادان در گام اول و در ادامه اعلام قطع همکاری و تعلیق و حذف دروس تعدادی از استادان بنام و سرشناس ایرانشناسی از سوی بنیاد شد که موجب نارضایتی دانشجویان و افت سطح کلاسها شد.»
فعالیتهای رجبی دوانی حواشی دیگری هم در پی داشت از جمله «گرایش نسخ خطی در بنیاد ایرانشناسی که به عنوان رشتهای مهم و میان رشتهای و با توجه به قطب علمی بودن ایران در این حوزه از سال ۱۳۸۶ ایجاد شد و مورد اقبال بسیار جامعه علمی قرار گرفت، متاسفانه به دلایل واهی و اعمال حب و بغضهای شخصی به حالت نیمه تعطیل درآمد.» در دوران پرباری که خاتمه یافت مجلات بنیاد هم یا به خواب رفتند یا با تغییراتی شتابزده منتشر شدند از جمله فصلنامه «مطالعات خلیج فارس» طبق اطلاعات ثبت شده در سایت بنیاد در شماره ۲۷ که مربوط به زمستان ۱۴۰۰ متوقف ماند. از آن طرف مجله «گزارش ایرانشناسی» که به صورت الکترونیکی منتشر میشد، آخرین شماره آن به بهار ۱۴۰۱ برمیگردد. از آن طرف فصلنامه «مطالعات ایرانشناسی» طی سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ انتشار نیافت و در ۱۴۰۳ سه شماره از آن منتشر شد، اما به دلیل آنکه مقدمات انتشار به شیوه کارشناسی و همه جانبه بررسی نشده شرایط لازم برای تغییر و انتشار به صورت فصلنامه علمی پژوهشی ایجاد نشد.
مهمان پرهزینه زیرزمین بنیاد ایرانشاسی
اما قسمت مهم کارنامه محمدحسین رجبیدوانی «طراحی بزرگترین نقاشی قهوهخانهای جهان» که در زیرزمین بنیاد در حال طراحی است که هزینه زیادی بابت آن صرف شده است بدون اینکه جایی برای نگهداری آن پیشبینی شده و محل نمایش آن برای بازدیدکنندگان ایرانی و خارجی فراهم باشد. طبق آنچه که بررسی شد کارشناسان بنیاد با این ایده مخالف بودن هم به دلیل هزینه سنگین طراحی آن و پس از آن نبود محلی برای نمایش و نگهداری این اثر عریض و طویل. به نظر میرسد حضور افرادی که با حوزه ایرانشناسی بیگانه بودند و پایشان به بنیاد ایرانشناسی باز شد هرینه سنگنی برای این مجموعه خاص رقم زد. پراکنده شدن چهرههای مطرح از بنیاد و تنزل فعالیت پژوهشی حاصل دورهای بود که با شعار «شعار بنیاد خانه همه ایرانیان و اقوام ایرانی با هر دین و آیین الهی در مسیر اعتلای ایرانشناسی و پاسداشت زبان فارسی» آغاز و در پایان به سیاستبافی و به حاشیه رفتن اولویت بنیاد منجر شد.
امروز در حالی بنیاد ایرانشناسی به کار خود ادامه خواهد داد که از وجاهت پیشین خود برخوردار نیست و تصویر آن دچار مشکل شده است. برای بازگشت به روزهایی که در اوج بود، راه بسیاری در پیش است، اما از آنجا که امروز ایرانهراسی در حال جولان است، توجه به ایرانشناسی در عرصه بینالملل اولویت مهمی است از آنجا که در ایران درباره تاریخ، جغرافیا و فرهنگ و زبان فارسی تحقیقات و پژوهشهای زیادی انجام میشود، جایی که بتواند این تحقیقات و پژوهشها را در خارج از ایران هم منعکس کند، بنیاد ایرانشناسی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است و باید به تصویر ایران در خارج از مرزها توجه ویژهای شود. از طرفی ایرانشناسی رشته مهمی است که زحمات زیادی برای ایجاد آن در دانشگاه کشیده شد تا این رشته در دانشگاه وارد شود و برای همین تلاش برای دعوت استادان دمطرح که بتوانند ایرانشناسان زبده تربیت کنند، خیلی مهم است. در واقع فصل جدید بنیاد ایرانشناسی در این روزهای دشوار باید آشتی با استادان ایرانشناسی و دلجویی از آن باشد تا بنیاد بتواند به روزهای مطرح خودش بازگردد.
نظر شما